تجربه ی زایمان سزارین💙
میدونم خیلی دیر شده ولی گفتم بزارم شاید بدرد کسی خورد😍
خب اول از همه اینکه من خیلیییییییی تلاش کردم که زایمانم طبیعی باشه ، از شیش ماهگی پیاده روی رو با زمان کم شروع کردم و تو ماه نهم رسوندمش به روزی 2،3 ساعت...از هفته ی 30 یوگا کار می کردم ، از هفته ی 34 ورزش های لگنی رو شروع کردم و مکرر انجام میدادم.یسری کارهای دیگه مثل ماساز پرینه ، ماساژ سینه ، شیاف گل مغربی ، شربت خاکشیر ، خرما و...هر روز رعایت می کردم و با اعتماد بنفس بالا منتظر بودم دردم بگیره...خلاصه گذشت و گذشت تا 37 هفته و یه روز رفتم پیش یه مامای خیلی با تجربه برای معاینه لگنییی.لگنم رو که معاینه کرد گفت عالیه لگنت ، ولی بچه خیلییییی بالاس و وقتی با اینهمه پیاده روی و ورزش پایین نیومده دیگه نمیاد و احتمالا درد طبیعی میکشی و سزارین اورژانسی میشی...اینو که گفتن دنیا رو سرم خراب شد چون این چیزی بود که واقعا ازش وحشت داشتم🥲
ادامه کامنت ها💙😃

۵ پاسخ

پارت چهارم💙
خلاصه به هر سختی بود صبح شد ، از استرس می لرزیدم و همه سعی می کردن بهم ارامش بدن.خلاصه اسمم رو گفتن و رفتم تو قسمت اتاق عمل و منتظر شدم.همینکه وارد شدم یه ارامش عجیبی گرفتم و استرسم از بین رفت .خلاصه رفتم اتاق عمل.هیچ چیز ترسناکی نداشت و حتی من خوشمم اومد.بعد دکتر بی حسی اومد یه امپول زد تو کمرم که اصلا دردی نداشت.بعد که بی حس شدم سوند رو برام وصل کردن.من به محض اینکه بی حسی رو زد حالت تهوع گرفتم و به دکترم گفتم دارم بالا میارم، گفت اشکال نداره ، خلاصه اگه حالتون بهم خورد نگران نباشید عادیه.عمل شروع شد و چند دقیقه بعد بچم رو دیدم که بهترین حس دنیا بود .بعدم بخیه زدن و رفتم ریکاوری.
اگه بخوام از سختی‌های سزارین بگم قطعا اولین راه رفتن سخت ترین قسمتشه که سعی کنین حتما کمکی داشته باشین.
اینم از تجربه سزارین من😍

فک کنم بعد سزارین زیاد درد نکشیدی درسته؟ چون فعالیت داشتی

پارت سوم💙
دکتر شرایط رو که دید گفت دیگه الان می تونم نامه بهت بدم برای سزارین و نامه داد برای3 دی ،البته گفت یه روز قبل باید بستری شی.من دوس نداشتم زودتر بستری شم ولی بیمارستان قبول نکرد و گفت باید حتما بستری شی یه شب قبل.خلاصه رفتم با دکتر بیهوشی هم هماهنگ کردم و تاکید کردم پمپ دردم میخوام و اینکه گفتم سوند رو هم تو بی حسی بزنن.
2 دی ماه یه شام سبک خوردم و رفتم بیمارستان
کارهای پذیرشم انجام شد و بستری شدم .همون اول برام انژیو زدن و ازم یسری ازمایش گرفتن و یه ان اس تی برای بررسی اوضاع بچه انجام دادن که همه چی عالی بود.اون شب از استرس درست خواب نرفتم و واقعا می ترسیدم

پارت دوم💙
اون ماما بهم یه دکتر معرفی کرد که برم پیشش ، گفت کارش عالیه ، باهاش صحبت کن ببین قبول می کنه بی دردسر سزارینت کنه یا نه...
خلاصه منم رفتم پیشش و گفت بی دلیل نمی تونم سزارینت کنم ولی وزن بچت خوبه (تو 36 هفته ، 3 کیلو بود) ممکنه برسه به چهار کیلو .هفته ای یه سونو بده ببینیم چی میشه.خلاصه چند باری سونو دادم تا تو 39 هفته و 2 روز وزنش رسید به 4100 و البته اب دورشم زیاد شده بود رسیده بود به 28

