من چرا نمیتونم حتی یک ساعت از پسرم دور باشم چطور بعضی ها بچه هاشونو میذارم میرم مسافرت امشب می‌خوام برم مهمونی می‌خوام بذارمش پیش مامانم همش دارم فکر میکنم که میتونم همین چند ساعت و ازش دور باشم یا نه اصلا مغزم درگیره

بهترین کارو اونا میکنن.بچه بزرگ میشه .من خودمو پیر کردم .نه جایی میرم نه بچه رو میدم دست مامانم نگه دار .میترسم اتفاقی براش بیوفته.تو ۲۳ سالگی درب داغون عصبی شدم😭😭

من خانواده شوهرم نمیزارن میگن همش بیار پایین تو جمع باشه بزرگ شه
اینجوری تو جمع شیطون تر میشه حرف گوش نمیده بالا باز پیشمه حواسم هست نمیدونم پایین این و چجوری دارن ولی مجبورم سکوت کنم خیلی گفتم ولی حالیشون نمیشه خیلی هم شیطونه یه جا بند نمیشه ایناهم هی بغلش میکنن همه چی میدن بخوره نمیدونم والا

من حتی دخترمم که الان۷سالشه واقعا نمیزارم جای بره ازطرفی پیش خودم باشه راحت ترم ،ازطزفی هم دوست ندارم جای بزارمش بعد کسی دعواش کنه

من خودمم همین طورهستم باخودم میگم الان چیکارمیکنه گریه نکنه گشنش نباشه

مگه چقدر مهمونی واجبه؟؟؟

بازم همونم داری میزاری..من هنوز یک دقیقه هم از خودم جدا نشده..حتی پیش شوهرم دیگه چه برسه بزارم پیش مامانم یا کس دیگه

منم منم قلبم از جاش در میاد گذاشتمش پیش باباش رفتم دکتر جونم در اومد تو اون یک ساعت

منم واسم سخته اصلاازخودم دورنگردمش

دقیقا منم همینطورم البته چون پسرم خیلی بهم وابستس منم خیلی بهش وابسته شدم همش میترسن نکنه من نباشم بچم اذیت بشه

منم 🥲 ۱ ماه دیگه عروسی دارم حدود ۳ ۴ ساعت
از ۲ماه قبل تو فکرشم ک آرتینو نمبخوام ببرم

بعضی اوقات لازمه .چندساعت چیزی نمیشه ک