قبل از اینکهاتفاقا بیوفته شوهرم کلا پشت خانوادش بود گفتم شوهرم میوه فروشه س هفته شب یلدایاولم اوردنم خونه خودم و عروسی هم نگرفتن بدون هیچ بدون بکوبی گفت میبره مشهد ک اونم نبرد حاملگی و زایمان و بچه رو بهونه کرد
از خونه نمیزاره بیرون برم میگن بجه چش میخوره مریض میشه
اونوقت خودش دوبار بجه رو مریض کرده
قبلا بهم میزر الان تا حرف بزنم خفم میکنه با زور التماس از دستش میام بیرون
دردممم خانوادشن ک هیچی بهمون نمیدن ازمونم میکنن شوهرمم همش پشتشونه اگه من چیزی بگم بهم میزنه و دعوا اگه اونا بگن میگه مادرمه هیجی ب هیچی
ی سری اخللق خوبم داره ک بدش دیونم کرده چند سری میخواستم خودکشس کنم بخاطر پسرم دست کشیدم خسته شدم واقعا
الانم امشب دعوا داشتیم س بتر میخواست خفم کنه گفتم فردا میرم خونه مامانم میگه اگه رفتی دیگه نیا
😔😔
فقط نگران پسرمم ک ازم نگیرتش وگرنه پشت سرمم نگاه نمی‌کنم
اگه شما خداینکرده جام بودید چ میکردید 😔

۱۶ پاسخ

عزیزم همه دوستان راهنماییت کردن ولی شما انگار خودت دوست داری زیردست باشی و آزار ببینی!
زندگی داداش و زن داداشت چه ربطی به شما داره که باید تاوانشو بدی و انقدر ظلم و ستم بکشی.
مگه آبرو به این چیزاست. هر کی هر چی میخواد بگه، مگه دهن مردمو میشه بست!
همسر شما صلاحیت زن و فرزند داری رو نداره و شما باید نهایت تلاشت رو بکنی تا خودتو از اون زندگی بکشی بیرون یا اینکه حقت رو بگیری و اجازه تعرض بهش ندی.
برو دربست بشین خونه پدرت و روی حرفت بایست، اگه گفتن باید زندگی کنی بگو میرم خونه یه بزرگتر دیگه میشینم اگه برام بزرگی نکنید.
مگه سرنوشت آدما و آینده شون شوخیه که دست یه آدم نالایق بیافته.
قدر خودت رو بدون و برای وجود و انسانیتت ارزش قائل باش.
یا محکم بایست و اجازه دست درازی نده یا برو و پشت سرتم نگاه نکن.


و بعدها خواهی دید که چه روزهای بهتری خواهی داشت با یه تصمیم درست.

برای قوی تر شدن و حال و زندگی خوبت دعا میکنم عزیزم ⚘️

فقط اینو بهت بگم.از ترس آبرو و حفظ پسرت موندگار شدی.
۵ سال دیگه.ده سال دیگه... نمیدونم خلاصه چند سال میشه.... ولی یه روزی پسرت بزرگتر میشه یا مثل باباش میشه یا دست روی پسرت بلند میکنه و حسابی میزنتش‌ اونوقت با یه روح و روان داغون تر و کلی قرص اعصاب، دنبال جدایی هستی.
زودتر فکرشو بکن.بچه زیر دست این بابا بدتر میشه.دوستان هم راهنمایی کردن چجوری حقتو بگیری. اگه میترسی شهر خودتون بری و بپرسی. از کسی که بهش اعتماد داری کمک بگیر.با یه وکیل مشورت کن

منم همینم ولی من خودمو میزنم به کولی بازی مثل خودش اگه بخام برم محل خانواده ام نمیدم خدابیش خواهرمم پشتمن

عزیزم پدر و مادر و برادر نداری؟یعنی انقد بی کس و کاری که داری تحملش میکنی؟

زنگ بزن۱۲۳میان پیگیری میکنن همون لحظه

من بودم بچه رو میگرفتم خدافظ
خونه مامانم دیگه برنمیگشتم تا به گوه خوری بیوفته
انقدر ضعیف نباش زن انقدر ضعیف بازی دراوردی روت سواره مردا زور گومیشن اگه زنشون پاره شون‌نکنه
پارش کن برو بچه رو بردار خدافظظظظظظظ هیچ غلطی نمیتونه بکنه به پدرمادرت بگو دست بزن داره من دیگه خونه نمیرم زنگم زد جواب نده تا با پدرمادرش بیاد تکلیف این کثافت بازیاشو معلوم‌کنه اگرم اومدن خونتون همه چیو بگو هزار تا امضا و قول جلو همه ازش بگیر بعد برگرد

