ده روزه خونه مادرشوهرمیم دیگه واقعا خسته شدم
امروز از صبح شوهرم ۳ یا۴بار پسرمو دعوا کرد چیزی نگفتم
تا چند ساعت پیش داشتن بازی میکردن شوهرم سرش داد زد بگیر بخواب
اونم قهر کرد رفت تو اتاق
منم رفتم تو اتاق ببینم چی شده که پسرم گفت برو من تو رو نمیخوام
بابامو میخوام
من اعصابم خرد شد گفتم بدرک اینم تو و بابات
جدیدا اعصابم حیلی ضعیف شده
اومدم بیرون بعد شوهرم گفت چرا رفتی تو اتاق با لحن بدی اون ساکت بود
گفتم تو چیکار داری چرا دعواش کردی
دیگه اشکم ریخت
پسرم اومد گفت مامان ببخشید
جلو مادرشوهرم گفتم کاری نکردی بگی ببخشید

نمیدونم چرا مردا میرن خونه ننشون جلو ننشون جوگیر میشن فقط انگار قرص چرت و پرت گویی خوردن.هار میشن جلو ننشون ‌اخ دلم میخواد تیکه و پارشون کنم.شوهر من همین ک باد خونه مادرش بهش میخوره میشه سگ قلاده بسته خیلی از خانومای اینجارو دیدم همین مشکلو داشتن

اوووف منم فقط منتظرم اخر هفته شه برگردیم خونمون

خاک تو سر شوهرت و مادر شوهرت همه همینن کثافتا درکت میکنم ولی تنهای کاری که از دستم برمیاد همینه 😏😐