۴ پاسخ

اصلا تعریفی از ترس ندارن اینا خودت ترس رو تو وجودش نذار من هرجا میرم تو خونه با صدای بلند باهاش حرف میزنم مثلا میگم صدرا مامان من دارم میرم دسشویی نگران نشیا یا میگم پسرم اینجا بخواب مامان بره غذا درست کنه کارم داشتی صدام کن هر چند دقیقه یبارم بهش یادآوری میکنم که حواسم بهش هست

بچه اصلا نمیدونه ترس چیه اون حس وابستگی داره وقتی تنها میمونه فکر میکنه ولش کردی لباسی که بویه تنتو میده بزار پیشش وقتی خوابه بیدار نمیشه دیگه یا وقتی بیداره میخای کار کنی با اغوشی ببند کمرت کاراتم بکن چه اشکالی داره دانشمندا میگن بچههایی که تو نوزادی بیشتر بغل رو داشتن حالشون بهتره تو بزرگی از نظر روحی

ای خدا قربون اینور اونور نگاه کردنش

اره دختر منم همینطوریه

سوال های مرتبط