بیاین از تجربم بگم از زایمان سزارین
اگه بیمارستان خصوصی هستین به نظرم نیاز به بردن هیچی ندارید...
به من برای بچه همه چی دادن از پتو بگیر تا قطره و کرم های مورد نیاز و لباس و....
برای خودمم لباس و پوشک و شرت ..
به نظرم حتمااا پمپ درد بگیرید چون چند ساعتی که تو ریکاوری هستین لازمتون میشه تا بیان ببرن تو بخش و شیاف و اینا بزنن دو ساعتی طول میکشه
برای سوند هم بگید بعد بیحسی بزنن که برای منو عالییی زدن و موقع در اوردنم هیچی نفهمیدم و بعدشم مشکلی نداشتم...
دکتر و بیمارستان واقعاا مهمه توی عمل
دکتر بیحسی من فوق‌العاده بود حتی اندازه یه امپول عادی هم درد نداشت....
کل عملم تا دنیا اومدن بچه ۲۰دقیقه هم نشد....
بعد دنیا اومدنم دو ساعت تو ریکاوری بودم اونجا کمک کردن شیر دادم
بعدشم اومدم تو بخش اومدن نوار گذاشتن و مسکن و .....
من از فرداش دیگه سرپا شدم مرخص شدم اومدم خونه رفتم حموم
با شیاف و مسکن اکی بودم دیگه...
فقط یکم شیر دادن سخته چون شیر ندارید
و اگه شیر خشک نمیبردم واقعااا اذیت میشدم
چون یواشکی مجبور بودم بدم....
خونریزیم هم از پریودی کمتره.....

۳ پاسخ

ما هم خصوصی بودیم ولی ی دستمال ندادن😂فقط دمپایی و لباس بیمارستان

ممنون از توضیحات خوبت من تو شهرمون می‌خوام برم دیگه بهترین بیمارستان اما نمی‌دونم اوناام پک میدن برای مادر و بچه

کدوم بیمارستان با کدوم دکتر بودی؟

سوال های مرتبط

مامان نفس خانوم مامان نفس خانوم ۲ ماهگی
سلام مامانا گفتم منم بیام یه تجربه کوتاه زایمان براتون بزارم روحیه خوب بدم
من سزارین اختیاری بودم ساعت شش رفتم بیمارستان بستری شدم ان اس تی دادم و سوند رو وصل کردن که اصلا درد نداشت یه سوزش ریز داشت خیلی راحت بود بنظرم اصلا غول نسازید بعد رفتم اتاق عمل ساعت نه همه رفتارشون عالی روحیه دادن بهم تو یه ثانیه امپول بی حسی رو زدن حتی خود امپول هم درد نداشت و اصلا نفهمیدم کی زدن بعد تو یه ثانیه پاهام داغ شد و بی حس شدم دیگه امادم کردن ساعت ۹:۱۵نفسم به دنیا اومد خیلی سریع تو چند دقیقه دیگه مردم برای صدای گریش تا بشورنش لباس تنش کنن بیارنش قلبم رفت براش حتی اندازه یه ثانیه درد نداشتم تا اونموقع دخترمو ک دیدم مردم براش حدودا چهل دقیقه بخیه زدن طول کشید و بعدش رفتم تو ریکاوری تنها قسمت سخت ماجرا فشار دادن شکمم بود اروم فشار میدن ولی درد از داخل زیاده من خونم چون لخته ای میومد گفتن باید تا زمانی که خونت از لخته در بیاد فار بدیم حدودا دوساعت پنج شش بار فشار دادن که مردم از درد ولی هر دفعه بعدش برام مسکن میزدن یکم اروم میشدم تا میومدم برم تو چرت دوباره میپریدن رو دلم بعد چند تا شیاف برام گذاشتن بعد دو ساعت خونم از لخته بودن دراومد و طبیعی شد دیگه اوردنم بخش خداروشکر تو بخششم حالم خوب بود کلا یه شیاف گذاشتم فقط دراز کشیدم کل کارای بچه رو سپردم به مامانم بی استرس خداروشکر همه چی عالی بود درد در کمترین حد یه سرمم وصل کردن که گفت درد داره رحمت جمع میکنه ولی سرعتشو گذاشت رو کند و من هیچی حس نکردم از درد خداروشکر و حاضرم بگم بهترین بود سزارین فوق العادس هزار بار دیگم برگردم سزارین انتخابمه و از ته دل به همه پیشنهاد میکنم این نظر منه البته
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
پارت دوم عمل سزارین


