مامانای عزیز کیا مثل منن؟ من دوست ندارم دخترم پیش کسی بره بغل کسی جز خودم بره مخصوصا پدرشوهرمادرشوهرو شوهرم حتی الان شوهرم برده بیرون نفسم بالانمیاد حالم بده میترسم جزمن وابسته کسی بشه واقعا این حس درسته یا من مشکل دارم؟

شما مشکل داری عزیز من از خدامه بچه ام پیش باباش بمونه و بره بیرون و البته اینکار رو میکنه بغل پدرشوهر مادرشوهر هم مشکلی نداره اما نمیزارم پیششون پیش مادرم یا خواهرم چرا نمونه میمونه خیلی هم عالیه اگه بچسبه به من من کی زندگی کنم؟

حداقل بذا به شوهرت عادت کنه خب باباشه
چرا همچین حسی داری؟

اشتباه میکنی
غریبه با پدربزرگ ومادربزرگ و عمه و عمو فرق میکنه
بزار باهاشون راحت باشه،من پسرم عاشق شوهرخواهرشوهرمه،یعنی باهاش عشق میکنه وقتی پیششه و من کیف میکنم از خوشحالیش،به قول اون دوستمون که بالا هم گفت خودت بعدها نوه دار بشی دوست داری عروس و داماد بگن دوست نداریم بچمون پیش پدر بزرگ و مادربزرگش بره و حسرت بکشی شما

منم قبلاً همینجوری بودم میگفتم اصلا هیچکی بهش دست نزنه بغل کسی نخوابه آروم نشه خوراکی نخوره الان فقط میگم یکی نگه داره حداقل نیم ساعت برای خودم باشم

من از خدامه بغل همه بره

من از خدامه پسرم پیش یکی بمونه .میچسبه بهم اعصابم خورد میشه

بچه ها یه تایمی وابسته بقیه میشن
پسرم میرفت خونه مادر شوهرم نمیومد
الان میگم برو میگه تو مامانمی

منم اینجوریم

بچه باید بادیگران بتونه ارتباط بگیره بعد اینطوری توآینده به مشکل میخوره

اشتباه میکنی راجب شوهرت...باید تلاش کنی به شوهرتم وابسته شه و به غیر شما دوتا بغل کسی نره
البته بچست خیلیا دوست دارن بغلش کنن چون کوچیک و بامزست...نباید حساس بود در این قضیه
اون لحظه خودتو جای مادرشوهر و پدرشوهرت بزار که مثلا میخوای نوه‌تو بغل بگیری...مطمعن باش تو هم در اینده ارزوی بغل گرفتن نوه‌تو داری...خالا مثلا عروست خوشش نیاد ک نمیشه