۷ پاسخ

من اورژانسی زایمان سزارین کردم‌😥

مزخرف ترین عمل سزارینه واقعا

خببببب♥️

خبیببب

خوش بحالت عزیزم دقیقا منم الان توی وضعیتت هستم همش دنبال دکترم ولی از همه جا ناامید شدیم منم سزارین میخوام
برام دعا کنید لطفااا منم بچرخه بریچ بشه

عزیزممممم 🥲😍

چله گرفتی که بچرخه😐

سوال های مرتبط

مامان محمدحیدر👶🏻 مامان محمدحیدر👶🏻 ۱ ماهگی
•تجربه زایمان٫پارت سوم🧸🌱
هفته سی و هشتم بودم و دکتری که قرار بود سکه تمام بگیره منو معاینه لگنی کرد به امید اینکه لگن تنگ باشه و سزارین کنه اما اونم گفت لگن کاملا مناسبه و تا بچه چهار و نیم هم جواب میده😐💔
قرار بر این شد ما نامه فوبیا بگیریم و فرداش برم کمیسون و همون شب با هزار بدبختی از سه تا متخصص نامه گرفتم فرداش رفتم کمیسیون؛ توی کمیسیون تا گفتم نامه فوبیا و واژینسموس دارم خیلی بی ادبانه میگفتن که این مسخره بازیا چیه که یادتون دادن...اگه فوبیا داری چرا باردار شدی و در نهایت ما رو رسما بیرون کردن🙄💔
رفتم مطب دکتر و ماجرا رو تعریف کردم و گفت سکه رو بیار و برو و هر وقت دردت گرفت برو بیمارستان و به منم زنگ بزن که بیام و عملت کنم اما نمیدونم چرا همش احساس میکردم لحظه آخر که زنگ بزنم جواب نمیده و طبیعی بچه رو میارم🤧💔
وقتی از مطب بیرون اومدم واقعا ناامید ترین بودم و چشمم افتاد به مطب سونوگرافی همینطور رفتم داخل و نوبت گرفتم😐
دکتر سونو گفت همه چی نرماله خداروشکر اما چرا تا حالا عمل نکردی؟گفتم باید منتظر بمونم که دردام شروع بشه دیگه....
تعجب زده گفت واسه سزارین مگه باید دردات شروع بشه؟ گفتم سزارینی نیستم...💔
مامان آوش💫 مامان آوش💫 روزهای ابتدایی تولد
مامانا من خیلی داستان پرماجرایی برای زایمانم دارم ،من از اول دوست داشتم سزارین کنم الانم از ۲۹هفته بچه م بریچه ذکتر خودم گفت سزارین اختیاری نمیکنم اما الان که بریچه قبول کرد که انجام بده اما من از قبل عید دنبال دکتر دیگه ای بودم که حتی اگر چرخید سزارینم کنه که یکی از آشناهامون با یه دکتر دیگه حرف زد و قبول کرد حتی بدون هزینه اگه بچه چرخید بازم سزارین کنه و تاریخ ۱۶به من داد ،،الان مشکلی که پیش اومده قبل عید که سونو رفتم گفت آب دور بچه ت کمه و من جواب سونو پیش دکتر خودم که از اول تحت نظرش بودم بردم و گفت چند روز دیگه که امروز باشه باز سونو برو ببین زیاد شده یا نه دیگه منم امروز سونو رفتم و گفت خداروشکر بیشتر شده اما وقتی جوابش بردم بیمارستان دکتر خودم از قضا رسید و گفت به خاطر دور شکم کمش باید دوباره سونو بذی و زودتر زایمان بشی ۹ ام،،الان من موندم بین این دکتر خودم که با وضعیت بریچ بودن بچه قبول کرد منو سز کنه و ۹ام تاریخ دادو اون دکتر که آشنامون پیدا کرد و اصلا بهش دسترسی ندارم و تاریخ ۱۶ام نوبت داد(و حتی اگه بچه بچرخه منو سز میکنه)کدوم انتخاب کنم از طرفی میترسم آشنامون چون صحبت کرده ناراحت بشه ،،،دکتر خودمم میگفت ۹تاریخ خوبیه و دیر تر نباید سز بشی
مامان محمدحیدر👶🏻 مامان محمدحیدر👶🏻 ۱ ماهگی
•تجربه زایمان٫پارت چهارم🧸🌱
گفت عزیزم نی نی بریچه🥹❤️
اصلا نمیدونستم دارم چی میشنوم....چند بار پرسیدم مطمئنید؟گفت اره عزیزم مطمئنم😅
اینقدر گریه کردم که وقای بیرون اومدم همسرم بنده خدا ترسیده بود و فکر میکرد چیزی شده اما وقتی فهمید بریچ شده سجده شکر رفت🌱❤️
