۵ پاسخ

من از دو سالکی جدا کرده بودم یه چند وقتی بود عین شما نصف شب گریه و زاری میکرد میومد پیش ما نمیزاشت بخوابیم البته استرس و ترس هم داشت من خیلی مقاومت کردم برگرده اتاقش دیدم بدتر شد ترسش خیلی بیشتر شد صبح تا شب دنبال من بود نرم میترسید همش دیدم داره کار به ناخن جویدن میکشه گفتم جهنم آرامش پسرم از مستقل بودنش فعلا مهم تره تصمیم گرفتم پایین تختمون جا بندازم اونجا بخوابه یه دو هفته میشه ولی خیلی رو‌ اعصاب و روانش تاثیر مثبت گذاشته راضیم.

عزیزم این جدا شدن نیس که،همتون اذیتین
باید بهش با قصه و جایزه یاد بدی،که صبح تو تخت خودش بیدار بشه
بزار هر وقت خودش خواست جاشو جدا کن،اما تو همچنان قصه و بازی تو جا خوابیدن رو بگو

نظریه زیاد راجع ب اینکه جای بچه حتما باید جدا باشه یا تا وقتی ک خودش حس امنیت کنه مستقل بشه من دخترم پیش ما میخوابه بینمون بالش میچینم بعد از اینه خوابش برد ماهم با همسرم میخوابیم معذرت میخوام سکس هم حتما نباید تو رخت خواب باشه اتاق خواب هستش دوتا میریم اونحا فقط چون تو خواب جا نمیشیم کلا فعلا پذیرایی میخوابیم
دخترم خیلی وابسته بود مخصوصا بعد مرگ مادرم استرس جدایی گرفت الان بعضی وقتها مبگ مامان تو نمیری ترجیحم اینه بچم دچار تروما نشه تا اینکه خلوت داشته باشم با همسرم هر چند دیگ میخوابیم از دنیا بیخبر میشیم سکس هم به راهه ربطی ب خوابیدن دخترم نزدیک ما نداره

وای دختر منم همینه تازه من از ۲ سالگی اتاقشو جدا کردم کلافم کرده میاد نصفه شبا تو تخت ما عمود به من و همسرم میخوابه مثل حرف H میشیم پاهاش تو شکم من کلش تو تن همسرم😩😩 من از مشاور کمک گرفتم تازه میگفت نهایت بک شب رو خودتون تعیین کنین بگین بیا مهمونی پیش ما بدتر شد خوشش اومد هر شب میگفت میخوام بیام تو تختتون مهمونی😂 الانم که کلا میاد بدون توضیح منم واقعا صبح ها تنم خستست

ببین ما تختشو تو اتاق خودمون جاکردیم دقیقا دختر منم شوهرم می‌ره میاد پیش من اما چند روزی اذیت کرد سه شب میومد وسطمون تازه من یکی دیگه هم شیر میدم کلافه میشدم آخر بهش گفتم بیایی پایین من میرم خونه مادر بزرگ می‌خوابم چون تو اذیت می‌کنی جامون نمیشه الان دیگه نمیاد فقط صبحا میادمثل الان

تصویر

سوال های مرتبط