۷ پاسخ

میگم فک کنم شما ها باید سنتون کم باشه یا به قول قدیمی ها بچه امروزی
اینکه ایقد راحت توهین میکنین به بزرگترا زشته
پدر شوهر و مادر شوهر من نفهمن چیه زشته احترام بزرگتر واجبه

رو مخن واقعا باز خوبه شوهرت قبول داره شوهر من ک میگه فرشته هستن من حساسم

پدرشوهر من خیلی خوبه .سیزده بدر خیلی بهم کمک کرد تو نگهداریش اصلا این اخلاق نداره ی چی بذاره دهن بچه .بدش میاد میگه معدش داغون میشه برعکس مادرشوهرم حواست نباشه ی چی میکنه دهنش .زن شوهر خیلی فرق دارن🤣

حالا اونارو میگی فامیل شوهر
من علاوه بر اونا فامیلهای خودم بدتر بودن
اینو بده اونو بگیر بغلش کن بشین پاشو....
اوووو و سرویس شدم
البته دیگه قاطع شده بودم و میگفتم ندید و سریع از دستشون بچه مو میگرفتم

ااای چقد رو مخن

مادرشوهر پدرشوهر من ماشاللع خیلی نفهمن بخصوص پدرشوعرم من گفتم سیب نده داد خفه شد بچه سیاه شد دستم کردم گلوش باز دیدم داره ب زور می‌کنه داخل دهن بچه یا دستا کثیف شده آب دستش مرد ب اون بزرگی می‌ریزه داخل دهن بچه با ی عده نفهم سر کله داریم

اینایی ک گفتی مثل همینو منم دارم
مادرشوهرم یک ماه پیش کبک تولد داده بود ب پسرم..حسابی بحثمون شد
بچم ۲شب اصلا نخابید
ولی بغل کردن من توخیابون دست احدی نمیدمش..حتی شوهرم

سوال های مرتبط

مامان آراد👶🏻 مامان آراد👶🏻 ۱۲ ماهگی
چرا انقذ بی زبونم پیش خانواده شوهرم شاید روم ب روشون باز نشده یا شایدم حساسم خیلی هرچی هس خبلی دارم خود خوری میکنم خونه مادرشوهرم دعوت بودیم دیدم پسر خواهرشوهرم ۱۴سالشع گف دایی آراد بزارم رو دوشم اخه خوشش میاد شوهرم با افتخار با صدای رسا گف بزار اونم گذاشت منم قفل شده بودک چیزی نگفتم نگو اولین بارش نبود زفته بودم بیرون شوهرم با پسرم رفته بودن خونه خواهرش اونجا این حرکت اجرا کرده بودمیام خونه میگم چرا اخه از من اجازه نگرف کاش میکفتم دایی هیچکارس اختیارش دست منع خطر داره میندازی . مادرش ک حلوا خورد بچم میداد رفتم گفتم آلرژی داره ب ارد گندم نده گفت تو یدونه موز میدی چیزی نیس من میدم چیزیه شوهر خنگم زفته بود گفته بود ما روزی یدونه موز میدیم بهش بچه ها همه بچم بغل میگیرن بچه ۸ ساله بچمو میزاره بغلش میشینه رو مبل والا میگم ناراحت میشن چیزی بگم از طرفی هم میگم جون بچم ب خطر میوفته بدرک ک ناراحت میشم میگم شوهرم چرا انقد بیشعوره چرا همینجوری نگاه میکنه اجازه میده هزار بار بهش گفتم نزار بچه رو بغل کنن میندازن گوش نمیده اصلا
مامان سه‌تاجوجه‌طلایی مامان سه‌تاجوجه‌طلایی ۱۰ ماهگی
امشب خونه ی مادرشوهرم بودیم. یهو شوهرم گفت پول تو حسابت هست فردا ساعت دوازده یادت نره برای دانیال نوبت دکتر بگیری. مادرشوهرم شنید گفت نوبت برای چی. منم گفتم به خاطر کج گذاشتن پاش بردم دکتر و عکس گرفتن گفتن از تو لگن پاش چرخش داره ببرین ارتوپد نوبت جراحی بده براتون. این خانوم از وقتی فهمید تا موقع برگشتمون پونصد بار گفت دکتر نبرین ها. گناه داره بچه مو جراحی نکنید ها.باباشم بچه بود پاش همینجوری بود. عیبی نداره مهم نیست .اصلا دکتر نبرین
جالبه که شوهرم به خاطر کج بودن پاش هم خیلی بد راه میره پاشو به لبه ی داخلی میزاره. جوری که کفی کفشاشم کج میشه. هم دائم کمر درده
منم حرصی شدم گفتم والا من مثل شما دل ندارم بچه ام تا اخر عمر کج راه بره و کمر درد بکشه و دائم منو نفرین کنه که چرا به فکرم نبودین.
تو راه هم که میومدیم دائم شوهرم میگفت اگه به فکر من میبودن این همه سال اذیت نمیشدم فقط منو مسخره میکردن که خاک تو سرت پاتو درست بزار یه بار دکتر نبردن. حالا برا بچه ام هم نظر میدن