سریع برگشتم پیش دکتر و گفتم بچه‌ام بریچ شده؛اولش باور نکرد گفت دراز بکش که معاینه کنم...
با دست دور شکمم رو فشار داد گفت بلهههههه مثل اینکه چرخیده🙂
گفت سریع برو پیش یه دکتر دیگه که تایید کنه بریچی بعد بیا که بهت نامه سزارین بدم😁
رفتم سونو دومو دادم وقتی برگشتم منشی گفت خانم دکتر گفته واسه بچه بریچ هم ربع سکه میگیره که سزارین کنه اگه میخوای نامه بده یه ربع سکه بخر😐💔
اینقدر اعصابم خورد شده بود که فقط زدم بیرون از مطبش و رفتم مطب یکی دیگه از دکترایی که این مدت برای سزارین اختیاری پیشش میرفتم؛ اونم وقتی فهمید همکارش ربع سکه میگرفته گفت(عزیزم مگه میشه نرخ من از دکتر فلانی کمتر باشه! منم واسه نامه سزارین ربع سکه میخوام🤧)
بقیه دکترا هم میگفتن فقط بیمارستان دولتی میایم اونم ماما سه روز با ماساژ شکمی تلاش میکنه نی نی رو بچرخونه اگه نچرخه بعدش سزارین میشی🥴
وای دیگه داشتم دیوونه میشدم مخصوصا اینکه توی دوتا سونوگرافیا هم گفتن اب دور نی نی کمه و سریع نامه سزارین بگیر💔
مامان محمدحیدر👶🏻 مامان محمدحیدر👶🏻 ۱ ماهگی
•تجربه زایمان٫پارت هفتم🧸🌱
جو اتاق عمل خیلیییی سنگین بود😣
پرستارا کمک کردن روی تخت بشیم که دکتر بیحسی کارشو انجام بده🙄
دیدن آمپول بی حسی همانا و استرس گرفتن همانا....دیگه دکتر اومد و گفت سرمو تا جایی که میشه پایین بندازم🥴
راجب این مورد هم زیادی ترسیده بودم و واقعا اونقدری که میگن سخت نیست فقط موقع تزریق بیحسی کمی میسوزه اما قابل تحمله دیگه سریع دراز کشیدم و پاهام سنگین شدن بعدش دکترا پرده جلوم رو وصل کردن و دستام رو بستن😮‍💨
حدود ده دقیقه بعد احساس کردم یکم جو اتاق عمل عوض شد؛ پرستارا بدون سر و صدا فقط اینطرف و اونطرف میرفتن و وسیله میاوردن منم از استرس ضربان قلبم بالا رفته بود و دکتر بیهوشی سعی میکردم آرومم کنه اما نمیشد و مدام به دکتر هشدار میداد که وضعیتم خوب نیست باید بعد از عمل ای سی یو برم!🙄
اما دکترم بقیه پرستارا همچنان بی صدا داشتن کارشون رو میکردن و فقط صدای دکتر بیهوشی و دستگاه هایی که اخطار میدادن میومد🤧
یهو دکتر با صدای بلند شروع کرد وضعیت رو بهم توضیح دادن که آروم بشم...😖
مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 مامان 🤍𝙆𝙞𝙖𝙣🧸 ۳ ماهگی
#تجربه زایمان سزارین۳
شکرخدا نوار قلب اخری خوب بود بعداز کلی دعا و التماس به خدا..مرخص شدم و رفتم سونو بعداز سونو با چندتا دکتر و مامای دیگه حرف زدم همشون نظرشون این بود که بچه تحمل امپول فشار رو نداره و ریسکه براش!!بعد من نمیدونم دکترم چرا اصرار به طبیعی داشت وقتی برای بچه مضر بود،،😒بعداز سونو شماره ی یه دکتر دیگه رو پیدا کردم که کرمان بود و شرایطمو گفتم بهش و گفت همین امشب بیا که بستریت کنیم فردام سزارین میشی..هم خوشحال بودم هم سرشاااار از ترس و نگرانی،،خلاصه با تمام نگرانی هامون حرکت کردیم و دوساعت بعد رسیدیم کرمان اولش برای بستری کردنم مقاومت میکردن ولی وقتی با دکتر تماس گرفتن و گفت بستری کنین قبول کردن،،اونشب خیلییی بد و سخت گذشت بهم هیچ همراهی رو نزاشتن کنارم بمونه گوشیمم گرفتن..خودم بودم و خودم😅🥲ساعت نمیگذشت اصلا،،یه خانومی هم تخت بغلیم بود که درد داشت و میخواس طبیعی زایمان کنه اونشب من از بس استرس داشتم که تصمیم گرفتم بجای خواب اموزشایی ک برای زایمان طبیعی دیدم رو به اون خانم یاد بدم تا درداشو بتونه کنترل کنه..کلا دوساعت خوابیدم اونشب
مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۳ ماهگی
پارت هشتم تجربه زایمان
شاید فکر کنید که یک دکتر هیچوقت هیچوقت همچین کاری با بیمارش نمیکنه
بخصوص بیماری که می‌خواد یک نعمت الهی رو به دنیا بیاره اما این اتفاق رو من دیدم با دو چشم خودم دیدم
توی شهر ما بهترین سونوگراف یک آقا هستن که خیلی بداخلاق و جدی هستن و خواهرم که پیششون رفته بود میگفت احساس می‌کنم استاندارد نیست و …
به همین خاطر من تمام سونوگرافی‌ها از صفر که همون تشکیل قلب بود تا آخرین سونو که ۳۶ هفته سونو رشد بود رفتم پیش یک سونوگراف خانم که کارشون خوب بود
توی سونوی ۳۶ هفته همونطور که تو تاپیک های چند هفته قبل گفتم دکتر به من گفت نحوه قرارگیری جنین عرضی هست و دو دور بند ناف دور گردن جنین و سر جنین هم چهار هفته جلوتر از سنش هست
وقتی که دو تا دکترم که یکی توی شهر خودمون بود و یکی شیراز این جریان رو فهمیدن گفتن امکانش هست که سونوگراف اشتباه کرده باشه پس ده روز دیگه میری پیش یک سونوگراف خیلی خوب و مجدد تکرار می‌کنی
من بخاطر اصرارهای مامانم با کلی نارضایتی رفتم سونوگرافی همون آقا
این آقای دکتر که خدا رو نمیشناخت و فکر نمی‌کرد خدا چقدر بزرگه وقتی فهمید که من سونوهای اصلی و همه سونوها رو پیش خانم … رفتم به من گفت خانم بچت سفالیک شده بند ناف دورگردنش نمیبینم و همه چیز اکی هست وزنش هم ۳۲۵۰
خلاصه طوری نشون داد که بچه من مشکلی نداره
من با تعجب گفتم یعنی چی دکتر یعنی میگید دو تا بند ناف باز شده گفت اره طبیعیه باز شده باشه …
مامان رونیسا🩷 مامان رونیسا🩷 روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من هم اومدم از تجربه ی زایمانم بگم من بعد عید رفتم مطب که دکتر برام سونوگرافی نوشت برای وزن تو سونو زده بود که آب دور جنین کم شد رفتم پیش دکتر گفت هر روز باید بری nstبدی تا بتونیم بورو تا سی و هشت هفته نگه داریم چون سی هفت هفته بودم بهم گفت اگر nstخوب نباشه باید فورا زایمان کنی من چون میخواستم طبیعی زایمان کنم معاینه هم کرد و گفت دو و نیم سانت بازی من اون روز رفتم nstدادم که خوب بود برای فرداش هم دوباره صبح رفتم دو بار گرفت که خوب نبود گفت برو آبمیوه بخور و راه برو دوباره بگیریم دوباره گرفتن که باز هم خوب نبود و به دکترم زنگ زدن که دکتر گفت اورژانسی ببرید اتاق عمل من سریع خودمو میرسونم از اون لحظه ی تماس تا اتاق عمل کلا ده دقیقه نکشید و بیهوشم کردن و رونیسا خانوم دنیا اومد من خیلی استرس داشتم و وقتی اتاق عمل و دیدم بیشتر شد واقعا خوشحالم که بیخوشم کردن و چیزی نفهمیدم چون واقعا اگر متوجه اتفاقات دورم میشدم استرسم خیلی بیشتر میشد واقعا از سزارین هم رازی بودم و خدا رو شکر میکنم که هم خودم سالمم هم بچه و هم اینکه زایمانم سزارین شد چون درد معاینه کردن طبیعی از درد بخیه بیشتر بود و کلا درد زیادی نکشیدم برای زایمان فقط برای ماساژ رحمی درد داشتم حالا نمی‌دونم به خاطر رسیدگی عالی بیمارستان و ورسنلش بود یا کلا این بود ولی عمم بیمارستان دیگه ای زایمان کرد خیلی درد داشت پس حتما تو انتخاب بیمارستان دقت کنید
مامان نلای مامان🎀🧸 مامان نلای مامان🎀🧸 ۱ ماهگی
تجربه زایمان

