مامانا میخام از تجربه مریضی دخترم بگم
دخترم من چند روز پیش تب کرد من بردمش بیمارستان آزمایش خون گرفتم ازش و ادرار گفتن احتمالا عفونت ادراریه آخه اصلا ادرار نداشت ماز آزمایش دادم اومدیم خونه ک از بیمارستان زنگ زدن گفتن دخترت آپاندیس داره سریع بیارینش دیگ شوهرم گفت این بیمارستان دولتیه بدرد نمیخوره یچی برا خودش میگه بیا ببرمش خصوصی آخه بچم اصلا درد نداشت فقط وقتی می‌خواست مدفوع کنه خیلی ب خودش می‌پیچید بردیمش بیمارستان خصوصی دیگ ک اونجا دو ساعت بچه منو سوراخ سوراخ کردن یه رگ پیدا نکردن ک سرم وصل کنم ب بچه من دیگ گفتن فعلا برید عکس بگیرید عکس ک گرفتیم گفتن پیچ خوردگیه رودس علائمش مدعوف خونیو خلطی تب و اینکه مدفوعم ک می‌خاست بکنه خیلی درد داشت ادارام بچم اصلا نداشت دیگ بچو بردن از مقعدش یه لوله کردن تو رودهاش یه سیصد سیسی ای یه مایع مخصوص زدن تو رودهاش ک رودها از هم باز بشه
بجا سرمم اومدن از بینیش لوله کردن تو معدش ک نشد در میومد بعد لوله از دهانش کردن تو معدش خلاصه دکتر ک اومد گفت دخترم تنبلی روده داره واسه همین رودهاش پیچ خورده الان درست شده ولی داروهارو مصرف کن بعد عید حتما بیار تا درمان بشه
و من دخترمو ک می‌بردم پیش دکتر خودش چون خون تو مدفوعش بود می‌گفت حساسیت ب پروتئینه گاویه و هر دفعه شیر دختر منو عوض میکرد بجا اینکه یه درصد فک کنه بچه من این مشکلو داشته باشه
دکتر گفت اصلا ربطی ب حساسیت نداره همش بخاطر همین رودهااشه
دختر خیلی نفخ میکرد و رفلاکس داشت و همه اینا بخاطر رودهاش بوده....

۳ پاسخ

بمیرم چقد اذیت شدین، مامان یارا اگه وزنگیریشم کمه حتما ببرش دکتر دهقانی فوق گوارش شیراز ببین نباید شیر نئوکیت یا کومیداژن بخوره

آخی بگردم دخترت چه دردی کشیده، انشالله زودی خوب میشه

الهی.چقد سختی کشیدی. انشاله زودخوب شه

سوال های مرتبط

مامان کیاشا مامان کیاشا ۱۷ ماهگی
مامانای گل
توروخدا افتخار نکنین ک بچه من زیر یک سال مثلا ثرمه سبزی میخوره نمیدونم بستنی میخوره یا نوشابه میخوره یا ......
بخدا خوب نیست اصلاااااا.
درحق بچتون دارین گناه میکنین.
من نمیگم مامان خوبیم ولی دکترا ی چی میدونن ک میگن فلان چیزو تا یکسالگی ندین.
بدن بچه اگ الان واکنش نشون نمیده دلیل بر این نیست ک همه چی اوکیه. ب چند سال بعد بچه فک کنین.
داریم تو فامیل ک ب بچه زیر یک سال بستنی نوشابه و.... میداد و بچه ۸ ساله الان دیابت داره و وضعیت معدش بده و چندین دکتر تو شهر خودمون و تهران بردن و همه جواب کردن و گفتن بخاطر تغذیه نادرست از نوزادی تا ب الانه. و میگفت خیلییییی بچه هارو اوردن بخاطر این موضوع پیش دکتر ک همه بخاطر مراعات نکردن بوده. اگ مادرای قبل هرچی میدادن خیلی داستان فرق میکرد، غذای اون موقع خیلی سالم تر از الان بود، ن الان ک تاریخ مصرف گذشته رو هم تاریخشو عوض میکنن و دوباره میدن تو بازار.
