مامانا سلام
منم زایمان کردم به لطف خدا واهل بیت علیهم السلام
طبیعی
اگه بخوام بگم طبیعی یا سزارین خوبه بنظرم هرچی طبیعیش خوبه ولی بستگی داره به اراده خود آدم
من از اول دکترم یا هرکسی می‌پرسید میگفتم زایمان طبیعی اگه خدا کمک کنه
تا به ماه نهم ک رسیدم کم وبیش ورزش میکردم هرموقع منم می‌کشید پیاده روی میکردم یا اسکات میزدم واینا
تا این که به ۳۷ که رسیدم مامای همراهم رو انتخاب کردم
دیگه خیلی فشار روم بودم هرچی روزا میگذشت سنگین تر میشدم طوری که زانو هام توان نداشت دیگه بزور بلند میشد حتما باید به چندجا دستمو میگرفتم تا بلند شدم
برا همین دلم میخواست زود فارغ شم
مامای همراه گفت شیاف گل مغربی بگیر روزی ۲تا بخور ۲تا هم بزار تو واژن اخرشب
تا ۳ روز انجام دادم
بعدش رفتم برا معاینه تو کل عمرم اولین بارم بود ک معاینه میشدم و دهانه رحم بسته رود کامل🥲یعنی دردی ک داشتم زیاد بود طوری که گفت پس چجور میخوای طبیعی بیاریی؟؟؟؟
از اون شب به بعد دیگه تو خودم بودم تو خودم میرفتم و گریه میکردم میگفتم نکنه نتونم بچمون بدنیا بیارم خیلی حالم گرفته شد...
دیگه گفتم فایده نداره ورزش ها وپیاده روی هارو شروع کردم تقریباااااا منظم انجام می‌دادم
و شیاف هم دوباره گذاشتم در حد ۳ الی ۴ روز
تو ۳۸ هفته و خورده ای ۱ سانت شدم دیگه یکم امیدوار شدم
تو ۳۹ هفته ک رفتم همچنان پیاده روی داشتم همین روزای آخر دمنوش هم خوردم حتی دمنوش عسل آویشن وگلاب اندازه یه ماگ خوردم بعد رفتم پیاده روی فرداش دمنوش دارچین و گلاب و روز آخر آویشن یه لیوان خوردم این راهاای ممنوعم😂

