دیشب رسیدم مشهد بماند که چقدر امیرعلی فضولی میکرد و همه دنبالش بودیم 🥴🤣
وقتی رسیدم خونه فقط شام درست کردم و استراحت کردم
از صبح صبحانه امیرو دادم دیگه بلند شدم کلیییی لباس تو اتاق بود جمع کردم ، یه عالمه لباسم باید میشستم دیگه دست بکار شدم
آشپزخونه ترکیده ،خودمم حمام باید برم ، این وسط امیرعلیم ب دست و پام میپیچه و استرس دخترمم دارم ک چرا تکون نمیخوره😐😢
سه روز نبودم این همه کار ریخته سرم
شماها در چه حالین ،تعطیلات خوش میگذره 😉😎

سلام وقت بخیر خداقوت چی شد منکه به لطف خدا مهربان امشب قراره بریم خونه مادرم این اولین جایی که میخوایم بریم احساسم فوق العاده هست جیگرالانم شوهرم وپسرم خوابن بیداربشن میریم وفقط یه چیزی که این وسط یکم ناراحتم که من باخواهرشوهرم مجردم زندگی میکنم عزیزدلم ازوقتی که عیدشده ندیدمش تااینکه پری شب اومدخونه ولی خونش ازماجداست اصلانم نیومداین ورکه عید تبریک بگه منم نرفتم به قول معروف سنگ به جای خودش سنگینه دعامیکنم تویه این سال یکم بیشتراحترام منوبزاره نظرتون چیه

منم خیلی استرسش دارم نمی‌دونم قلبش میزنه یا نه خیلی گریه کردم

سلام عزیزدلم خوبی تودلیت خوبه ایجانم امیرعلی جونم یه ساله شدببخش من دیرمتوجه شدم تولدش مبارک باش قشنگم انشالله شاهدموفقیتش توآینده باشی ازطرف من ببوسش😘😘خسته نباشی عزیزم منم بعدکلی کارتازه درازکشیدم

گلم ب خواسته خودت باردار شدی؟

با وجود دخترم خیلی خوش میگذره🙂هرروز خونه ام شوهرمم سرکار🙂

به چهره امیرعلی نمیخوره فضول باشه😅
دختره خودشو لوس کرده من هروقت دخترم تکون نمیخورد شوهرم باهاش حرف میزد تکون میخورد🤭

سلام عزیزم چندسال فاصله سنی بچه هات هست؟

منم خونه در حال استراحتت
دیروز مهمون داشتم هنوز خستگیش در نرفته😂😂

عزیزم در روبیکا گروه باردار ها هست اگر خواستی ت هم بیا