اییی عین شوهزع منه

خیلی شیک خدافظی میکردم ازاین زندگی

وای چجوری داری تحمل یکاری کن ازت بترسه بخدا شوهر منم اینجوری بود یبار قید همه چیو زدم داشت کتک میزد اینقدر جیغ کشیدم از ته دل تموم همسایه ها ریختن بیرون گفتم بالاخره یه آدم پیدا میشه منو نجات بده آبروشونو بردم رفتم خونه بابام گفتم طلاق میخام کاری کردم پدرش اومد التماس کرد خونه بابام داییش اومد التماس کرد با هزار جور قول برگشتم الانم هرچی بشه سلیطه بازی در میارم جرات نداره دست روم بلند کنه بخاطر اینکه جیغ داد نکنم یدونه اگ تورو زد تو دوتا بزن علکی مظلوم نباش منم مثل تو بودم فقط کتک میخوردم الان نگاه نمی‌کنم کجاشه فقط میزنم بی رحمانه سر و صورت براش نمیزارم اگ بخاد دست روم بلند کنه ضعف نشون نده تو شوهرت قشنگ سوارت شده

ازش شکایت کن بگو بیاد محضر تعهد بده که دیگه دست روت بلند نکنه وگرنه بگو درخاست طلاق میدم مهرمم میزارم اجرا
اگه اثاری مونده برو پزشک قانونی موقع دعوا سعی کن یجوری صداشو ضبط کنی یا فیلم بگیری فیلم خیلی بهتره خلاصه هرجور میتونی از وحشی بازیاش مدرک جمع کن اگرم فحاشی میکنه اونم خودش جرم داره مخصوصا اگه ناموسی باشه
نگران نباش بچتو نمیتونه بگیره بچه تا زمانی ک شیر میخوره حضانتش با مادره و بعد از اونم تا یه سنی با مادره

یه بزرگتر نداره
شما چرا ب خانوادت نمیگی ک دست بزن داره چه دلیلی داره هربار بزنتت و تو ساکت بمونی ی بار ک دست روت بلند کرد بری دادگاه شکایت کنی بچه رو هم بهش نمیدن بکو اعصاب داره کنترلی رو رفتارش نداره وقتی عصبی میش

یعنی چی که میزنه و خفه میکنه؟؟؟؟ همین اول کار حسابشو بزار کف دستش تا دیگه ازین غلطا نکنه..
نگران بچه هم نباش..وقتی عرضه نگه داشتن زن رو نداره..عرضه نگهداشتن بچه رو هم نداره...تهدیدش کن بفهمه دیگه نباید اینکارو کنه...برو خونه به پدرت بگو بهش زنگ بزنه.بگه دخترمو از سر راه نیاوردم که به باد کتکش میگیری...

نمیدونم
هر کسی بهتر شرایط خودشو میدونه.برو به خونوادت بگو. از مشاور کمک بگیر.توکل بر خدا

برو بهزیستی بپرس ببین چجور میتونی گواهی عد سلامت روان بگیری بعد دیگ دادگاه بچه رو به اون نمیده

اولا بچه تا هفت سال با مادره دوما انقده به روش خندیدی دور برداشته بعدشم ببین شاید چیزی مصرف میکنه اینجوری رفتار میکنه

حضانت بچه تا هفت سالگی با مادره هروقت میخاد دعوا بگیره باهات ازش فیلم بگیر یا خفت کردنی قصدت هم جدی باشه از اونجا دراومدی مستقیم برو کلانتری پزشک فانونی

