سلام به مامانی عزیز
من ۱ فروردین ساعت ۱۲ و نیم سزارین شدم
و دختر کوچولوم بدنیا اومد
واقعا حس شیرینی بود
من میخواستم بیهوش بشم ولی دکتر گفت بی حسی بهتره و واقعا عالی بود
مخصوصا لحظه ای که بچه رو برمیدارن و تو همه چی رو فراموش میکنی
حتی دردی که داری

۸ پاسخ

کدوم بیمارستان رفتین

مرسی عزیزدلم بابت راهنماییتون توکل به خدا 🌱

واقعا سزارین خوب بود؟من خیلی استرس دارم
درد و اینا چقد داشتی؟

تبریک میگم تولدمنم اول فروردینه خوش اومدی عزیزم به این دنیا

مبارکه به سلامتی

منم برای 16 فروردین دکتر بهم تایم سزارین داده خیلی استرس دارم و نگرانم
توصیه ایی برام دارین؟ و اینکه چه چیز های برای خودم ببرم بیمارستان اوکیه؟

مبارک باشه عزیزم منم فردا عمل دارم برام دعا کن

سلام عزیزم تبریک میگم بهت
خداروشکر که به سلامتی نی نی رو دنیا آوردی 🥹

مقالات مرتبط

چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟
چگونه خانه داری را یاد بگیریم؟
خانه داری و بچه داری
آیا خانه داری و بچه داری با هم جور در می‌آید؟
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
خانه داری
نکات خانه داری موفق و عالی

