سوال های مرتبط

مامان اورهان 🐣🧿 مامان اورهان 🐣🧿 ۳ ماهگی
تجربه سزارین پارت دوم

بعدش اومدن بردنم سمت اتاق عمل جلو در خانوادمو دیدم و خداحافظی کردم 🥺 ( اون لحظه برای همتون دعا کردم واقعا ) داخل اتاق عمل خیلی سرده کل بدنم داشت میلرزید دکتر بیهوشی پرسید بی حسی میخوای یا بیهوشی ؟منم سپردم به خودشون اونام گفتن استرست بالاست بدنت داره میلرزه بهتره بیهوش بشی خلاصه بیهوشم کردن یهو با درد وحشتناکی از زیر سینم تا پایین پاهام بیدار شدم همچنان داخل ریکاوری تو خواب و بیداری بودم که دیدم بچه رو اوردم گذاشتن رو سینم وقتی مک زد انگار واقعا یکی از اعضای بدنمو دوباره چسبوندن بهم 🥺 شروع کردم به گریه کردن بعد بردنم بخش خیلی درد داشتم همش گریه میکردم چون بیهوش شده بودم یکم خوابیدم بیدار که شدم دردم خیلی کمتر شده بود ( پمپ درد داشتم ) پمپ درد خیلی خوبه حتما بگیرید من شیاف و فردای عمل گذاشتم . فردای عمل پمپم که تموم شده بود دردم بیشتر شد که شیاف دادن بهم
قبل از بلند شدنم دو تا شیاف بزارید بعد چند دقیقه بلند شید ( من بلند شدنی زیاد درد نداشتم فقط نمیتونستم صاف راه برم انگار کمرم قفل شده بود )
#سزارین
مامان آرتا🐣🩵 مامان آرتا🐣🩵 ۴ ماهگی
پارت۳

بعد وارد شدن مامای همراهم داشت ب مامای اون بخش شرح حالمو میداد و بعد پرسیدن چندتا سوال و اطلاعات گفتن ک تا یکم دیگه میریم برای عمل همون حین ی خانوم اومد و ازم پرسید ک پمپ درد میخوای و من بخاطر مورفین نمیخواستم کلا دکترم منع نکرده بود اما گف من توصیه نمیکنم چون اونم برای چندساعت آرومت میکنه و باز دردش و بعداون داری ولی پرستاره خیلی اصرار داشت بگیرم گفتم ن وبعد دو س دیقه ی پرستار دیگه اومد سمتم و با ویلچررفتیم سمت اتاق عمل ودوتا پرستار دیگ ب همراه ی آقاک مشاور بیهوشی بود اونجا بودن و بعدبهم کمک کردن رفتم روی تخت اتاق عمل و دراز کشیدم .
مشاور بیهوشی اومد بالای سرم و ازم سوال پرسید ک راجب سابقه عمل و حساسیت دارویی و مشکلات حین بارداری مثل دیابت و...بود(من حین بارداری هیچ مشکلی نداشتم و حساسیت دارویی هم نداشتم و قبلا هم سابقه ۳تاعمل داشتم و اولین بارم نبوداما بدنم نسبت ب سزارین خیلی بد واکنش نشون داد)و بعد از اون ی اقایی ک یکم مسن تر بود اومد ودکتر بیهوشی بود و گفت ک اگه اماده ای شروع کنیم و منم گفتم مشکلی نیست اما از درون داشتم از استرس منفجر میشدم و حالت تهوع شدید داشتم ولی ب روی خودم نمیووردم مشاور بیهوشیه اومد روبروم و گفت دستاتو بده ب من و هرجا حس درد داشتی دستای منو فشار بده بعد دکتر شروع کرد ب زدن امپول اما من اصلا هیچ دردی حس نکردم ک حتی مشاور بیهوشیم گف خداروشکر معلومه درد نداشتی یا آستانه دردت بالاست و گفتم هردو اما سرم یدفعه سنگین شد و دوس داشتم بالا بیارم انگار ی چیزی رو دلم مونده بود و بعد کمکم کرد دراز بکشم...
