چقدر امروز سخت گذشت مهدیار فقط گریه کرد جیغ زد هرکار کردم آروم نمیشد دماغش گرفته شیرنمیتونه بخوره حمام بردمش اسپری زدم بی فایده بود چقدر سخت تو شهر غریب فقط خدا بهم صبر تحمل بده

سلام مامان آقا مهدیار
عزیزم میدونم سخته
اما اون بچه مأمور خداست تا تو رو صبور کنه تا کلی اجر و پاداش برات بخره با پرستاری و نگهداری ازش خودتو به قرب الهی میرسونی
خصوصا وقتی مریض میشه و نیاز بیشتری داره بهت
به خودت افتخار کن که منتخب خدایی برای پرستاری از طفل معصوم و میوه ی دل خودت
وقتی حال خودت خوب باشه گل پسر هم با دیدن انرژی و شادی مادر زودتر خوب میشه
خدا صبرش هم در وجودت قرار میده
اجر شما خیلی بیشتر از مایی هست که با مادر و نزدیکان مون در یک شهر هستیم هر چی باشه شاید آخر هفته ها همین دیدن مادر حالمون رو بهتر کنه
اما شما به جبران کمبود این عاطفه و محبت
دلتنگی خودتو رو سجاده تو سجده با خدا به دست بیار گلم ببین چقدر حال روحیت خوب میشه
بری در خونه خدا مگه میشه دست خالی برگشت
روحت نیاز داره به برگشت به جایگاه ازلیش به معبودش خودش با نماز و خوندن ادعیه نیاز روح برآورده میشه
و تازگی و شادابی رو ارمغان میاره برات
به صاحب اسم گل پسرت توسل کن
که هر چه داریم و نداریم تمام دارایی مون صاحب اسم پسر شماست
صاحب الزمان حضرت مهدی عجل الله

تا اللن مادر شوهرم چندددبار گفته غذا درست نکن برات کوفته میارم ، کباب میخرم میارم ، غذا میارم برات . بعد زنگ زده که ببخش منتظر نباش حالم خوب نبود نتونستم بپزم 😒 فکر کن حامله باشی و منتظر غذا بعد بگه نمیارم ببخش . اخه لامصب کی از تو غذا خاست خب نیار دیگه برای چی زن حامله رو منتظر میزاری ‌

میدونم خیلی سخته عزیزم
خدا بهت قوت و توان وصبرکافی بده

اه گفتی من غریب خودم مریض بچم مریض شده تنها واقعا بعضی وقتا کم میارم

خلاصه که از هیش کی نباید انتطار داشت . عزیزم ناراحت نشو میگذره

عزیزم همه همین مشکلاتو داریم منم غریب نیستم ولی خب کسی هم نمیاد برای کمک ‌ از زمان حاملگی چشمم به در موند که یکی غذا بپزه بیاره برام .فقط بلدن حرف بزنن الکی .

خواهر من که شهر غریب نیستمم کسی سراغم نمیاد شوهرمم شبا میاد فقط دعوا داریم.
هرروزم اینارو داریم گرفتگی بینی نخوردن غذا گریه
منم احساس میکنم شدم افسرده و روانی