بقدری از زندگی سیر شدم که نگید.دخترم بزرگم اوله پوستم کنده شده با درساش.از این ورم پناه نمیزاه از جام تکون بخورم .معذرت میخامم دستشویی رفتن شده برام ارزو میاد میشینه دم دستشویی گریه و جیغ.خونم کثیف حتی نمیتونم دستمال بکشم.واقعا دیگ نمیکشم😔😔

شرایط منم مثل شرایط شماست دخترم کلاس دومه پسرم نمیذاره به درساش برسم خونم بهم ریخته میشه اعصابم خوردمیشه ولی خداروشکرمیکنم چون همه اینایه روزی میگذره ومیشه خاطره

واای شیردهی و ...یادم میاد، تو گرمای تابسون وقت نمیکردم دوش بگیرم یا موهامو شونه کنم!!!

پسره منم نمیزاره تو اشپزخونه و دستشویی برم تا باباش نباشه ولی دستشویی و دیگه عادتش دادم میزارمش تو روروئک درو باز میزارم یکم باهاش حرف میزنم تا اروم وایسه اشپزخونه ام سریع تا میفهمه پشتم میادو پاهامو میگیره وایمیسته باید بغلش کنم نیفته همشون تو این سن اینجورین جارو برقی و عادتش دادم میزارمش تو روروئک دنبالم میاد میکشم

می‌دونم خیلی سخته ولی به چیزای خوب فکر کن این روزا میگذره دوتا دخترات بزرگ میشن باهم میرید بیرون باهم خونه تکونی میکنید باهم میرید خرید .... زیاد بخند حتی شده ب چیزای الکی

کسی نیست کمکت بگیره

منم خیلی حالم بده
سر ی چبز کوچیک شوهرم دعوا راه میندازه

واقعامادر بودن خیلی سخته من ک یدونه پسر دارم خیلی وقتا کم میارم با اینکه شوهرم وقتی از سرکار میاد کمک حالمه
پسر منم خیلی شلوغه میگ کلا کنارم باش همه جارو بهم میریزه انقد کار میکنم دست و پاهام از کارافتاده 😅ولی دوران سخت و شیرینیه زودی بزرگ میشن زیاد سخت نگیریم ب خودمون