۵ پاسخ

یه مشاور برو و منم سه بچه دارم و دست تنهام کسی نیست تو بچه داری کمک کنه

درکت میکنم
فقط خودت میتونی کمک خودت کنی از افسردگی نجات پیدا کنی
فقط فکر منفی باعثه افسردگی و بس
درست میشه
گاهی بچه ها اضطراب جدایی دارن
یه روزم میرسه استخرم میریم دلمون تنگ میشه برا با بچه بودن
فقط الان چون خسته ایم و درگیر افکار منفی اینجوریم

عزیزم خونتون کجاس؟

عزیز زن مثه نخ تسبیح ، اگه نباشه هیچی سرجاش نیس
چرا اینجور فکر میکنی
همه حتی اگه افسردگی هم نداشته باشن ، فعالیت زیاد و استراحت نکردن باعث میشه از بچه داری لذت نبرن ، باور کن من خودم اصن استراحت ندارم دنبال اینم بتونم یه استخر برم واقعا تاثیر داره ، اگه آدم بخواد میشه حتی اگه کمکی نداشته باشی بالاخره یه روز در هفته در حد یک ساعت میتونی برا خودت باشی ، ناراحتی نکن طبیعی آدم خسته میشه همه همینن حداقل تا دوسالگی بچه
افسردگی از فکر منفی ، فکر منفی از نگرانی میاد ، نگران فردا، نگران ارزوها ، نگران اینده بچه ، به خودت بگو ایشالا همه چی خوب پیش میره ، اصن تو فردا زندگی نکن ، هر چیم گذشته دیگه گذشته ، فقط اگه تو امروز باشی میتونی شاد باشی وگرنه حالت بد میشه
اینو از من بشنو که خودم نوبت مشاورم نزدیکه
مگه میشه مامان بدی باشی این تو بودی که به اینجا هشت ماهگی رسوندیش
هیچم بد نیستی میگذره اینروزا
روزایی بود ک میترسیدیم بچه حموم کنیم ، یاد گرفتیم ، گذشت ، غذام همینجور

خوش به حال آقا پسرت که مادر خوش‌قلب و مهربونی مثه شما داره.
قدرِ خودت و آقا رادوین رو بدون.
ان‌شالله عروسیش 🥰

سوال های مرتبط

مامان فلفل🌶(متین) مامان فلفل🌶(متین) ۹ ماهگی
متین ۸ و نیم ماهه است یکی از چالش هایی ک تا قبل ماه هشتم داشتم و چنااااان آزارم میداد ک واقعا دیگه ب طلاق فکر میکردم این بود ک بچم با همه اوکی بود و وابستگی آنچنانی هم ب من نداشت رفتار خانواده شوهرمم جوری شده بود ک انگار متین ب مادر احتیاج نداره و خودشون از پسش برمیان ....اما الان تو این سن تغییراتی رخ داده...الان نگرانیم خیلی کم شده چون متین منو کاملن میشناسه صدامو تشخیص میده و دیگه خودش میاد بغلم ک باعث شده اون طرز فکر و رفتار خانواده شوهرم تغییر کنه سعی کردم رفت و امدم رو با خانواده شوهرم کمتر کنم تا وابستگی ب بیرون خانواده ایجاد نشه وقتایی ک برا بچم میبرن میدوزن تصمیم گرفتم دیگه سکوت نکنم و هوشمندانه ابراز وجود کنم و نشون بدم مامان داره وقتایی ک خوراکی هایی ک بنظرم صلاح نیس سرخود میدن دستش فوری از دست بچه میگیرم و میگم خطرناکه یا مجاز نیس ...من خیلی اذیت شدم تو این مدت فکر اینکه شاید متین واقعا منو دوست نداره بعنوان مادر و رفتار خانواده شوهرم ک همش این حسو ب من میدادن ک ب مادر احتیاج نداره ب حدی ازارم میداد ک واقعا جایگاه مادرانه ام رو در خطر میدیدم....اما خدا روشکر هم متین بزرگ شد هم من اون سکوتی ک فکر میکردم اسمش احترامه رو گذاشتم کنار و واقعا حرص خوردنم کمتر شده ... شما این مشکلات رو داشتید؟