فقط چون خیلی ناراحت بودم از اتفاقاتی ک شنیدم خواستم به شما مامانا هم بگم توروخدا مراقب سلامت بچه هاتون باشین و با مواد غذایی اشتباه بچه و خودتون رو اذیت نکنین🙏❤️
مامان حسین جان💙 مامان حسین جان💙 ۱۵ ماهگی
#تجربه_عفونت_ویروسی_نوزادان😩
#اسهال_استفراغ 😪
حسین بعد از زدن امپول ضدتهوع و خوردن اون شربت دیگه استفراغ نکرد و میشه گفت بهتر شده بود اما از اون طرف برعکس به اسهال افتاده بود
اسهال شدید!خیلی شدید
بزارید بگم چجوری بود ..منو ببخشید البته اگر انقدر واضح دارم براتون میگم شاید کسی الان تو همین شرایط باشه 😨اینطوری بود ک پوشک قبلی ک اسهال کرده بود ک چه عرض کنم آبه آب ک همه لباساش خیس میشدن لحاف پتو تشک!!! فکرشو بکنید من پوشک قبلی رو باز میکردم بچرو میشستم اون همونطوری داشت اسهال میکرد!!! میشستم میاوردم دوباره پوشکش کنم چسب پوشکو نبسته باز اسهال میکرد جوری شده بود ک من خون گریه میکردم بچه ها حسین در حرض یک روز و نیم ۲ بسته پوشک ۲۸ تایی تموم کرد باورتون میشه؟؟؟
روز تاسوعا بود و همه جا تعطیل بردمش بیمارستان گفتن
کیدی لاکت , شربت زینک , محلول ORS, کپسول یوموگی و شیرخشک lf
اینارو دادن
هییییچ تاثیری نداشتن داروها
عصری دیدم بهتر نشده ک بدترم شده گفتم اینجوری نمیشه باید یه دکتر دیگ ببریمش حالا این وسط بقیه همش میگفتن بابا از دندونه بچه این چیزار و داره چرا انقد ناراحتی خودتو باختی
گفتم میفهمید بچم جلوم داره تلف میشه؟ پای چشاش گوووود رفته بود رنگش زرد خیلی ببخشید باسنش کباب شده بود بچه
از اونطرفم ما قرار بود بعد از عاشورا حرکت کنیم ب سمت تهران تقریبا ۹ ساعتی راه داشتیم 😪😩 نمیتونستم هضم کنم ک تو این ۹ ساعت من چکار کنم با این بچه !
خلاصه بردمش بیمارستان حشمتیه سبزوار ک از شانس من متخصص نوزادان نبودن و رزیدنت اطفال بود ک گف باید ۳ تا ۴ روز بیمارستان بستری شه 😑😑
مامان ایلیا مامان ایلیا ۱۳ ماهگی
🔴تجربه ی من از چکاپ یکسالگی🔴
ایلیا معمولا ۶ ،۷ صبح شیر میخوره بعد ک بیدار میشه صبحانه ،امروز ۶ونیم شیر خورد و ۹ مامانم گفت میخوای ببریمش امروز گفتم باشه تا ۱۰ بیدار شد و آماده شدیم رفتیم شد ۱۰ ونیم گفتن آب و شیر ینی مایعات اشکالی نداره ک بخوره و چون غر میزد من یکمی شیر بهش دادم شاید ۴۰ تا
۱۱ونیم نوبتمون شد این بیمارستان و دکترش گفت ک بریم و من هی بین این و خصوصی تردید داشتم و آخر گفتم چون بیمارستانه برای ادرار راحتترم هرموقع بیارم
مامانم نگهش داشت و خون و گرفتن خیلی گریه کرد ک خب طبیعیه بعدش آروم شد ولی حرفه ای بودن و جالب این بود ک بعدش صندوق گفت چون زیر یکساله پولی نمیگیرن 🤷🏻‍♀️ منم گفتم پول آزمایشو ک ما حدود دو تومن در نظر گرفته بودیم بدم یچیزی براش بگیرم ک خوشحال شه
تو راه توی ماشین شیر خورد خوابید ولی تو خواب گریه کرد انگار یاداوری شد براش
ولی الان دیگ اومدیم خونه اوکیه و خوابیده تازه اولش دستشم تکون نمیداد فسقل🥲
پزشک ایلیا فقط آزمایش ادرار براش نوشته بود با خون ک کیسه ادراری گرفتیم گفتن باید پوشکشو ک تعویض کردم بشورم بعد وصل کنم و شل پوشک و ببندم تا دوساعت آب و شیر بخوره بعد بازش کنم ...