سوال های مرتبط

مامان اِلارا مامان اِلارا ۷ ماهگی
خانما شاید مسخرتون بیاد ولی احساس میکنم دیونه شدم از دست بچم 😭 شبا تا صبح نق میزنه صبح زودم بیداره ۱۲ میخوابه ۷ بیداره
وقتیم بیدار میشه یه رب اول خوبه بعدش اگه بزارمص زمین فقط گریه میکنه اونم بدجور مثلا میخوام شیر درس کنم براش یا غذا بپزم روانیم میکنه موقعه خوابم خوابش میاد انوقت دسش میاره پستونکش درمیاره گریه هی میخوا بغلم باشه راهش ببرم تا بلکه بخوابه اگه از جلو چشش برم انور بدبختی درمیاره
فقط خونه مامانم اینا میتونم برم اونم هرروز هرروز نمیشه که
هرجاییم بره بدبختم میکنه😭😭 از خونمون حالم بهم میخوره بس که تو خونه ام و هیچ جا نمیرم ،با کوچک ترین چیزی بهم میریزم دوس دارم ول کنم برم واقعا دوس دارم طلاق بگیرم شوهرمم درکم نمیکنه خسته شدم بخدا انقدر برنامه ریزی میکنم تا زندگیم حالت عادی پیش بره بخدا کم اوردم هیچ تفریحی ندارم فقط گوشیع بچم که خوابع میام اونم شوهرم الان باهاش بحثم شده میگه تاا میخوابه میری تو گوشی😭بخدا دیگه نه دست دارم نه کمر
مامان حامی مامان حامی ۷ ماهگی
مامانا دارم جدا میشم الان دو ماهه خونه بابامم یک بار هم نیومده بچش ببینه ی مشورت می‌خوام ازتون ،الان زنگش بزنم بگم بیا بچت ببر تا اذیت بشه ؟ همه میگن کلا بده بهش ولی میترسم بدم بهش بچم اذیت کنن خودشون ک معتادن بچمم معتاد کنن ؟همه میگن بچه رو بده ب خودش چون دست من باشه میگن مزاحمت ایجاد می‌کنه ، چیکار کنم موندم بچم دوست دارم ولی میگم اون الان خوش میگذرونه بدم اذیتش کنم ؟چیکار کنم می‌خوام اذیت بشه خودش بچه رو بده بهم دیگه نیاد دنبال بچش ک مزاحم نشه باز مامانم میگه اون موقع با بچه نمیتونی ازدواج کنی باید همینجوری تنها بمونی شاید ما بمیریم تنها میخوای چیکار کنی بچتم بزرگ بشه ولت کنه بره جای باباش توهم جوونیت رفته
الان کن من موندم چیکار کنم دلمم برای بچم تنگ میشه ولی دارم می‌سوزم ک داره با خانوادش خوش میگذرونه ن اومد دنبالم ن اومد دنبال بچش
خود عوضیش هم معتادن هم دختر بازه
مامانم میگه اون می‌ره ازدواج می‌کنه تو میمونی با ی بچه اونوقت بزرگش کنی اونم بره پیش باباش میخوای چیکار. کنی
الان با این حرفا لنگ رو هوا موندم چیکار. کنم یک مشورتی بدین بهم
یا پیش چ مشاوری برم ک بهم بگه چیکار. کنم
مامان رهــــــــــام مامان رهــــــــــام ۹ ماهگی
خیلی وقته رهام شب و روزش یکی شده و خواب راحت نداره
واقعا خیلی خسته شدم
گریه های الکی میکنه میگه حتما بغلم کن راه ببر
واقعا تمام بدنم درد میکنه
دو شبه ک میذارم بین منو شوهرم میخوابه از الان داره بینمون فاصله میندازه🫠 البته از وقتی حامله شدم فاصله بینمون افتادا ولی نه اینقد😬
خداروشکر ساعت ۴ صبح تا ۹ صبح میگیره میخوابه🥲
ولی باز من دارم از بی خوابی منفجر میشم
از طرفی هم چن وقته بویاییم شده مث دوران بارداری
گاهی حالت تهوع دارم
سر درد...
ی هفته بیشتره ک ترشح آبکی و ژله ایی
دیشبم زیر شکمم بدجوری درد میکرد
خیلی استرس گرفتم
شوهرم میگه ی درصد اگه حامله باشی باید بچه رو بندازی
من اصلا ب این کار راضی نیستم میدونم اگه این کارو کنم تا آخرررر عمررررم عذاب وجدان ولم نمیکنه
ی طرفی هم شوهرم حق داره با این اوضاع گرونی اصن بچه دوم نمیشه فک کرد
دلم نمیخواد بچه هام کمبودیو تو زندگیشون حس کنن
واقعا تو دوراهی بزرگی گیر کردم
دیشب با شوهرم بحثم شد
خب اگه ی درصد بچه هم باشه خدا خواسته با این کارمون کفر میکنیم
ب شوهرم گفتم اگه حامله باشم پسرمو ورمیدارم میرم خونه بابام😒
والا عشقو حالتو کردی الان میگی نمیخوام🤨🥲