سوال های مرتبط

مامان دوقلوها❤ مامان دوقلوها❤ ۱ سالگی
سلام‌ مامانایی که بچه هایی همسن دوقلوهای من دارین شبا خیلی بیدار میشن برای شیر خوردن دیوونم کرد شبا هردوتاشون باهم ۱۰ بار شایدم بیشتر بیدارمیشن شامم خوب میخورن سیرن اینقدر بی خوابی کشیدم که دیگه رد دادم وقتی یکی از قل ها خوابه اون یکی میره اونو بیدار میکنه تواتاق هم بزارم اینقدر در میزنه بیدارش میکنه اینقدر همدیگرو میزنن یوی از قل ها گاز میگیره اون یکی رو دعوا هاشون مثل آدم بزرگا یکی این میزنه یکی اون یکی روزا هم خیلی نق نق شدن خیلی میچسپن به هم از بس سینمومک زدن خیلی درد میکنه خیلی خستم نمیدونم زنده م یا مرده روزا هم نمیزارن بخوابم روزم همون نیم ساعت اول خوابشون عمیقه بعدش هی شیر میدم خوابشون میکنم تا خوب بخوابن نق نزنن باهم بازی کنن دعوا حتی دوتا اسباب بازی مثل هم میدم هراسیده ای که میدم شبیه به هم اما بازم از دست هم درمیارن دعوا میکنن از ساعت ۴ خیلی خوابشون بد میشه دیگه بیدارم تا صبح قبلش هم که بالای ۱۰ بار بیدار میشم کی خوب میشن راحت بخوابن حداقل یه خواب خوب داشته باشم
مامان عسلچه مامان عسلچه ۱ سالگی
مامان سپهر جان🩵 مامان سپهر جان🩵 ۱۵ ماهگی
این متن خوندم چقدر زخم زبون شنیدیم از خانواده هامون..
کاش ما برای بچه هامون استفاده نکنیم 🥺


مامانم همیشه بهم میگفت تو اینقدر حواس‌پرت و شلخته‌ای که یه بچه بهت بدن یا به کشتنش میدی یا یه جا میذاریش یادت میره...
باردار که بودم این جمله همیشه جلوی چشمم میومد، ساعت ها گریه میکردم که اگه نتونم چی؟ اگه چیزیش بشه چی؟ هی به همسر میگفتم این بچه رو نکشم یوقت؟
از ترس صدتا دوره کلاس های اولیه، بارداری، زایمان، بچه داری و اینا رفتم.
بعد سه هفته که مرخصی زایمان همسر تموم شد پر از استرس بودم، التماسش میکردم زودتر بیاد خونه تا یوقت بچه چیزیش نشه.
الان که نگاهش میکنم نه تنها دست تنها با اتفاقات عجیب بزرگش کردیم، بلکه سه تا قاره مختلف هم بردیمش، زندگی جدید ساختیم، شغل جدید، دوستای جدید و هیچ اتفاق وحشتناکی نیافتاد...
هیچوقت نفهمیدم چرا بعضی از والدین بدون توجه، یه سری از حرف‌ها رو به بچه‌هاشون می‌زنن بدون اینکه بدونن این حرف‌ها ممکنه چه عواقب بدی برای بچه‌ها داشته باشه.