دکترت کی بود عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان اهورا مامان اهورا ۴ ماهگی
#تجربه_سزارین_یک
چون تو این مدت کلی تجربه زایمان خوندم داخل گهواره و بهم کمک کرد میخوام تجربه سزارینم رو بگم شاید برا کسی مفید باشه
#پارت یک سزارین
من ماه های آخر بارداری کلی گشتم تایه دکتر پیدا کردم که سزارین اختیاری انجام بده برام و یه بیمارستان خوب و قیمت معقول چون دکتر خودم راضی به سز نمیشد 
خلاصه که دکترم  رو پیدا کردم و چند هفته آخر رو رفتم پیشش
قرار بر این شد ۳۸ هفته و ۵ روز سزارین بشم و یه تاریح رو با همسرم انتخاب کنم ما ۱۹ آذر رو انتخاب کرده بودیم  و اون موقع ۳۵ هفته و ۵ روز بودم
یه مراقب رفتم بهداشت تو این بین که گفتن شکمت زیاد اومده پایین و تقریبا تا هفته های آینده زایمان میکنی و چون زایمان من طبیعی بود کلی ترسیدم که نکنه قبل سز اختیاری درد طبیعی بیاد سراغم و به همین خاطر هفته بعدش یه نوبت دیگه پیش دکتر گرفتم و رفتم بهش گفتم
گفت اگه شکمت اومده پایین نشونه نزدیگ شدن به زایمانه پس ۳۸ هفته و ۵ روز خیلی دیره خواست معاینه لگنی انجام بده که من نزاشتم چون حس میکردم با معاینه دهانه رحمم بزودی باز میشع خلاصه که تاریخ سز رو گذاشتیم ۳۸ هفته و یک روز۱۵ آذر
ادامه تو تاپیک بعدی
مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ مامان حُـسـیـن‌جانم ✨ ۳ ماهگی
من امروز که یکماه از زایمانم گذشت
اومدم یکسری تجربه هام رو درباره زایمان طبیعی بهتون بگم
امیدوارم مفید باشه ☺️

اول بگم که من از ۲۰ هفته یوگای بارداری میرفتم و
از ۲۹ هفته ورزش های لگنی رو شروع کردم
سه روز در هفته ورزش میکردم یکساعت
از هفته ۳۶ به بعد هم گل مغربی و آبزن مصرف میکردم
و خاکشیر و دمنوش گل گاو زبان خیلی رقیق
دونه به هم هرروز لعابش رو می‌خوردم

این شد که روز زایمان ماما گفت چقدر دهانه رحمت نرمه
بااینکه هنوز اصلا سر بچه هم نیومده بود پایین ...
از تاثیر ورزش ها هم باید بگم که روز زایمان واقعا کمکم کرد
و الان خداروشکر دچار عوارض تکرر و بی اختیاری ادرار نشدم
البته نمی‌دونم شاید در آینده بشم 😂
اما تا الان راضی ام که اون همه ورزش و پیاده روی میکردم
واقعا بعد زایمان نه کمردرد نه دل درد نداشتم
درد بخیه ها هم تا چند روز یکم اذیت میکرد ولی
غیر قابل تحمل نبود اصلا ....
من اصلا قصدم از این تاپیک این نیست که بگم حتما برید طبیعی
اما اگر مثل من دوست دارید زود مستقل بشید
و کمکی هم ندارید ، زایمان طبیعی واقعا خوبه 😍
درد زایمان طبیعی زیاده اما من معتقدم خدا توانش رو
به مامانا میده 🤌☺️

اگر سوالی داشتید همینجا ازم بپرسید تاجایی که بتونم
راهنمایی میکنم ☺️☺️
مامان 🤍🫧نها مامان 🤍🫧نها ۳ ماهگی
🌿تجربه زایمان سزارین
پارت اول
الان یکم وقت دارم از تجربه زایمانم براتون میگم😅
بهداشت بهم گفت ۴۰هفته که شدی بیا نامه بهت بدم بری بیمارستان
من با نامه ۴۰هفته رفتم بیمارستان دل تو دلم نبود که اون روز قراره زایمان کنم😅. البته فک میکردم زایمان خیلی راحته ولی برعکس برای منی که هم طبیعی هم سزارین رو تجربه کردم سخت بود😥
بیمارستان که رفتم معاینه کردن گفتن حتی نیم سانتم باز نیستی بستری نمیشی برو خونه یک هفته فرصت داری 😐 این یک هفته رو هم ورزش کن رابطه داشته باش ماساژ و ....خلاصه از این حرفا رفتم خونه خیلی ناراحت بودم که زایمان نکردم چون فک میکردم که اون یک هفته مثل یک سال برام میگذره 🫤همینه که خونه رسیدم رفتم حیاط شروع کردم به پیاده رویی سفت و سخت 😂سه ساعت تمام تو حیاط پیاده رویی کردم
هیچی دیگه دو روز گذشت صبح روز چهارشنبه بود که از خواب پاشدم احساس کردم که حرکت بچه‌م کم شده تا ظهر صبر کردم بهتر نشد واسه همین رفتم بیمارستان و نوار قلب و معاینه انجام شد ماماها گفتن هنوز باز نیستی و مشکلی نداری هنوز همون یک هفته رو وقت داری ولی گفت حالا صبر کن دکتر هم بیاد ببینم اون چی میگه
همین که دکتر اومد ماما بهش گفت که ۴۰ هفته و ۲دوز هستم اصلا به من هم یه نگاه نکرد و گفت باید بستری بشه منی که حتی نیم سانت هم باز نبودم🥲
خلاصه لباس پوشیدم و رفتم اتاق همین که رفتم یه لیوان آب بهم دادن که گفتن قرص رو داخلش حل کردم تا ته نشین نشده زودی بخور
خلاصه ۳تا از این قرص ها به فاصله ۲ساعت بهم دادن
و باز منی که اصلا رحمم باز نشد و....🫠