یعنی جرااینقدر این خانواده شوهرنفهمن .مادرنفهم شوهرم زنگزده ساعن۱۰شب پاشو بیااینجا شام .منم پسرم از روروئک افتاده بود اصلا حوصله نداتشم گفتم نمیتونم بیام آراد بیقراره دندوناش اذیتش میکنن بجم بهش استا دادم میخاد بخابه میگ جراهمش تا تقی بتوقی میخوره ب بچه دارو میدی من اصلا ب بچهام دارو نمیدادم ببین چقد سالمن گفتم مادرمن بچم داره دندون درمیاره همش نق میزنه کیو باکی مقایسه میکنی میگ ن تو همش عادتت شده تا مریص میشه میبزیش دکتر تو کشورای خارج اصلا ی دارو هم نمیدن نسرین المان ۳ماه بستری بود هیچی بهش ندادن پرهام بدری همه بدنش عفونت داشت هیجی بهش ندادن بدری استرلیا الرژی داشت نمیدونم چی شد بابا چرااینقدر زر میزنی بچم وقتی مریصه شر وور چرا میگی زن ناحسابی اخ من ریدم بهش .بخدا ۳تاعروس داره ۲تاش ک ازدست پسراش فرار کردن ازبس اخلاق صفر نفهم خودشم ک طلاق گرفت ولی مدرشوهرم خیلی اقای خوبیه واقعا خیلی بروزه خودش وپسراش ومخصوصا شوهرمن نفهم ب تمام معنا همش مقایسه میکنه منو باهمه یعنی دیگ خسته شدم ازدستشون خداکنه یااون بمیره یا من

تصویر
۱۱ پاسخ

میبینی حرف زیاد میزنه اصلا چیزیو بهش توضیح نده بگو تو راس میگی باشه

از کجاش بگم...
یکی نیس بگه آفرین شما بچه هاتونو بزرگ کردید دیه کار خودتونو کردید لطفن سکوتتونو بنوشید...
کلن اگه مادرشوهرا تربیت بلد بودن پسرای خودشونو تربیت میکردن...

ای خواهر دست رو دلم نزار که خونههه🥺🥺
امشب باز بخاطر مادر شوهرم دعوت کردیم
شب جمعه کوفتمون شد
قهریم الان

تو ک میشناسیش هیچی در مورد کارات نگو ... میگفتی بچه خوابه تمام دیگه دارو دادم و دندون داره و فلان کردیم و... هیییچ نباید بگی

منم توصیح میدم هر بار ی زری میزنه
دیگ اینقد مواظبم هیچی نگم .مثلا میگفتم دیشب تب کرد بچه ترسیدم پاشویه کردم
سزیع میگه نترس همین ترس تو کارو خراب میکنه این بچه هی مریض میشه
من تکیه کلاممه میگم ترسیدم
دیگ هیچی براش توضیح نمیدم .میگه خوبه میگم آره خداروشکر
دکترم میبریم به شوهرم میگم خودت بگو چی گفت دکتر
من هیچی نمیگم

من نمیبرم خونه اونا بااینکه طبقه پایینم هستم هفته ای ۲ساعت میرم اونم باز دخترم از بغل من نمیره جایی انقد زر میزنن ولی من گوش نمیدم

اشکال نداره بچه یکم بزار بره پیششون اذیتشون کنه بفهمن چی میکشی هم تو وقتت آزادتر میشه الان منم همین کارو کردم بهم خودش میگه استامینوفن بده بچه بیقراری داد زیاد میزنه

سرهمین دخالتامن چندشب پیش بامادرشوهرم دعوام شدتوکوچه ازهمون شب دیگه ندیدمشون خداروشکر

بخدا من ی عکس اگ بگیرم بفرسم برات
من داشتم میخابوندمش
درو وا کرد مث گاو اومد تو رختخواب ما
اونم تو تاریکی
بیدار شد
حالا دوباره از نو باید سرویس بشم تا بخابونمش 😐

بچه بیشتر به مادر احتیاج داره تو نمیر...اهمیت نده کارتو بکن

همه لجو ان خراب چاره جز تحمل نیس

سوال های مرتبط

مامان Nil مامان Nil ۹ ماهگی
امروز از خودم متنفرشدم همیشه میگفتم ی دختر بیارم براش هیچی کم نزارم بچه همدم و رفیفم و اینا جاهر خاهربرادر نداشتم اما دخترم از وقتی ب دنیا اومده همش گریه میکنه اصلا انگار ذاتا غرغر کردن دوست داره بی دلیل همش بهونه ميگيره بخدا هیجی کم نمیزارم سیرس میکنم داروشو میدم زیرشو زود تمبز میکنم اما همش گریه میکنه دوس داره ک یا تابش بدم یا راهش ببرم انقدری م ب غذا درست کردنم نمیرسم امروز مجبور بودم ببرم بانک کسی نبود بزارمش بردمش اونجا آنقدر گریه کرد همه نگا میکردن بهم ی اقا اومده بهم میگ بچه رو نیار بانک زن اینجا میکروب دازه آلودس بچه رو اذیت ممینی توام اذیت میشی
انقدر اعصابم خورد شد هم از حرف اون هم از گریه های ایندهم از بی درکی شوهرم ک نمیاد دوقدم با ما تابانک ب بچم گفتم درد بگیری تو چ بچه ای بودی دیگ بعدشم زنگ زدم ب شوهرم گفتم بیا بچه رو بگیر یکم نگه دار دارم دیونه میشم بچه رو برد با مامانش بودن ی دورش بدن تو ماشین الان عذاب وجدان دارم ک بچم فرستادم بره یا بهش گفتم درد
😭😭