۵ پاسخ

خداروشکر که جور شده عزیزم
ان‌شاءلله به بهترین نحو رقم بخوره واستون❤️

خوراکی و تنقلات اسباب بازی مورد علاقش اینا بگیر براش انشاالله اذیت نمیکنه

انشالله كه همكاري ميكنه عزيزم

هر طور شده برو دنبال علاقت.

خداروشکر انشالله که بچت اذیت نمیکنه

سوال های مرتبط

مامان عرفان جونم مامان عرفان جونم ۲ سالگی
عشقا سلام، اومدم خوشحالیم رو باهاتون در میون بزارم،،، عرفان حدود پنج ماه پیش( چون از بچگی باهام میومد دسشویی بخاطر وابستگی، اشنایی داشت با محیط دسشویی) کم کم میبردمش جیش میکرد ولی اصلا سعی نکردم که جفتمون اذیت بشیم، فقط در حدی که امادگیشو بسنجم، علاقه نشون داد و اومد، تقریبا از تولد دوسالگیش،خیلی هم خطا داشت چون اصلا سعی نکردم جدی بگیرم یا توضیح بدمش، ولی بعد از یک ماه دیگه بیرونم پوشکش نکردم و خودش میگفت شبا هم که از همون بچگی خشک بود پوشکش تا صبح،، خلاصه جیشش رو یک ماه طول کشید تا اوکی بشه، مونده بود پیپی که اصلا کارش نداشتم ترسیدم زود باشه یبوست بشه،، دوماه پیش گفتم مامان پیپی تو دسشویی کن مای بی بی مال مهیا کوچولوئه(بچه خواهرم ۱سالس) تو بزرگ شدی، گفت باشه، موقع ای که داشت میبردمش ولی لحظه ای که میخواست دفع کنه جیغ میزد و نمیزاشت و با ترس بغلم میکرد جوری که خودمم دلم سوخت، دیگه اصرارش نکردم ترسیدم، گفتم مامان هرچی تو بگی، بیا بریم، گفت مای بی بی کن و منم بیرون میکرد کارش ک تموم میشد صدام میزد میبردم میشستم، اصلا این دوسه ماه سعی نکردم اذیتش کنم و با ترفند ببرم، ولی میگفت پیپی دارم پوشکم کن، منم انجام میدادم، خلاصه تا سه روز پیش، مهمون داشتیم عرفان داشت با بچه ها بازی میکرد یهو دختر خواهرم که ۸سالشه گفت خاله عرفان نمیزاره در دسشویی رو ببندم عرفان دیده بود که بچه پیپی کرد ترسش ریخت، رفت بازی کرد، دسشوییش گرفت حموم نزدیک ترش بود سریع شلوارش رو دراورد و رفت تو حموم پیپی کرد، منم کلی بهش ارامش دادم و تشویق، بعدشم باباش کادو براش گرفت و کلی تاکید کردیم کادو مال اینه که یاد بگیری بری دسشویی پیپی کنی ادامه پایین
مامان پسری مامان پسری ۲ سالگی
سلام مامانا خیلی دلم گرفته دلم میخواد گریه کنم کسی رو ندارم درد ودل کنم ‌...مادرم مریضه باید عمل مغز انجام بده عملش ریسک داره باید بریم تهران حتما اونجا انجام بشه منم باید باهاش برم یک هفته تهران بمونم ...دارم دیوونه میشم از طرفی خیلی نگران مادرم هستم اصلا تا صبح خوابم نمیبره همش استرس دارم از طرفی هزینه بیمارستان خیلی زیاده دکتر با بیمه کار نمیکنه باید همرو نقد بدیم بعد از چندماه از بیمه بگیریم ...وضع مالیمون معمولیه پدرم میتونه این پول رو جور کنه ولی خیلی غر میزنه داد و فریاد میکنه اعصاب همرو خرد میکنه که بریم بیمارستان دولتی چرا باید انقدر پول بیمارستان خصوصی بدم ولی فعلا راضی شده از طرف دیگه من بچم رو باید بزارم پیش خانواده شوهرم یک هفته برم میدونم پسرمم خیلی باهاشون جور نیست الان باید یک هفته بمونه ...شوهرم همش میگه این بچه گناه داره قلبم دارهازجاش کنده میشه ...واقعاً تحمل اینهمه تنش و ناراحتی رو ندارم دلم میخواد بمیرم راحت بشم از این همه غصه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