وقتی ب هوش اومدم دیدم دو نفر دارن منو ماساژ رحمی میدن چون حس داشتم درد اش فهمیدم درد داشت اما قابل تحمل بود بد اوردن تو بخش چون بیهوشی رفته بود درد داشتم پمپ درد نداشتم نگرفتم چون دکتر گفت خوب نیست دارو میده کنترل میشه که توی سرم ها مسکن بود شیاف زدن اروم شدم ی یک ساعت بد دوباره کم شروع شد که با تکرار کردن پرستار ها من چون ۱۲ ظهر زایمان کردم بچه چون بند ناف دور گردنش بود بردن گذاشتن تو دستکاه چند ساعتی ۱۱ شب بهم گفتن چیزی بخور اول که میایی فقط تشنه ایی ۱۱ شب اومدن گفتن نسکافه بخور کمپوت بد میام سوند در میاریم کمک ات میکنیم که راه بری اومدن بلندم کردن که قبلش شیاف زدم. اما موقع بلند شدن درد داشتم تا توالت رفتم اومدم بیرون لباس مو عوض کردن کمک ام کردن رو تخت نشستم کمک بهیارم عالی بود مهربون دوست داشتنی. شیاف زد برام مامانم بود بچه مامانم نگه میداشت فیلم برام گذاشتن که از بچه چطور مراقبت اولیه انجام بدم بد که صبح شد دکترم اومد چک کرد منو گفت مرخصی که اماده شدم برای خونه
مامان حامی مامان حامی ۱ ماهگی
سلام خانوما
من تازه وقت کردم بیام از زایمانم بگم بهتون 😄
اول از همه از خدا میخوام که همتون با دل خوش و سلامتی فندقتون رو بغل بگیرید 🥹
دوم اینکه من از اول قبل از اینکه باردار بشم میگفتم فقط طبیعی میخوام زایمان کنم ولی بعد بارداری و یه سری پرسیدن تجربه ها و تحقیق تصمیم گرفتم سزارین کنم و به نظرم بهترین تصمیم بود برای من
البته که بدن هر شخص فرق داره ولی من برگردم عقب هم باز سزارین رو انتخاب می‌کنم
صبح رفتم بیمارستان و چون من بیهوشی کامل رو انتخاب کرده بودم وقتی نرفته بودم اتاق عمل برام سوند رو گذاشتن
سوند اونقدر ها هم که میگن درد نداره فقط بدیش اینه هی احساس دسشویی داری و فکر میکنی داره در میاد 😕
بعدم که رفتم اتاق عمل و بیهوشی و زایمان تو ریکاوری که به هوش اومدم درد نداشتم پسرم رو گذاشتن رو سینم که شیر بخوره و سریع رفتم بخش اونجا هم دردم در حدی نبود که اذیت بشم با اینکه پمپ درد هم نداشتم
از راه رفتن هم بگم یه مقدار سوزش داری ولی نباید بترسی و تو ذهنت بزرگش کنی چون خودت که میای از تخت پایین و میبینی اونقدر هم درد نداشت دوست داری راه بری البته که خوب فشار میاد به آدم که طبیعیه
روز مرخص شدن از بیمارستان درد بدی اومد سراغم که گریه میکردم که راه حل اون درد هم شیاف دیکلوفناک ۱۰۰
ادامه دارد ...
مامان 💕سلین💕 مامان 💕سلین💕 ۱ ماهگی
پ‌ارت5
#زایمان_طبیعی
خلاصه نوک سینمو نمیتونست بگیره ومن هم کلی درد داشتم
اومدم رو ویلچر ب همراه خانواده منو بردن تو بخش ک خانواده شوهر بیان پیشم
اونجا تو بخش و پرستارا بیمارا هرکی منو میدید با تعجب و ترس و ترحم بهم میگفتن اون همه جبغ و گریه صدای تو بود؟؟
انگار صدام تو کل بیمارستان پیچیده بود…😂😩
خلاصه دیگه خانواده ها اومدن دیدن و رفتن همچنان من تا اخر شب نتونستم ب بچه شیر بدم ‌ در نهایت براش شیر خشک گرفتیم و بهش دادیم تا فردا ساعت ۶عصر بستری بودم و بعد مرخص شدم
اومدیم خونه
تا شیش روز بعد از بیمارستان من نمیتونستم بشینم چون بخیه هام بشدت درد میکرد
هر راهی رو امتحان کردم تنها راهش این بود ک کل شورت و نوار بهداشتیو دراوردم و دامن پوشیدم کم کم بهتر شدم و بخیه ها تقریبا سر ده روز افتادن
و خوب شدم کم کم
هنوزم بعد گذشت ۱۷ر‌ز لگنم درد داره
ولی خداروده شیر خودمو میدم به دخترم و شیر خشک در مواقعی ک خیلیضروری باشه و شیر نداشته باشم میدم
مامان نیایش و نیلآی مامان نیایش و نیلآی ۱ ماهگی
تجدبه زایمان دومم قسمت چهارم:
مامانم اومدنزایشگاه بالای سرم بهم خرما و آبمیوه دادن تا یکم جون بگیرم.
