نشسته داره کره میخوره🥲🤦🏻‍♀️

گندم بعد عید بشدت لجباز و غرغرو گریه کن شده😭
سررر هرچیزی گریه میکنه داد و بیداد راه میندازه
ی وسیله حدید ک میگیریم براش تا چند روز همش باید دستش باشه

مثلا کراکس ک خالش براش خریده هم بیرون میخواد بپوشه هم تو خونه😭
مجبورا کراکسش رو میشوریم ک تو خونه هم بپوشه
امشب گفتم ن مامان کفشت مال بیرونه
چنان داد و بیداد و گریه ای کرد ک نگم میخاس پس بیفته
فورا هم رفت پیش باباش
گفت بابا بابا بابا کفششششش
باباش رفت شستش داد بهش

بعد ب باباش گفنم ما باید باهم هم نظر باشیم
اینجوری بچه بد بزرگ میشه ها کلی بهش توضیح دادم
گفت حق با توعه از این ب بعد منم باهات هم نظرم تو بگی نه گندم اومد سمتم منم میگم نه هرچی مامانت بگه همونه( امیدوارم البته فراموش نکنه)

دوباره سر ریش تراش باباش کلی گریه کرد نمیخاس بده ب باباش ک بره حموم میخاس بزنه ب موهاش
دیگه برا آروم شدنش باباش در فریزر رو باز کرد کره دید گفت بخورم🫠😂


خدایا خیلی سخته بچه بزرگ کردن اعصاب فولادین میخاد من تازه داره برام سخت میشه

ی طوری میخنده تو عکس انگار ن انگار دو دقیقه قبل داشته زار میزده🫠😂😂😂😂

تصویر
۱۸ پاسخ

اصن از بیست ماهگی به بعد یجوری عجیب و رومخ میشن که نگووووووو🤨😐😐
من واقعا صبر و عصابمو از دست دادم از الان😔
خدا کمک کنه بهمون فقط چون داره دوره لجبازیشون شروع میشه کم کم

وای که گندم من امروز کاری بامن کرد که فقط گریه کردم از شدت عصبانیت.یعنی مدام یک ساعت میگفت نه نه نه.من نمیدونم نه به چی میگه و واسه چی گریه میکنه و چرا اصلا خسته نمیشه.بعدم گوشی پرت کرد سمت چشمم.در حد انفجارم بخدا

وای بچه ی منم دائم میخاد بره تو حیاط
میره خاکای باغچه رو میریزه بعد اگ جایی خیس باشه میره میشینه اونجا
نمیزاره پوشکش کنم
سر هر چیزی خودشو میزنه گریه میکنه ک ب حرفش کنیم
دنبال باباش کلی گریه میکنه.
خیییییلی تو این عیدی لجباز شده
عملا رد دادم
نمیدونم باید چیکار کنیم باهاش
خوب برخورد کنیم اصن ب حرفمون نمیکنه
دعواش کنیم ی جور لج میکنه
بهش محل ندیم یجور بهونه میگیرع
واقعا موندیم

نوش جونش

وااای دخترم منم واقعا کاراش رو مخی شده چیزی باب میلش پیش نره جیغ و داد و غش و ضعف خودشو سریع دراز میکنه زمین میزنه به غش😑 بعد مو میکشه چنگ میندازه😐 داریم ۲۰ ماهگی به بعد تازه دچار پارگی میشیم
مثل اینکه پارگیای قبل ۲۰ ماهگی سوتفاهم بود😂😂😂😂

من چی بگم دوتا عین دخترت دارم دست تنهام باور میکنی دیروز خواستم خودمو خلاص کنم

اره دقیقا پسر منم‌همینطور شده قبلا باهاش صحبت میکردم متقاعد میشد و گوش میداد اما الان نه باید حتما کاری که میخواد انجام بده

ای جانم ماشالله دقیقا نلین هم اینطوری شده نلین در کل مدلش آروم بود شیطون بود الان دقیقا اینطوری شده دقیقا از آخرهای بهمن ماه یه جا خوندم که میگن از الان تا تقریبا سه سالگی اوج لجبازیشهاشون هستش حالا نلین خودشو میزد که الان خیلی کمتر شده چقدر باید اینجور مواقع حواسمون باشه مخصوصا هم پدر و هم مادر حرفهامون دو تا یکی نشه هر چه بزرگتر میشن فقط چالشهامون عوض میشه
من برای نلین یکدونه توی خونه هم گرفتم چون نلین هم می خواست با همین دمپایی بیاد داخل هر چند توی خونه هم داره دوست داره برای منو بپوشه 😅😅😅