مامان 🩷دوقلوها🩷 مامان 🩷دوقلوها🩷 ۱ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم
نیم ساعت بعد از وصل کردن سوند ویلچر اوردن ک سوارشم ببرن اتاق عمل اخ سوار ویلچر شدن چ عداب اور بود بااون سوند خلاصه ک منو بردن اتاق عمل  پمپ دردمو بغل گرفتم همراه شوهرم رفتیم تو اتاق عمل دکتر بیهوشی همونجا نشسته بود بهش گفتیم میخوایم پمپ درد وصل کنین برام بعد عمل دکتره گفت چرا و نیازنیستو.... ما اصرار کردیم و برگشت گفت اگه بخواید پمپ درد وصل شه برات بعد عمل 24ساعت باید تو ای سیو بستری شی چون داروهای تو پمپ مخدر وقوی هس باید تحت نظر باشی یهو زیاد وارد خونت نشه حالت بد شه. اخ ک چقدر من از بابت پمپ خیالم راحت بود و بااین حرف دکتر سقف انگار ریخت رو سرم هرچی اصرار کردیم ک مسعولیتش باخودمون شما وصل کنین بعد عمل هم ببرین بخش گوش نکرد دیگه من بیخیال شدم ب شوهرم گفتم اگه قراره ب خاطر این ببرن منو ای سیو نمیخوام اصلا پمپ دردو چون دوس ندازم بعد عمل تنها باشم تو ای سیو (همراه نمیزارن توای سیو ملاقات هم ممنوعه) هیچی دیگه منو بردن داخل اتاق انتظار نیم ساعت اونجا ب هر بدبختی بود سر کردم تا دکترم اومد دنبالم گفت مریض منو ببرین اتاق 3بردنم باولیچر اتاق سه گفتن برو تو تخت حالا من بااین سوند لامصب تخت هم بلند هرکار میکنم نمیتونم برم روش😂ب یه بدبختی رفتم روش چهار پنج نفر دورم جنع شدن یکی دستگاه ضربان قلب وفشارو وصل کرد بهم یکی انزوکد زد برا دستم و سرم وصل کردن له هر دوتا دستم یکی نمیدونم چی چی بود ب پاهام وصل کرد خلاصه ک امادم کردن بعد رزیدنت بیهوشی اومد بیحسم کنه 😢اشهدمو خوندم اخه نه این که اینا وارد نیستن دانشجو هستن ممکنه چندین بار این سوزنو بکنن تو کمرت و درست بیحس نشی
مامان 🩷دوقلوها🩷 مامان 🩷دوقلوها🩷 ۱ ماهگی
پارت دوم تجربه زایمان من
نیم ساعت بعد از وصل کردن سوند ویلچر اوردن ک سوارشم ببرن اتاق عمل اخ سوار ویلچر شدن چ عداب اور بود بااون سوند خلاصه ک منو بردن اتاق عمل  پمپ دردمو بغل گرفتم همراه شوهرم رفتیم تو اتاق عمل دکتر بیهوشی همونجا نشسته بود بهش گفتیم میخوایم پمپ درد وصل کنین برام بعد عمل دکتره گفت چرا و نیازنیستو.... ما اصرار کردیم و برگشت گفت اگه بخواید پمپ درد وصل شه برات بعد عمل 24ساعت باید تو ای سیو بستری شی چون داروهای تو پمپ مخدر وقوی هس باید تحت نظر باشی یهو زیاد وارد خونت نشه حالت بد شه. اخ ک چقدر من از بابت پمپ خیالم راحت بود و بااین حرف دکتر سقف انگار ریخت رو سرم هرچی اصرار کردیم ک مسعولیتش باخودمون شما وصل کنین بعد عمل هم ببرین بخش گوش نکرد دیگه من بیخیال شدم ب شوهرم گفتم اگه قراره ب خاطر این ببرن منو ای سیو نمیخوام اصلا پمپ دردو چون دوس ندازم بعد عمل تنها باشم تو ای سیو (همراه نمیزارن توای سیو ملاقات هم ممنوعه) هیچی دیگه منو بردن داخل اتاق انتظار نیم ساعت اونجا ب هر بدبختی بود سر کردم تا دکترم اومد