بعد غنچه قشنگم رو آووردن تا شیر بدم یکم شیر که دادم حدود ساعت ۳ صبح بود که پرستارهای بخش اومدن منو رو ویلچیر گذاشتن و به بخش منتقل کردن اتاقم هم اتاق خصوصی بود اما من درخواست اتاق خصوصی نداده بودم چون جا نداشتن تو بخش برن اتاق خصوصی .اتاق خوب و دلبازی بود من تا بعد از ظهر اونجا بودم بعد تاین ملاقات اتاقم رو عوض کردن بردن اتاق عمومی اتاق عمومی هاش دوتخته بودن یکم دلگیر تر بودن و تخت هاشونم برقی نبود اگه خواستین بیمارستان پاستور زایمان کنید بنظرم اتاق خصوصی بگیرید اگه حساسید.من تایم کوتاهی تو اتاق عمومی بودم و ساعت ۹ شب هم مرخص شدم.
من که از همه چیز راضی بودم رسیدگی ماما زایشگاه برخورد پرستار ها و رسیدگی شون همش عالی بود. بیمارستانم پاستور بود.
دکترم هم که دومین تجربه زایمان طبیعی رو باهاشون داشتم باز دوباره به کار بلد بودن و حرفه ای و دلسوز بودنشون ایمان آووردم.و از همه مهمتر احساس مسئولیت و تعهدی که نسبت به بیمارشون دارن و زیر میزی هم نمیگیرن برام قابل توجه بود و هست دکترم هم فاطمه عادلخواه بودن.
مامان دنیز مامان دنیز ۲ ماهگی
#تجربه سزارین پارت ۲
حالت تهوع شدید هم گرفته بودم ولی فقط حسشو داشتم بالا نمی اوردم بعد چند دقیقه دیگه صدای گریه بچه رو شنیدم اونموقع بود که انگار کل دنیارو بهم دادن و نا خودآگاه اشکام میریخت🥹بعدش تمیزش کردن و نشونم دادن و دیگه بردنش و بخیه هامم که دکتر زد تموم شد بردنم ریکاوری که نیم ساعت اونجا بودم که سردم نبود اما لرز داشتم تا نیم ساعت که بردنم تو اتاق و من پمپ درد هم خاستم که برام از اتاق عمل گذاشتن جابجام که کردن اومدم تو اتاق اصلا حرف نزدم و زیر سرم هیچی نگذاشتم چون اگه اینکارو نمیکردم بعدش سردرد شدید میگرفتی که خداروشکر من نداشتم
کم کم اثر بی حسی از بدنت میره ولی تا موقعی که بره یه حس عجیبی داشتم دوس داشتم همش پاهام سریع تکون بخوره
خلاصه اولی بود که دردم شروع شه سریع پمپ درد رو فشار میدادم حتما حتما پمپ درد بگیرین که خیلییی خوبه من فقط کل دردم تو این بازه زمانی یک روز بیمارستان اندازه درد پریودی بود راه رفتنش هم انچنان سخت نبود برام چون کم کم شروع کردم به بلند شدن نیم ساعتی طول کشید تا اروم بلندشدم دیگه خوب بود شما هم همینکار کنید حتما
مامان ماهلین مامان ماهلین ۳ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
سلام مامانا خلاصه میگم تا کسی خسته نشه من ۲۶نوبت سزارین تو بیمارستان بنت الهدا داشتم چون دکترم مسافرت رفته بود قرار شد استاد دکتر خودم عملم کنه از شانس خوبم من رفتم زایشگاه تا آماده بشم برای عمل وبعد دکتر فیض اومدن گفتن من میرم اتاق عمل شمارو هم چند دقیقه دیگه میارن برا سزارین من به خیالی که عملم زود تموم میشه بیحسی رو انتخاب کردم وبچمم ۱۰دقیقه بعد به دنیا اومد آوردن چسباندن به صورتم 🥹خیلی حس خوبی داشتم تا اینکه موقع بیرون آوردن جفت به خون ریزی افتادم نگو چسبندگی داشتم وجفت به رحم یک تیکه اش چسبیده بوده دکترم هر کاری میکرد خونریزیم بند نمیومد مجبور شدن دوواحد خون بهم بزنند من از ساعت ۱۰که بچه ام به دنیا اومد تا ساعت ۱۲تو اتاق عمل بودم پشیمون شدم که چرا بیهوشی رو انتخاب نکردم اینم بگم که خیلی ترسیده بودم که رحم برندارن که خدارو شکر همه چی ختم به خیر شد دکترم گفت به خاطر خونریزی شدید باید امشب بری سی سی یو هر چی گفتم من حالم خوبه نمیرم قبول نکردن ومن ساعت تا ساعت ۵تو ریکاوری بودم از اونجابردنم سی سی یو به سختی شب صبح کردم دکترم ساعت ۸صبح اومدن برای برسی وضعیتم وگفتن الان میتونی بری بخش یک نیم ساعتی طول کشید منو بردن بخش و زنگ زدن همراهم بیان ابجیم وشوهرم سریع اومدن ودخترمم پشت بند اوردن پیشم وفرداشم مرخص شدم البته باکلی دارو و اینکه دکترم گفت دخترم دیگه باردار نشی حتی به شوهرمم گفته بود