بازم از نظرم واکسن بدتره😬
مامان آتوسا🌻 مامان آتوسا🌻 ۱۳ ماهگی
پارت ۴
بوسید... بعدش پرستارا زیاد اجازه ندادن ملاقات کنیم فرستادن بیرون همشونو بعد گف فقد ینفر میتونه بمونه همراه مامانم چون درد داشت نتونست بمونه.. رفتن همه خونه خواهر شوهرم موند داشت بهم ابمیوه میداد ک پرستارا اومدن سوال بپرسن و رسیدگی کنن گفتن زیاد خونریزی داری.. نگاه کردن یجا باز مونده بود😣باز دوباره بساط اوردن بخیه زدن خیلی درد داشتم همش دسته خواهر شوهرم و فشار میدادم میگفتم نکنین تورخدا گفتن میزنیم و تمام... خلاصه شبو ب زور صبح کردیم مامانم اومد پیشم منتظر موندیم عصر شد شوشو اومد اوردمون خونه.... نگم از اون شب ک خیلی خسته بود اون چهار شب اول ک درد داشتم شدید... هم خوشحال بودم هم ناراحت ک چی میشه.. نمیدونم شمام مث من بودید یا نه من چون خیلی درد داشتم اصلا انگار نزاییده بودم افسرده بودم الان ک فک میکنم میگم چرا اون شب بیدار نموندم ک فقد بالا سره بچه باشم چرا فقد بفکر خواب بودم.. بیدار میشدم شیر بدم اما کدوم شیر؟!... 🥲💔دخترم۲۹٠٠دنیا اومد اما چون من شیر نداشتم دخترم زردی داشت کم کرد شد۲۴٠٠💔اول زردی نداشت بعد متوجه شدیم.. بردیم دکتر گف کم ابه بدنش شیرخشکـ تجویز کرد هشت روزگی...خلاصه من همون هشت روزگی فهمیدم بخیه هام باز شده🥲💔روز دهم باز رفتم بخیه زدن کلی درد داشتم... کلی گریه کردم افسرده شده بودم.. بخیه ک زدن اومدیم ک این ده روز اول ک خونه خودم بودم همه چیو جمع کردن مامانو خواهرم رفتیم خونه مامانم... اونجا استراحت مطلق بودم ک بعد چند روز باز فهمیدم بخیه هام باز شدن🥲💔داداشم زود رسوند بیمارستان گفتن اگه بزنیم فایده نداره بازم باز میشن... دارو دادن با دارو خوب شد بعد دوماه...
