۲۴ پاسخ

از بعد 10 روزگی
از شدت بی خوابی گریه میکردم ولی تا وقتی خودت تنهایی انجامش ندی بدون که هیچ وقت نمیتونی و بدترم میشه.
و اینکه اصلا خوب نیست که همسرت به نبودنت عادت کنه.

عزیزم درسته بچه مهمه اما همسرت هم مهمه باید برای حفظ زندگیت هم گه شده بری خونت ،هر چند یه مدت یا برو خونه مامانت یا بگو ایشون بیان پیشت

من از روز اول با اینکه هیچ تجربه ای نداشتم بنظرم دیگه برو خونه خودت این داستان فعلا ادامه داره

معمولا تا سه ماه دل دردشون خوب میشه

من ۳۶ روزگی بچم تنهای تنها شدم

بایدعرجورشده بری سختی داره ولی هیچی مثه خونه زندگی خودت نیس

منم اینجوربودم

منم همینطور
بچم دوماهشه

سلام مامان هاکان،خوبی عزیزم؟برگشتی خونه خودت؟اوضاع چطوره روبراهی؟

رفلاکس پنهان شاید داره،شیر خوب میخوره
کولیک چطور؟بچه ای که جاییش درد نکنه اینقدر گریه وبیقرار نیست

دور از جونت ،مردن چاره نیست ،بهتره خودتو جمع و جور کنی. یکی دو روز به خودت فرصت بده در حضور مادرت ،خونشون که هستی بچه رو بشور ،جاشو عوض کن و تمام کارهای مربوط به بچه رو انجام بده بعدشم میتونی راحت بری خونه خودت. هرچی بیشتر بمونی سختتر میشه

من بعد ۱۲ روز تنها شدم یهو دورم خالی شد من موندم کلی چالش بچه داری خیلی سخت بود واقعا مدام بغض میکردم میگفتم از پسش بر نمیام ولی دیدم این مدلی فایده نداره سعی کردم خودمو اروم کنم کم کم عادت بدم به تنهایی کار ارو کردن الان خداروشکر خیلی بهترم توام میتونی فقط یکم میترسی اولش طبیعیه

پپتی ساده گیر نمیاد اینجا

وای درکت میکنم منم از اول مامانم کنارم بود
الان هم اومدیم خونه اونا ۵ساعتم راهه از تنها شدن وحشت دارم
خودمم ضعیفم استخونام درد میکنه
قشنگ میفهممت
اما یه چند روزه خودم بیشتر کارا بچمو میکنم که ببینم میتونم برم یا نه
شوهرم میگه هروقت تونستی مستقل شدی بیا که اذیت نشی مامانمم میگه بمون
خودم خستم دلم خونمو میخواد از یه طرفم میترسم

اولا که تو ضعیف نیستی،اینکه مادر شدی یعنی قوی بودی،دوما که ۳ماه اول واقعا سخته تازه از الان دلدرداش خوب میشه خوابش تنظیم میشه هوا هم خوب شده دیگه میتونی ببریش بیرون هواخوری بودن توی نور افتاب خوابشو تنظیم میکنه،سوما وقتی بری خونه خودتون کاملا متوجه میشی که هم خودت هم بچت به آرامش میرسین من تجربشو داشتم از نظر جسمی شاید خسته تر بشی ولی از نظر روانی به آرامش میرسی اگر شغل همسرت جوریه که ۲شیفت سر کاره و نمیتونه کمکت کنه حتما ماه های اول یک کمکی بگیر که صبح یا عصر بیاد کمکت تو هم وقت داشته باشی به کارات برسی و استراحت کنی

تا ده روز خونه پاامنم بودم از اون به بعد خونه خودم هرجور بود موندم با اینکه پسرم خیلی اذیت می‌کرد
فقط بعضی شب ها زنگ میزدم مامانم بیاد

منم مثل تو با فرق اینکه من دوتا هستن ولی دو سه روزی از مامانت بخواه زیاد کمکت نکنه با هر سختیی. ک هست خودت برو جلو تا یکم عادت کنی من الان دیگه خودم میخوابونمشون و تقریبا خودمم فقط مگر وقتی ک کسی بیاذ کمک اونم به ندرت

من ۱۱روزش بود مادرشوهرم کنارموند ده اول
فقط بعدش رفت همسرم کنارم بود هردومون
بلدنبودم سخت ترین شب همون شب اول
تنهایی بعدش همه چی نرمال شد

وااا. من بعد ۹ روز برگشتم خونه نکن این کارو انقدرام سخت نیست

درکت میکنم عزیزم ولی تنها موندن همسرت خیلی مهمه باید برگردی خونه ات تا هم تجربه کنی چجوری از پس بچه تنها براومدی واینکه بنظرم همیشه که مامانا نمیتونن مشکلات مارو به دوش بکشن خودت سعی کن مستقل شی درسته سخته اولش ولی ارزششو داره

سلام مامانا پسرم به پروتئین گاوی حساسیت داره الان پپتی جونیور میخوره ولی همش اسهاله و وزن نمیگیره به نظرتون مابین این شیرخشک میتونم شیرخشک معمولی هم بدم که یکم وزن بگیره؟؟

و منی که تو ۱۸ سالگی بعد ده روز تنها شدم 😪

منم تنها بزرگ کردم توشهرغربب هیچی هم بلدنبودم باگریه بچم گریه میکردم خیلی سختی کشیدم تاخداروشکربزرگ شد بنابه دلایلی مامانم فقط ۲روریشم موندسزارین هم بودم

من میخواستم پیش مامانم بمونم ولی نزاشت، منم هیچ تجربه ای نداشتم همینجوری الکی الکی تا اینجا رسوندمش تنهایی، خیلی سخته

تقریبا تا یک ماه
چرا نتونی عزیزم بزرگ شده دیگ بچت .شاید دل درد داره ک نمیخابه

سوال های مرتبط