دنبالم گفت مریض منو ببرین اتاق 3بردنم باولیچر اتاق سه گفتن برو تو تخت حالا من بااین سوند لامصب تخت هم بلند هرکار میکنم نمیتونم برم روش😂ب یه بدبختی رفتم روش چهار پنج نفر دورم جنع شدن یکی دستگاه ضربان قلب وفشارو وصل کرد بهم یکی انزوکد زد برا دستم و سرم وصل کردن له هر دوتا دستم یکی نمیدونم چی چی بود ب پاهام وصل کرد خلاصه ک امادم کردن بعد رزیدنت بیهوشی اومد بیحسم کنه 😢اشهدمو خوندم اخه نه این که اینا وارد نیستن دانشجو هستن ممکنه چندین بار این سوزنو بکنن تو کمرت و درست بیحس نشی
آسو آسو قصد بارداری
پارت دوم رفتیم برای مراقبت های قبل عمل فشار و رگ گیری ازمایش ووووووو انجام شد شوهرم اومد تو اتاق کمکم کرد لبای هام عوض کنم جای من اون گریه میکرد لخت شدم شکمم بوسید و رفت منم با ویلچر رفتم اتاق عمل دکتر بیهوشی ازم پرسید بیهوشی کامل یا اپیدرال گفتم از امپول کمر میترسم گفت ولی پیشنهادم ب شما همونه دردت بعد عمل کمرته و عارضه کمتری داره گفتم هر چی شما بگید و اومد جلوم گفت دخترم ببین ترس نداره خم شو که من انژیوکتت ببینم و دارو بزنم که بی حس بشی من تا خم شدم گفت عزیزم تمام و دیدی چیزی نبود حالا دراز بکش و جالب ترش اینجا بود ک من روز زایمانم درد های طبیعی هم داشتم و رحمم دو سانت باز بوددددد خخخخخخ حالا بربم برای بقیه اش من دراز شدم و گفت پاهات رم شدن دریته گفتم بله پرستار اومد لباس منو داد بالا و شروع کرد بتادین زدن وای من نمیدیدم ،😓😓😓😓 گفتم دکتر پنهان شدی گفت عزیزم تو نگران نباش و من هی حرف میزدم مثل حالت مستی نمی‌فهمیدم و منو بیهوش کردن خخخخخخخ،🤣😅و تمام تو اتاق ریکاوری یک ذره درد داشتم و با امپول ارام بخش اصلا نفهمیدم چی شد ک دردی نبود
مامان دوقلوها💙💙 مامان دوقلوها💙💙 ۵ ماهگی
کار عملم تموم شد داشتن منو منتقل میکرد تو ریکاوری که تو راه رو اول پرستاری که باید پرونده کن تحویل میگرفت کارامو میکرد دیدم اومد بالا سرم چند سوال ازم پرسید دست کرد رو شکمم گفت خودتو شل کن شکمتو یواش فشار بدم وای وای وای چه دردی داشت فکر میکردم بخیه هام میخواد باز بشن پرستار محجبه بود چادر پوشیده بود چون چند مرد اونجا بودن من محکم چادرشو گرفتم التماسش میکردم بسه توروخدا بسه با ۳بار فشار دادن حس میکردم لای پاهام خیس میشد لخته بزرگی ازم میومد گفت دخترم اگه شکمت فشار ندم این خون نیاد بیرون میمیری بعد منو منتقل کردن بخش یکم یکم دردم بیشتر میشد درد شدید پریودی تو کمرم یکم شکمم نمیذاشتن اب بخورم ساعت 8شب شد دیدم مادر شوهرم بالا سرمه گفتم مامان بچه هام گفت حاشون خوبه تو دستگاه هستن نیاز به اکسیژن دارن خلاصه باز اون پرستاره اومد بازم شکمو فشار داد بازم اون درد هی سرم وصل میکرد عوض میکرد گفتم پمپ درد بذارین گفت نمیشه چون اختلال پیش میاد با داروی که تزریق میکنیم اما سرم بزرگ و کوچیک نیم ساعت عوض میکرد دردم اروم میکرد که انگار دردی نداشتم