۷ پاسخ

دقیقا منم مث تو ام بخاطر بچه بزرگم تا چند سال اسیر بودم ونمیتونستم هیج جا برم الانم با دخترم هیچ جا نمیتونم برم بزرگه ک زرت وزرت مریض میشد و میترسید دخترمم بخاطر تشنج سروصدا شلوغی وهیجان واینا براش بده 😒

دختر منم من باشم نباشم خیلی متوجهم نمیشه😔بغلم به زور میاد و....
کاش بچه ی منم انقد دوسم داشت و میچسبید بهم،تو کلافه ای حقم داری ولی منم از اینور بوم افتادم
البته دخترم جایی بریم اذیت میکنه شدید و نیمذاره بمونیم ولی نه اینکه به من بچسبه،همش گریه و غر و چسبیدن به پدرش و....

مطمئن باش همینم میگه بهت😅دختر انقد سخت نگیر حالا بد قلقی کنه چی‌میشه مگه بچس خب

الآنم دخترم بغل کسی نمیره و اکثرا پیش خودم میمونه ولی جایی بریم زیاد اذیت نمیکنه ولی منم زیاد مهمونی اینا نمیرم چون شهر دوریم فقط شهرستان اومدنی خونه مادرشوهرم و مامانم اینا ولی خونه مادرشوهر اینا به زور بغلش میکنن دخترمم همش گریه می‌کنه و سعی می‌کنه دوری کنه ازشون ولی بغل خواهر و مامانم میره چون اونا از اول اذیتش نکردن و به زور بغلش نکردن

عزیزم منم قبلا جایی میرفتم دخترم خیلی اذیت میکرد الان هم اذیت می‌کنه ولی مثل قبل نیست زیاد خودتو محدود نکن بذار کم کم به جاهای دیگه عادت کنه لاقل به خونه مادرت اینا سرشو گرم کن یا اگه با کسی راحته مثلا خواهرت یکمی سرشو گرم کنه تا به محیط عادت کنه

واقعا چرا خودتو منع میکنی.تا موقعی اونجایی اینقدر بگو بخند حرف بزن ک میای خونه حالت خوب باشه و شارژ باشی عزیزم .

حتما بچه رو تو فضای شلوغ نبردی عادت نداره
بچه من از خلوتی بدش میاد از بس مهمونی بردمش از خونه نوزادیش

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۱۵ ماهگی
بچه بزرگ کردن کی اینقد سخت شد؟کی مریضی ها اینقد زیادشد؟گاهی با خودم میگم مهرنوش اخه تو میخوای ب کدومش برسی به رفلاکس به الرژی به کهیر هاش،ب شب بیداریاش تا صب ،به استفراغاش،چرا باید اینقد همه چی سخت بشه چرا من باید هربار بچمو میبرم پارک یا بخاطر الودگی هوا یا بخاطر گرما استفراغ کنه و کهیر بزنه ،دلش میخواد بره بیرون همش کفشاش تو بغلشه ک بکنیم پاش بره تو کوچه چون صدا بچه هارو میشنوهه ،مگه دلم از سنگه ک نزارم ،خوراکیا بقیه رو میخواد ،دیگه غذاهای تکراریشو میبینه از ته دل گریه میکنه ،با حسرت نگا خوراکی بقیه میکنه،خیلی فشار روحی شدیدی رو تحمل میکنم ،دیشب مامانم اومد پیشم تا صب یاس ۱۲بار بیدار شد هربار مامانم میگفت اخه این بچه چشه همش گریه همش ناله ،امروز مامانم فشار چشمش رفته بالا چون کل دیشب با صدا یاس بیدار میشد،دیشب یه شب از شبای من بوده فقط،اما من هر روز بیدار میشم هر روز میگم توکل ب خدا امروز قطعا بهتر از قبل هس همه چی اما نمیشه.قهر کردم با خودم با خدا با همه .دوستدارم یه نور امید ببینم یه اتفاق خوب .محتاج ی معجزه ام🤲مجدد سوختگی ک بخاطر تست نیس و علتشو هنوز نفهمیدم