۹ پاسخ

درو همسرم باز کرد دیدیم بچه جیغ کشدی دستش و گذاشته بود لای در خلاصه رفتیم تو میخواستیم بخوابیم من داشتم اتاق و مرتب میکردم تلوزیون روشن بود برقا خاموش همسرم رفت شیشه بهارو از تو ماشین بیاره محمد سدرا پشت سرش بره اونم متوجه نشه ایندفعه خودش دستشو لای در کرد بود
هوف
خلاصه گفتم فقط بخوابیم امدیم بخوابیم بلند شد از جاش کوپ با کله خورد به دیوار یعنی با استرسی که از دیروز عصر تا الان بهاطرش کشیدم شدید معدم درد میکنه حالت تهوع دارم خدا خودش رحم کنه صدقه از همون سر شب گذاشتم گردنم برم بیرون بدم

خلاصه که گفتن از جایی که پسرت خیلی شره احتمالا اون با چیزی زده به شیشه اونای که اونور مغازه بودن به گفته ی دومادم گفتن اره پسر من یه چیزی داشته میزده به شیشه یه چیزی تو مشتش بوده که ما کل مغازه را زیرو رو کردیم حتی وسط شیشه هارا نگاه کریم نه سنگی بود نه چیزی فقط یه شیرینی بود که بچم از کنار خودم برداتشه بود بعد کلا لحظه افتادن شیشه پسر من چند قدم اینور تر بود (خواهرمو شوهرش خیلی ادمای گردن نگیری هستن ) رفتیم خونه. اون یکی ابجیم این ابجیم همش تکرار میکرد که اره محمد سدرا یه چیزی. زده به شیشه هرچی میگفتم خوب سنگی نبود اون شیرینی بوده دستش بعد کلا بچه اینور بوده شیشه افتاده خلاصه گردن نمیگرفت نسشته بودیم سر سفره که محمد سدرا رفت اتاق پیش داداشتم خوده بود به میز خاطره قوری سمار دکوری افتاد روش لپش از اینور جاک خورد و ورم کرد ابجیم که خونشون دعوت بودیم گفت فدا سرش البته اونا نشکستن فقط افتادن گفت عیبی نداره بچه خودش از بین رفت بعد سریع بعد شام بلند شدم امدم خونه تا رسیدیم در خونه
کامنت بعد

نحسی سبزده بدر انگار گرفته شمارو کامل🥲
خدا رحم کرده

یه خروس قربونی کن

بچه بی زبون

ووای خدا چقد بلا سراین بچه اومده

وای چقد صدمه دیده بچه بیچارع تو یه روز چندوقتشه
اره خوب کردی صدقه گذاشتی

عزیزکم خدارحم کنه به بچه ها حتماحتما یه صدقه بده

منتظرکامنتم

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۱۰ ماهگی
بدنش رو سوراخ سوراخ کردن برای رگ گیری.
بعد سه روز که سرم تو دستش بود آژیوکت نشتی داد و مجبور شدن در بیارن
دیگه نمیشد تو دستش بزنن
تو پاش آنژیوکت زدن
ولی پاشو محکم گرفته بود از شدت درد
پاش ورم کرد و گفتن نشتی داده
آنژیوکت رو که درآوردن دیدن تو پاش شکسته.
صحنه های گریه کردنش از جلوی چشمم نمیره
اینکه با التماس بهم نگاه میکرد
با التماس روسری مو چنگ میزد
اشکاش که از گوشه های چشمش میریخت
دوباره که اومدن تو پای دیگه اش بزنن اجازه ندادم. رفتیم رضایت دادیم که ترخیص بشیم.
از وقتی اومدیم خونه صداش گرفته از بس گریه کرده.
رسیدیم خونه بعد سه روز دیگه نا نداشت بچم. ولی اینقدر دلش تنگ شده بود برای خونه و اسباب بازی هاش که همه جای خونه چرخید و سرک کشید و بازی کرد.
هنوز وقتی با پاش میخواد فشار بده و بلند بشه دردش میاد‌.
خدایا به حق دل شسکته حضرت رباب خودت محافظ همه شیرخوارها باش.
الهی برات بمیرم مادر که هیچ کاری نتونستم برات بکنم😭😭😭😭😭😭😭😭😭
الهی
مامان ❤️زندگی مادر❤️ مامان ❤️زندگی مادر❤️ ۱۱ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم
مامان نیک

 🩵 مامان نیک 🩵 ۱۰ ماهگی