۲ پاسخ

مبارکه

ادامشش

سوال های مرتبط

مامان ماهلین🍼🧸 مامان ماهلین🍼🧸 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دومی
پارت ۱
من ۹ ماه بارداریمو تا ۴ ماه استراحت کردم چون جفتم پایین بود بعد اون تحرکم زیاد بود زیاد کار میکردم زیاد خم و راست میشدم خلاصه از ماه نهمم از هفته ۳۶ به بعد همش پیاده روی میکردم و اسکات اینا میرفتم تو حموم و خونه و زیاد کار میکردم و تا چند ساعت سر پابودم همه کار میکردم تا فقط بچه بیاد لگن و زایمانم راحت شه هفته ۳۷ رفتم پیش دکترم برای اولین معاینه که خیلی سخت بود چون تو نه ماه فقط پنج یا شش بار نزدیکی داشتم که اونم ماه ۵ یا ۶ بود بعد اون نداشتم اصلا چون عفونت واژن داشتم خوبم نمیشدم اصلا میترسیدم بدتر بشه برا همون نزدیکی نداشتیم.خلاصه دکترم گف لگنت خوبه و بچه هم اومده پایین سرش تو لگنته بعد این که اومدم بازم پیاده روی در حد یه ساعت یا دوساعت در روز داشتم.از ماه نهمم یه دردایی میومد و میرفت مث کمردرد و دردای شکمی مث پریودی ولی طولانی نبود هفته ۳۸ رفتم بیمارستان بهداشت فرستاد برا معاینه و ان اس تی که رفتم همه چی خوب بود و معاینه شدم خیلی وحشتناک بود انقد جیغ و داد زدم ماما گفتش دهانه رحمم نیم سانت بازه و گف که عفونت دارم و زیاده گفتم که میدونم و دکترم قرص داده که میخورم.بعد توصیه های بابا ایمنی رو داد دوباره برگشتم خونه😂
مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان سلین🩷 مامان سلین🩷 هفته هشتم بارداری
خب بالاخره منم تجربه زایمانمو بزارم بعد حدود یک ماه😅#پارت اول
تو هفته ۴۰بودم ک هیچ دردی نداشتم و از هفته ۳۸معاینه تحریکی هم شروع شده بود اما تاثیری نداشت و هرسری ب زور معاینه تحرکی یذره دهانه رحمم نرم میشد با اینکه کلی دمنوش خوردم و توی جوشونده نشستم پیاده روی داشتم شیاف گل مغربی میذاشتم نزدیکی و هرچی ک فکر میکردم تاثیر داره امجام دادم بازم هیچ دردی نداشتم تا سه شنبه ۲۳بهمن دکترم نامه بستری داد ک برم بیمارستان با امپول فشار زایمان کنم
ساعت ۱۰صبح رفتم تا ۱۱کارای بستریم انجام شد و ۱۱بستری شدم از ساعت۱۲کم کم تزریق اموول فشار شروع شد یواش یواش درد داشتم تا ساعت۲دیگه دردام تقریبا پشت هم شد و هر ۳.۴دیقه از ساعت۵.۶به بعد دیگه دردام تند شد ولی هرسری ماماهمراه یا دکترم میومپ معاینه میکرد(که میمردم از درد)میگفتن۲سانتی۳سانتی تا ساعت ۹شب درد کشیدم هرسری هم دکترم همینو میگفت ساعت۹شب اومد ک معاینه کنه گفتم من دیگه نمیتونم تازه من اتاق شخصی هم داشتم
مامان محمد حسن💙💙💙 مامان محمد حسن💙💙💙 ۳ ماهگی
مامان آریا مامان آریا ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم #پارت دو
من از۳۶هفته این کار هایی که گفتم تو پارت قبلی رو انجام میدادم
ده روز بعد رفتم معاینه گفت دهانه رحم ۲سانت بازه و پیاده روی رو داشته باش که دردات خودشون شروع بشه
من بعد از معاینه پیاده روی رو کم کردم چون هوا سرد بود نتونستم برم زیاد کم‌و بیش پیاده روی میکردم و گل مغربی میگذاشتم و منتظر شروع درد ها ولی خبری نشد چون دو سانت باز بود توقع داشتم زودتر از اینا دردم بگیره
چهارشنبه رفتم یه پیاده روی طولانی
بعد از پیاده روی رفتم حمام آب گرم و شب نزدیکی عمیق که دردام شروع بشه
روز بعد که بیدار شدم پنج شنبه صبح
حس کردم واژنم شدید درد میگیره و ول می‌کنه چند دقیقه یکبار
ولی دل و کمرم درد نمی‌کرد
همینجور تا عصر نامنظم می‌گرفت و ول میکرد
منم با تنفس رد میکردم و عصر رفتم دوتا کمپوت آناناس خوردم که باعث تشدید انقباض ها بشه
و آماده شدم رفتم بیرون چندتا وسیله کم داشتم گرفتم و پیاده هم راه رفته باشم دیگه دردی نداشتم رفتم پیاده روی که درد منظم بشه
موقع برگشتن حس کردم دوباره درد میگیره قابل تحمل و ول می‌کنه ساعت ده شب بود نشستم کنار بخاری کمرم گرم باشه
ساعت یازده به ماما پیام دادم و شرایطم گفتم درد می‌گرفت واژنم و پایین تنه و شکمم سفت میشد هر ده دقیقه یه ربع
گفت تو ۱۵دقیقه سه بار دردت گرفت برو بیمارستان
تایم گرفتم یبار سر پنج دقیقه درد میومد ول میکرد یبار ده دقیقه میشد منظم نبود دقیق
از دوازده شب تا سه ۷دقیقه ای می‌گرفت ول میکرد به شوهرم گفتم کمرم با روغن زیتون ماساژ داد یه ربع
سرما خوردگی داشتم خیلی خوابم میومد گفتم بزار یکساعت بخوابم بعد بریم بیمارستان گفت باشه وسایلم آماده گذاشتم