سوال های مرتبط

مامان تپلی مامان تپلی ۱ ماهگی
تجربیات سزارین پارت۲.
ساعت ۸و ۲۰ دقیقه منو بردن اتاق عمل ازم نوار قلب گرفتن ویه سرم برام وصل کردن بعد بردنم اتاق مخصوص جراحی اونجا یکم استرس گرفتم ولی خودمو جمع و جور کردم.
نشستم روی تخت برام امپول بی حسی زدن واصلااااا درد نداشت انگار یه امپول دگزا زدن بعد دراز شدم .ازتون خواهش میکنم تا ۱۲ ساعت نه سرتون تکون بدید نه دستتون مخصوصا سرتون .
من خودم سرمو تکون دادم و ۴ روزه زندگیم جهنم شده از سردرد.
تا ۳ شمردم و دیگه چیزی حس نکردم .البته تکون خوردن و کشیدن بچه به بیرون رو حس میکنی اما هیچ دردی نداری‌ و بعد صدای دختر نازمو شنیدم که به دنیا اومد.
وزنش ۲۶۶۰ بود و تغییر نکرده بود ولی خدا روشکر همه چی اکی بود و نزاشتن تو دستگاه .
بعد اوردن بچه رو گذاشتن رو سینم واولین تماس پوست به پوست با بچه ایجاد شد که مهر محبتش دوبرابر تو دلم رفت.
بعد بردنم اتاق ریکاوری همه چی اکی بود ۵ دقیقه اونجا بودم و بعد پرستارا اومدن و ماساژ رحمی دادن ولی من بی حس بودم و دردی نداشتم.
بعد بردنم بخش دیگه کم کم بچه رو گذاشتن رو سینم وشیرش دادم.
مامان دیاکو مامان دیاکو روزهای ابتدایی تولد
#تجربه سزارین اختیاری پارت ۱
خانما بدن با بدن متفاوته منم تجربه خودمو میگم
من قرار بود ۲۷ فروردین سز اختیاری بشم ولی متاسفانه روز یکشنبه یعنی ۲۴ ام ترشح و دردای طبیعی داشتم که دکترم کفت برو زایشگاه اگه دهانه رحمت باز شده بود باید فردا سز بشی یعنی روز دوشنبه ۲۵ فروردین ولی دهانه رحمم شده بود ۳ سانت سر بچه داخل لگن که اصلا نمیشد تا فردا صبر کرد دکتر گفت ساعت پنج و‌نیم عصر بیمارستان باش بستری بشی و من ساعت یازده صبحونه خورده بودم ساعت دو رفته بودم معاینه بشم که بعدش دکتر گفت هیچی نخورم ساعت پنج و نیم رفتم بستری شدم سوند وصل کردن که دردش واقعا زیاد نبود یک‌‌ثانیه ای تموم شد راحت بود……
مامان مرصاد مامان مرصاد روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین امام حسین پارت پنجم
خب از سوند هم بگم که انقدر اینجا ترسونده بودید اصلا درد نداشت حتی یذره
من با بی حسی کمر سز کردم که اونم آمپولش درد نداشت خیلی کم بود و سریع پاهام داغ شد و بی حس شدم. من از ساعت 4 بستری شدم که ان اس تی بگیریم و نوار قلب ساعت 6نیم پسرم بغلم بود دقیقا لحظه اذان دنیا اومد 😍 دکتر بیچاره از سر سفره افطار بلند شد گشنه تشنه اومد بالا سرم جراحی کرد همه چی انقدر سریع و راحت 😊
واقعا رسیدگیشون عالی بود 👌 هی میومدن آموزش میدادن تمیز هم بود اتاق هاش تو ساکش که 300 خورده ای هزینه داشت همه لوازم ضروری بود. رضوی 1و خورده ای میگرفتن نصف اینم وسیله نداشت 😁
مامان دخترم💕 مامان دخترم💕 ۱ ماهگی
سزارین ۲ :
من متاسفانه جز محدود کسایی بودم که بی حسم کردن و وقتی تیغ کشیدن رو شکمم حس کردم و جیغ زدم
بعد دکتر میگفت بی حسی ولی من درد داشتم
دیگه دکتر بهم گفت پات رو بیار بالا و من آوردم
و دکتر شوکه شد و سریع دکتر بیهوشی رو که داشت میرفت صدا زد و بیهوشم کردن
خیلیییی تجربه بدی بود برام
و چون سریع منو بیهوش کردن لوله ای هم که توی دهنم گذاشته بودن فکر می‌کنم با عجله گذاشته بودن و گلوی من زخم شده بود و تا دو هفته گلو درد شدید داشتم و بوی خون تو گلوم حس میکردممی‌کردند
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نورا و زهرا مامان نورا و زهرا ۱ ماهگی
سلام مامانای عزیز میخام تجربه ام رو راجع به بیمارستان البرز کرج بگم شاید به دردتون بخوره من ۹ اسفند زایمان کردم چهل هفته بودم و انقباض نامنظم داشتم ساعت 12معاینه شدم ۳ سانت باز بودم و گفتن بستری ولی برگشتم خونه ورزش کردم و ساعت ۶ اینطورا رفتم بیمارستان البرز و بستری شدم از لحاظ رسیدگی و رفتارشون میتونم بگم عالی بودن من 6ونیم بستری شدم و ساعت هفت و ربع بود آمپول بی حسی زدن بهم و دیگه دردی حس نکردم تا فول شدم و بردنم اتاق زایمان آمپول بی حسی واقعا تجربه خوبی بود و معاینه ای که میکردن دیگه درد نداشتم خیلی خوب بود برای من و خدایی بیمارستان خوبی بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان آرسام 💙 مامان آرسام 💙 ۱ ماهگی