قسمت اول:
😫


از هفته ۳۳ یهویی بدون هیچ دلیلی،آب دور جنین از ۱۳ که نرمال بود رسید به ۱۰.دکتر سونوگرافی گفت کمه اما دکتر زنان بی سواد و بی شخصیتم که قطع به یقین بعد از طی شدن دوران نقاحتم با قانون باهاش طرف خواهم شد،گفت نه کم نیست!
هفته ۳۴ حین معاینه هفتگی دکترم گفت همه نوارت انقباض زایمانی نشون میده و بستریم کرد،اونجا برام آمپول ریه زدن و هر روز چند بار nst گرفتن، همون موقع فهمیدن آب دور جنین تو چند روز رسیده به ۸.
دکتر بی وجدانم توی چند روزی که بستری بودم حتی یک بار هم نیومد منو ویزیت کنه و وقتی از پرسنل پرسیدم،گفتن وقتی بهش گفتیم بیمارت مدام میپرسه دکتر چرا نمیاد گفته همینه که هست!اگه دوست نداره دکترش رو عوض کنه!
خب مشکلی نبود از خدامم بود عوض کنم،همون روز رضایت دادم ترخیص شم و از اونجا رفتم بیمارستان صارم که یه دکتر مناسب پیدا کنم
اما دنیا وقتی تو سرم خراب شد که دیدم اکثر دکترا و بیمارستانای خوب،پرونده برای بارداری بالای ۱۲ هفته باز نمیکنن و همونجا جوابم کردن و من ۳۴ هفته مونده بودم با اوضاعی که هیچ دکتری منو نمی‌پذیرفت و قصدم سزارین اختیاری بود که انتخاب دکتر رو سخت تر هم میکرد...
مامان ماهان مامان ماهان ۳ ماهگی