ابجیم برا زایمانم اومده پیشم به خواست خودش دستش درد نکنه
ولی ۷ روز اول به من املت میداد و برنج خالی که خودم درست میکردم
صبحونه ام نمی‌آورد برام
دیگه پا میشدم به دخترم صبونه میدادم زورکی
قرصامم با یه کوچولو آب میزاشت بخورم اگه یه لیوان آب میخوردم میکشت منو
)طرف ما میگن زائو آب بخوره روانی میشه)
بماند که با بی‌حسی که خورده بودم و دوبار کوتاه و زایمان طبیعی بعدش چه سردرد شدیدی گرفتم
حالا ۲۶ عید وقت زایمانشه
میگه تو باید بیای پیشم کارامو انجام بدی من اومدم پیشت
حالا من با بچه ۲ساله و یه بچه ۹ماهه باید برم‌پیشش
عید هم خونه خودم باید بمونم تک و تنها تو شهر غریب
با شوهرم میدم ولی شوهرم مجبوره برگرده
و من با دوتا بچه خیلی کوچیک مجبورم با اتوبوس برگردم
دلم میخواد عید و برم پیش خونوادم
از اون طرف هم اگه نرم پیشش تا عمر دارم میزنه تو سرم که تو نیومدی
از اونور هم استرس دارم چجوری با این بچه ها تنها برگردم اونم با اتوبوس
خدا بخیر کنه
فک کنم بدترین شبای عمرم باشه🥲😔

تصویر
۱۹ پاسخ

سخته که واسه زائو یه آدم سالم و بدون هیچ درگیری میخاد که بتونه بهش برسه شما اونجام بری نهایت بتونی به بچه ها خودت برسی نه میتونی به نوزاد رسیدگی کنی نه کسی که تازه زایمان کرده تازه باید حواست باشه بچه‌ هات طرف نوزاد ترن

بچه هات چطوره بزرگه اذیت نمیکنه کوچیکه رو نمیزنه؟!
من ک از ترس آیهان نمیتونم دودیقه آیماه رو کنارش بذارم

اگ‌میری خونش بچه هات اذیتش میکنن بعد هی بگو ببخشید بچه هام اذیت میکنن‌زود جمع کن برو پیش خانوادت

*کوتاه=کورتاژ

چاره ای نیس دیگه باید بری
ولی اصلا با اتوبوس برنگرد پرواز بگیر به شهر نزدیک از اونجا هم همسرت بیاد دنبالت
اونجا هم رفتی تلاشتو کن بهتون خوش بگذره بالاخره که سختی میکشی حداقل بار روانیش کمتر باشه

با قطار نمیتونی برگردی؟
اتوبوس خیلی سخته

خیلیییی سخته با اتوبوس من روانی شدم با یه بچه
ببین قطار باشه با قطار برگرد

من سرزایمانم خاهرم درکل ۴روزبیمارستان تاشب پیشم بوددگ این بچ ب دنیااوردمن دوقلوهاموپیش مادرمادرشوهرم شوهرم گذاشتم اون موقع بچم ۱۴ماهش بودرفتم ی شب بیمارستان پیشش موندم😑😑

برگشتی اژانس بگیرراحت ترتااتوبوس بعدشم مطمعن باش اونجاس روزبیشترنمیمونی چون دونفرمیخادبچه تورونگهدارولی درکل بروچون نری ی عمربامنت ادمودیونه میکنه تهش ۱۰روزدگ ولی دگ منت درکارنیس ازاین ب بعدم بچه ب دنیااوردی یاکارداری ازکسی توقع نداشت باش ک ازت توقعی نباشه

بگو شرایطت بگو دوست دارم بیام ولی بچها رو کی نگهداره باید یکی باشه خوب بتونه کمکت کنه چ ب خودت چ ب بچت چ آشپزی بگو مادرت بره پیشش