مامان آتوسا🌻 مامان آتوسا🌻 ۱۳ ماهگی
پارت ۳
نشتی داد... من یهو جیغ زدم ازم یکم لکه هم اومد ترسیدم ساعت دو بود ک مامانم اینا خونه خواهر شوهر کوچیکه ک تو حیاط ماس ناهار خوردن ساعت دو بود ک شوهرم ساک من و کوچولو رو برداشت و مامانم خواهر شوهر وسطی نشستن پشت ماشین منم وسطشون ک از هر دو طرف جرشون میدادم از درد رسیدیم بیمارستان نزدیکای ساعت سه بود معاینه کردن گفتن بله پنج سانت شدی گفتن دکتر پاینده همون دکتر خودم نیس مددی هس اگه میخای دکتر خصوصی داشته باشی پول رو واریز کنین بیاد بالا سرتون.. شوهرم زود رف بیرون واریز کرد مددی اومد منو برد اتاق زایمان دارو..سرم وصل کردن گف چ عالی داری پیش میری شدی ۷سانت دیگه بعد دوساعت.. تلاش دخترم ساعت پنج دنیا اومد🥹🥹گریه نکرد من خیلی ترسیدم اصن صداش در نیومد گفتم چرا خانوم دکتر صداش نمیاد ک یکم بعد گریه کرد نافشو برید گذاشت تو بغلم داغه داغ بود🥹🥹ای مادر بفداش گفتن بده بزاریم لای حوله گفتم بزارین بمونه بغلم دکتر گف باید بخیه هاتو بزنم... بخیه رو زد رف اومدن منو تمیز کردن... گفتن شیرینی بیارین اجازه بدیم بیاین داخل ک بابام جعبه شیرینی رو داده بود گذاشتن مامانم و خواهر شوهرم بیاد داخل لباس نینی رو عمه اش تنش کرد من زدم زیره گریه از خوشحالی با دستم اتوسا رو با مامانم نشون دادم... بعدش شوهرم و خواهر زاده اش اومد ک شوهرم اومد سراغم گل رو داد بهم و از لبام بوسید🥹😂
مامان وروجکم🐣🍫 مامان وروجکم🐣🍫 ۱۶ ماهگی
پارسال همین روز و همین ساعت ک کوچولو بدنیا آمد وساعت ۱۱:35دقیقه بدنیا آمد من ۷ خرداد رفتم بیمارستان قبل از اینکه برم بیمارستان مراقبت داشتم رفتم بهداشت و ماما وزنم گرفت گفت وزنت خیلی رفته بالا تو یک هفته ۸ کیلو اضافه کردم و گفت خطرناکه باید الان بری متخصص من ساعت ۱۰رفته بودم بهداشت و گفت عصر برو و برام نامه نوشت و ومن وقتی که از بهداشت برگشتم خیلی ترسیده بودم و عصر شد ورفتم متخصص نبود و یه متخصص دیگه هم رفتم گفت الان نوبت نمیدم برگشتم صبح شد و بهداشت زنگ زد جواب ندادم و به شوهرم زنگ زدن و گفتن ب همسرت بگو بیاد بهداشت و من رفتم بهداشت بعد ماما گفت رفتی متخصص و من گفتم بله گفت پس نامه کو اون نامه ک برام نوشت باید بدم متخصص و متخصص جوابش تو نامه بنویسه ببینه ج مشکلی دارم و من بش گفتم آره رفتم ولی نامه تو خونه موند یادم رفته ببرمش با خودم و بعد ماما داد زد چرا نرفتی مگه من بخاطر خودم بت میگم برو برا سلامتی تو وبچه میخوام ومن ساکت هیچی نگفتم و خلاصه گفت باید عصر بری و من رفتم و متخصص بود و قبلا من خ ماما خصوصی هم گرفته بودم و رفتم برا ماما خصوصی قبل از اینکهبرم متخصص و جریان بشگفتم و برا سونو و آزمایش نوشت سونو و آزمایش انجام دادم ورفتم متخصص آزمایش و سونو نشونش دادم و سونو گفت خوبه فقط آزمایش گفت پلاکت خونت ‌پایینه اگه همین امروز زایمان نکنی خونریزی میگیری وخطرناکه هم واسه تو هم واسه بچه گفت الان پاتو میزان بیرون مستقیم میری بیمارستان من برگشتم خونه وسایلام جمع کردم رفتم بیمارستان و وجریان گفتم بعد آزمایش ازم گرفتن و من خیلی ترسیده بودم و دوست داشتم شوهرم پیشم بمونه بعد گفت شوهرت صدا بزنن ک بیاد امضا