پسر من دو ماه قبل این جوری بود خداروشکر از سرش افتاد الکی گریه میکرد ، یا یه چیز بهش نمیدادیم گریه میکرد
سریع اون لحظه موقعیت تغیر میدادیم
خوب میشد
الان یه مشکلی دیگه ای داره اینه که بیرون بریم کفش بپوشه راه بره میگه اصلا بهم دست نزنید خودم برم
خیلی هم خطرناکه این جوری
مشهد رفتیم عید یعنی کوفتم شد تو صحن همش در حال دو کردن بود ، میخورد به بقیه
اگه بغلش میکردم از گریه پس میوفتاد😑😑😑😑

خنده‌ی پیروزی😂

پسر من و ببینی تشنج میکنی 😐

دقیقا دختر منم مارو بیچاره کرده با این کفش پوشیدن

گندم قشنگم😍💗

داری به دوسال نزدیک میشی من چه چالش ها نداشتم تو دو سالگی دخترم،،، بدترین دوران بچه دوسالگیه

تازه شروع شده خواهر 😅🤕😩

الهی 😍😍😅
دقیقا شوهر منم همیشه طرفداری شیدا رو میکرد تا میخواستم لباس هاشو عوض کنم یا جوراب پاش کنم یا موهاشو شونه بزنم شوهرم میگفت ولش کن جوری شده بود دخترم فوری به باباش میگفت بعد گفتم اینجور نمیشه اینجوری بچه لوس و بی ادب بار میاد باید تو هم حرف منو تکرار کنی تا یاد بگیره کارش اشتباهه اونم جدیدا طرفشو نمیگیره مادرشوهرمم میگه باید بچه رو زیاد لوس‌ نکنی بعدا بزرگ بشه نمیتونی جلو دارش باشی درست میگه واقعا

قربونش
اشکال نداره این دوره هم میگذره پسر منم لجباز شده

ای جان ماشالله

سوال های مرتبط

مامان کُپل مامان مامان کُپل مامان ۲ سالگی
سلام بر اساس تاپیک قبلم پسرم ساعت یک بیدار شد واس شیر ی کم اولش نق زد و سرجاش جابجا شد ولی بعدش افتاد رو گریه ی نیم ساعت گریه کرد هرکاری میکردم آروم نمیشد بغلم هم نمیومد طاقت آوردم شیر بهش ندادم البته چون فردا جمعه هست و شوهرم خونه بود خیالم راحت تر بود کلی گریه کرد تا باباش اومد بغلش کرد بردش سالن رفتم چندتا ژله دادم دستش اومد بغل خودم تو یخچال سس خرسی دیدی گفت بهم بده دادم دستش آوردمش تو اتاق ی خورده بازی کردیم ب سس اشاره کرد که یخ هست منم پتو دادم روش گفتم خرسی یخ کرده میخواد بخوابه کلی بازی کردم آروم شد و کم کم خوابش گرفت خودش رفت رو تشک دراز کشید الان خوابه ژله ها هم تو دستش حس میکنم هنوز خوابش سنگین نشده راستی با شوهرم قهرم با هم حرف نمی‌زنیم چون پریشب باهام دعوا کرد کلی بی احترامی بهم کرد
چقدر خوب بود اگه شوهرا خیلی از جاها با ی کمک کوچیک ی بار رو از رو دوش ما برمیداشتن الان پسرم هرکاری میکردم بغلم نمیومد که ببرم سرگرمش کنم ولی باباش اومد بغلش کرد بعد اومد بغل خودم آروم گرفت کاش همیشه همینجور بدون غر زدن ی ذره کمک میداد دعا کنید دیگه پسرم راحت بخوابه تا صبح
مامان Radvin😍🫀 مامان Radvin😍🫀 ۲ سالگی
حالم از خودم داره ب هم میخوره😞من خیلیییی مادر بدی هستم...
الان چندساله ک من همش معده درد داشتم و خیلی اوضاعم بد بود امروز رو ب اصرار شوهرم رفتم دکتر که ای کاااااااااااااش پام میشکست و نمیرفتم😔دکتر چیزی ب هم گفت که از همون موقع فقط دارم گریه میکنم و بغضمو قورت میدم یه سری آزمایشات و دوباره آندوسکوپی اینا نوشت گفت باید جوابا رو با هم دوباره مقایسه کنم و ببینم آیا حقیقت داره یا نه😭😭😭😭😭😭
نتونستم ب شوهرم اینا بگم دکتر چی گفته بهشون دروغ گفتم...شنبه نوبت دارم اما دیگه تصمیم گرفتم دکتر نرم اگه قراره چیزیم باشه دیگه با دکتر رفتنم خوب نمیشم...
پسرمم از اینطرف این روزا خیلی بهانه میگیره الانم تا یکساعت داشت گریه میکرد و جیغ میزد واقعااااا حالم بده نتونستم خودمو کنترل کنم الهیییی دستم بشکنه یه کوچولو آروم ب پاش زدم....😔😔😔😔💔
تو رو خدا بیایین یه چیزی بگین ک آروم بشم از اونموقع حالم خیلی بده و پسرمم الهی براش بمیرم خواب رفت💔💔