# تجربه زایمان سزارین
من خیلی خیلی ترس داشتم
ولی خب به دکترم اعتماد کردم
توی سزارین دکتر خیییلی مهمه
درد هایی که طبیعی قراره بکشید و خورد خورد پاس میکنید و این برای من بهتر بود
با پمپ درد و شیاف درد ها قابل کنترله اصلا نگران نباشید
سوند و برای من بعد بیحسی وصل کردن ( دکترم اجازه نمیداد وقتی بی حس نیستی سوند وصل کنن بهت )
فشار شکمی تو بی حسی ها بود
تنها چیزی که هنوووز دردش یادمه اولین راه رفتنه
خیلی دردناک بود ولی برای نیم ساعت کلا کم کم بهتر میشید
من ۲۴ ساعت بعد عمل مرخص شدم
۴ ساعت بعد عمل گفتن پاشم راه برم که خیلی زود بود
۴ ساعت ناشتا نگهم داشتن که اینش خوب بود من گشنم بود🤣
اتاق عمل :
هیچ دردی حس نمیکنید سوزن بی حسی اندازه امپول ساده درد داره
من داروی بی حسی تو اتاق عمل خیلی برام عوارض داشت حالم بد شده بود ولی تکنسین بیهوشی مدام بهم دارو میزد باهام حرف میزد و خیلی خوب بود اوکی میشدم
وقتی بچه رو از شکم میکشن بیرون احساس فشار میکنید که اصلا درد نداره ولی به شددددت دل تنگی داره انگار همه ی بدن غصه ی نبود بچه رو میگیره
بچه رو میذارن رو سینه خیییلی حس قشنگیه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دخملی ❤️ مامان دخملی ❤️ ۴ ماهگی
سلام بچه‌ها
منم زایمان کردم راحت شدم
سزارین انتخابی بودم‌ و ۱۴ آذر نوبت داشتم اما چند روز زودتر کیسه آبم خیلی یهویی پاره شد و دخترم ۱۲ آذر بدنیا اومد🤗
از تجربه سزارین بخوام بگم خود عمل عالیه عالی بود هرچی بگم کم گفتم بی حسی از کمر بودم من چون تو‌بارداری فشارداشتم بااینکه کنترل شده بود و دیگه قرص نمی خوردم اما حین عمل فشارم هی بالا و بالا می‌رفت شرایط عادی نبود اما واقعا دست دکترم خیلی فِرض بود و بچه رو ۵ دقیقه ای قبل اینکه بیهوشی کامل کنن بیرون کشید
اون لحظه ای که بچه رو میارن کنار صورتت رو نمی‌خوام با دنیا عوض کنم
همون لحظه دعامیکردم که هرکس بچه نداره دامنش سبز بشه واین لحظه رو تجربه کنه 🥹
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
قسمت دوم سزارین اورژانسی
بستری شدم شوق دیدن بچمو داشتم بی نهایت فقط میخواستم بیاد خلاصه بعد کلی سوال و سرم وصل کردن سوند رو بدون بی حسی زدن اصلا درد نداشت در حد یه سوزش یک ثانیه ای بود بعد رفتیم اتاق عمل اونجا خیلی با آرامش بودن همه و شروع کردن بگو بخند دکتر هر مرحله رو توضیح میداد که نترسم بی حسی از کمر تزریق کردن تقریبا 10 دقیقه طول کشید بی حس بشم و دو یه دقیقه بعد بچه به دنیا اومد با دو دور بند ناف که شده بود مثل طناب دار براش دکتر گفت اگر دیرتر می اومدی بچه خیلی حالش بد میشد و بستری میشد موقع زدن بخیه ها درد حس نمی‌کردم اصلا ولی قشنگ حس میکردم دستشون روی شکممه فشار میدن دلم ضعف می‌رفت بچه رو آوردن دیدمش بوسش کردم و بردن بخش نوزادان ماساژ رحم رو توی بی حسی دو بار دادن اصلا حس نکردم خداروشکر نیم ساعت ریکاوری بودم و بعد بردن بخش....
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان ویهان و کیهان مامان ویهان و کیهان روزهای ابتدایی تولد
سلام خانوما من امروز رفتم معاینه الهی شکر یکسانت بود دهانه رحمم که دکتر گفت اگه تحمل درد داری تا دوسانتش کنم گفتم دکتر هرکاری میکنی بکن
خلاصه که دوسانت شدم گفت تا شنبه زایمان میکنی
درضمن خواستم به کسایی که گل مغربی استفاده میکنن بگم کپسول رو بخورید بهتره من ۵شبه دارم واژینال میذارم اصلادهانه رحمم نرم نشده بود دکتر گفت بخور بهتره اونم ۸ساعتی
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آراد🩵🌈 مامان آراد🩵🌈 روزهای ابتدایی تولد
سلامممم دوستان
من اومدم با تجربه زایمان