توام مث خودش رفتار کن بعدشم خودش باید بفهمه که بچه کوچیک داری نمی تونی ازش مراقبت کنی اگه خیلی بهش برسی مجبوری خیلی پیشش بمونی

من خودم برای دو تا زایمان خواهرم رفتم یکیشو فقط سر کار بودم نتونستم برم بعدش قرار شد که برای زایمانم بیاد اومدش از مسافرتم اومده بود خسته فکر کن من خودم سزارین کرده بودم خواهرم گرفت خوابید من خودم بچه رو گذاشتم بغلم تا صبح همه کاراشو خودم کردم واجب نیستش که شما با دو تا بچه کوچیک بری بگو من نمی‌تونم با دو تا بچه کوچیک اومدی دستت درد نکنه ولی من الان شرایطم با تو فرق می‌کنه من بچه کوچیک دارم نمی‌تونم که

عزیزم تعجب کردم اب نخوردی چون دکتر من خیلی اصرار داشت روزانه دو لیتر اب حتما بخورم وگرنه سردرد و کم ابی میگیرم
بنظرم نباید اولش قبول میکردی میگفتی من نمیتونم برای تو بیام تو هم نیا

اومده چاره ای نیستش بروچندروزبرگرد

توم مثل خودش کن ترو خدا

چه گیری افتادی خواهر. ولی برو عیب نداره دیگ چیکار میشه کرد

😂😂توام املت بده

چرا نمیره پیش مادرتون

حالا چند روز برو بعد نگه نیامدی

سوال های مرتبط

مامان رادمهر.رادوین مامان رادمهر.رادوین ۲ سالگی
سلام مامانای گل روزتون مبارک .روز خودمم مبارک من واقعا به خودم افتخار میکنم که مادر دوتا بچه ام ی مادر قوی ام خیلی جاها کم میارم توی تربیت بچه ها با رادمهر خوبم اما جایی عصبانی میشم دندونامو روی هم فشار میدم از دستش که اونم یادگرفته و همینجور خیلی رفتارای خوبو بد منو. توی وضع اقتصادی که بچم الان خیلی چیزا میخواد که نداره و من فقط رنجشو دارم اما تمام سعیمو میکنم که همه چیز براش بخرم و همه چیز براش فراهم کنم که حسرت چیزی نداشته باشه بچگی کنه برای خودش.من قبلن معلم پیش دبستانی بودم خیلی تجربه دارم راجب بچه ها کلن از بچگی من عاشق بچه ها بودم و کمی با آگاهی از دنیای بچه ها دارم مادری میکنم. و زندگیم خیلی چالش داره اما تمام سعیمو میکنم که مادر خوبیباشم براشون اصلا فک بچه دوم رو‌نمیکردم اما خدا خیلی زود بعد رادمهر بهم بچه داد و میتونم بگم خیلی قوی تر از قبل شدم .امروزم تمام سعیمو میکنم که مادر خوبی باشم براشون من توی پیش دبستانی به جدی بودن معروف بودم الانم رادمهر با جدیت من یک سری از قانونای خونه رو یادکرفته و انجام میده و بچه بی نظمی نیست . به نظرم بیاید به بچه ها قدرت انتخاب بدیم اجازه بدیم بازی کنند بچگی کنن همیشه جوری بهشون نگاه کنید که اونا خیلی ازبیشتر از ما میفهمند جوری باهاشون رفتار کنید که انگار با ی ادم بزرگ رفتار میکنید و‌اینکه خیلی خیلی بهشون محبت کنید و ببوسیدشون تا بچه ها کمبود محبت نداشته باشن و اینجوری بهتون اعتماد کنن و اینکه رفتارای خودمون هم درست کنیم که بچه ها ازمون یاد میگیرند.بابام چندشب پیش میگفت تو هنوز خودت خیلی بچه ای و ما بهت میگیم بچه هات خوبن من خندم گرفت از حرفش ‌