دخترا من هنوز خونه مامانم اینام و به شدت میترسم برم خونه
حس میکنم تنهایی نمیتونم بچه داری کنم
بهش فکر میکنم استرس میگیرم
طبق تجربه هاتون لنا چند ماهه بشه خودم از پسش برمیام؟

اولش شاید برات سخت باشه بعد عادت میکنی تو دستت میاد

منم همین حسو داشتم و بشدت ترس و استرس داشتم که چجوری ز پس بچه داری شوهرداری کارای خونه همه باهم بربیام ،
من ۱۲ روزگی دیگه اومدم خونه خودم
میتونی عزیزم ازپسش برمیای...من مثل تو بودم تازه من اکثرا شوهرمم کمک نمیکنه
شب بیداریاشم معمولا تنهام و خیلی استراحت و خواب ندارم با اینهمه کار خونه و مهمون و ..و...و...
ولی خدا قربونش برم توانایی شو بهت میده

نزدیک دوماه خوبه میزاری توگهواره کاراتوانجام میدی برات میخنده خودتم عادت میکنی دیگه خوشت میادبابچت تنهاباشی

اصلا ترس نداره شیر بده جاشو عوض کن بزار گهواره به کارات برس من پسرم 2ونیم سالشه دخترم الان 50 روزشه به راحتی هم به خودشون میرسم هم به کارای خونه و آشپزی

من یک روزم کسی پیشم نبود

والا من پسرم سیزده روزش بود مامان بابام رفتن چون یه شهر دیگه هستن و باید میرفتن سر کار
پانزده روزگیش هم همسرم دیگه رفت سر کار و روزا با پسرم تنهام
و واقعا سخت نیست به نظرم ترسش از خودش بیشتره

من همچنان مامان کارای بچه رو انجام میده خودمم میتونم ولی بچه ام شبا بیداره پیتونک نمبگیره و اینکه من افسردگی گرفتم حالم خوب نیس احتمالا از هفته بعد تنها باشم نمیدونم چی بشه

منم تا ۴۰ روزگی خونه مامانم بودم و از دارو دادن ب بچه و شیر دادن و لباس تنش کردن و حمام کردنش همه میترسیدم
خونه مامانم کم کم خودم انجام میدادم مامانمم کنارم بود ک استرس نگیرم بعد ۴۰ رفتم خونه خودم و دیگه هر جور بود انجام میدادم تنها کاری ک خیلی میترسیم تنها انجام بدم حمام کردن بچه هس ک جاریمو میگفتم بیاد کمکم کنه و تو تشت میشستمش
عید ک رفتم خونه مامانم چن باری ب کمکم مامانم تو حمام شستیمش و الان میخام با شوهرم اولین بار تو حمام بشوریمش و البته میترسم هنو😅

نگران نباش وقنی ک با بچت تنها باشی چنان حس مادرانت زیاد مبشه که انگار یک عمر مادر بودی و با دل قرص بچه داری میکنی تا وقتی تنها نشی همچنان ترس باهات هست

روزای اول تنهایی سخته واقعا
ولی کم کم قلق کار دستت میاد
من از روز دهم تنها شدم

منکه از همون اول خودم تنها بودم تا الان هیچ کسی به دادم نرسید.
الان به کسی جز خودم اعتماد ندارم برای بچه داری

تو تنها نیستی عزیزم منم مامانم خونمونه واقعا سخته مخصوصا شبها.دوروزه مامانم از ظهر تا غروب میره خونه ک کم کم عادت کنیم ولی تا ۴۰روزگی هست

منم هنوز خونه مامانمم 🫢😂
رفتم خونم باز اومدم نتونستم وافعا تنهاییی