جمعه ۱۵ فروردین ساعت ۶ صبح بیمارستان آریا رشت
وقتی رسیدم فرم پر کردم
رفتم اتاق تریاژ
لباس عمل پوشیدم سوند وصل کردن (سوند درد نداشت)
بعد ازم آزمایش خون گرفت فشار گرفت همه چی اوکی بود
ساعت ۷ و رب بود رفتم اتاق عمل
اونجا دکتر مهربونم رو دیدم خلاصه
من رو از کمر بی حس کردن ولی واقعا اون آمپول بی حسی لحظات اول حس خفگی به ادم‌میده اما بعدش اوکی بودم
ساعت ۸ ونیم نی نی ما بدنیا اومد بردن شستن و آوردن گذاشتن روی صورتم‌ گرمای صورتش روی صورتم حس خیلی خوبی بود
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان همتا مامان همتا ۳ ماهگی
تجربه سزارین (3)
بعد که رو تخت نشسته بودم که دکتر بی هوشی اومد خیلی مرد خوبی بود فامیلیم رو پرسی و باهام صحبت می‌کرد بعد بهم‌گفت خم شو و تکون نخور یکم بتادین زد و گفت نترس آمپول رو که زد درد انچنانی نداشت مثل هم آمپول معمولی بود ولی همینکه به کمر میزنن احساس بدی داره .دیگه وقتی زد گفت دراز شو دراز که شدم یه پام داشت کم کم داغ میشد ولی بی حس نشدم هی گفت پاهاتو بیار بالا من هر دوتارو میتونستم بیارم بالا .گفت پاشو دوباره باید تزریق کنیم دوباره بتادین زدن و دوباره بی حسی ولی بازم من بی حس نشدم .رو شکمم چندتا سوزن زدن که من همه رو حس میکردم و میگفتم درد داره همشون تعجب کرده بودن چرا بی حس نمیشم .دکتر باهام صحبت می‌کرد میگفت تو همه مراحل عمل رو متوجه میشی دپس بهم بگو درد داری یا حس میکنی گفتم نه درد داره .که دکتر بی هوشی گفت باید کامل بیهوشش کنیم که یه آمپول تزریق کردن و من دیگه نفهمیدم چیشد و بعد انگار تو یه جایی بودم که همه چی سبز بود هرچی راه میرفتم تموم نمیشد مثل تونل بود هی تونل تند تر حرکت می‌کرد یه حس بدی داشتم میگفتم خدایا زندم یا مردم خدایا این چه حسیه من کجام کم کم داشتم چشمامو باز میکردم که تو همین حین صدای گریه بچه میومد میگفتم خدایا صدای گریه بچه برا چیه .دیگه کلا چشامو باز کردم و که یه چیزی رو دهنم بود همش داد میزدم و گریه میکردم مامان و مامان .یا حسین میگفتم پرستارا میگفتن گریه نکن خانوم من دست خودم نبود
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان 🧿🌈دلوان🌈🧿 مامان 🧿🌈دلوان🌈🧿 ۲ ماهگی
خانمها برای سزارین بیهوشی بهتره یا بی حسی؟مخصوصا کسی که فشار بالا داره؟بی حسی درد زایمان میفهمی؟
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان آدرین مامان آدرین ۳ ماهگی
خانوما کوچولوم بدنیا اومده خودم سزارین شدم بهتر که بشم میام از زایمانم واستون میگم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان 🌸دلوین 🌸 مامان 🌸دلوین 🌸 ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین
من کرج بیمارستان تخت جمشید با دکتر اکرم هاشمی آشتیانی عمل کردم
اول اینکه دکتر سزارین اختیاری انجام میده دستمزد هم نمیگیره
فقط هزینه بیمارستان آزاد بدون بیمه مبلغ 23 تومن میشه با هزینه های جانبی رو 26 تومن اینا میشه
۶آذر ساعت 2 ظهر رفتم بیمارستان بستری شدم تا نوبتم بشه دکتر ساعت 3عصر اومد بعد از 3ساعت نوبت به من رسید اومدن سوند وصل کنن بهم که خیلی میترسیدم از این مرحله چون شنیده بودم درد داره ولی واقعا هیچ دردی نداشت و یه لحظه حس سوزش ادرار گرفتم و بعدش اوکی شدم بعد بردنم اتاق عمل دکتر بی حسی اومد و اولین آمپول رو زد نشد دومی رو زد یه ذره کوچولو درد داشت بعد سریع خوابوندنم از کمر به پایین داغ شدم یهو دکتر اومد و شروع کرد هنوز ده دقیقه نگذشته بود که حس کردم میخوام بالا بیارم اما هیچی نیومد و بعد اوکی شدم ساعت 6:20 دقیقه بود که دختر قشنگم بدنیا اومد کلا 20 دقیقه طول کشید صداشو اول شنیدم بعد آروم شد تا بخوان تمیز کنن بیارن کنارم مردمو زنده شدم فکر کردم چیزی شده که دیگه صداش در نمیاد بعد اوردنش گذاشتن کنار صورتم قشنگترین حس دنیا بود اون لحظه بعددیگه بردنش برای چکاب و آزمایشا دکتر هم مشغول بخیه زدن شد، از درد زایمان سزارین بخوام بگم واقعا دردش قابل تحمله برای من که خیلی راحت بود خیلی زود سرپا شدم بخیه هامم دکتر انقدر خوب زده که یه خط باریکه کلا تنها دردی هم که داشتم لحظه اول سرپا شدنم بود که اونم با کمک پرستارا تونستم پاشم و بعدش خودم همش پا شدم راه رفتم بهتر شدم هر هشت ساعت یه دونه شیاف هم استفاده کردم که خیلی خیلی دردمو اروم میکرد در کل اصلا اونقدری که میگن سخت وغیر قابل تحمل نیست واقعا هم دکترم خوب و عالی بود هم بیمارستان
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان یکتا ❤️آراد 💙 مامان یکتا ❤️آراد 💙 روزهای ابتدایی تولد
مامانا همش فکرم درگیره امکان داره بی حسی سزارین رو بدن اثر نداشته باشه .. آخه خیلی ها تو همین گهواره دیدم ک تایپک زدن بی حس نشدن ..حالا یا با دوز بیشتری بهشون زدن یا بیهوش کردن ... بنظر شما بی حسی بهتره یا بیهوشی .. من سر دخترم بیهوش بودم واسه ای فشار دادنشون یکمی اذیت بودم ... ولی اونایی ک بی حسی بودن زیاد متوجه درد فشارش نبودن ..نظر شما چیه
مشاهده ۷ پاسخ دیگر