۱۴ پاسخ

عالی بود گلم مرسی🫶

دختر من چند روز خودش و‌میزنه احساس میکنم عصبی شده یعنی بخاطر همینه؟

ولی خداروشکرحس میکنم الان که تواواسط پنج سالگی هست کمترشده

والاپسرمنم دست بزن داره ولی گاهی صبرم ازکف میره ومقابله به مثل میکنم

اسم کتاب لطفا

وای مرسی پسر من خیلی جیغ میزنه و کتک میزنه

چقدر جالب😍

چه جالب پسره من وقتی شخص غریبه ای باهاش حرف میزنه منو میزنه
بعنی احساس بذی پیدا میکنه غریبه ای باهاش حرف میزنه؟

میشه بپرسم چه کتابیه

مسیحاام دو سه روزه خیلی موهای منو میکشه و میزنه نمیدونم چرا🥺

چ جالب ممنون

من پسرم حتی تو خوابم جیغ میکشه🤗

چقدر مفید✅️✅️✅️
عزیزم با چت چی پی تی درست کردی عکس السا جانو؟

من جدیدا نمیتونم خودمو کنترل کنم

خیلی ناراحتم محمد تا بفهمونه میگیره منم مثل بچه ها بهونه میگیرم چیکار کنم به نظرت


این متن نوشتی میدونستم اما جواب کنترل کردن خودمو نمی‌دونم چیه

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبلی(ببخشید دیر شد)
مثلا بچه یه کار اشتباهی کرده گفتی من الان باهات حرف نزنم برو تو اتاقت ولی الان میدونی این کار اشتباهه پس یاد گرفتی باهاش همدلی کنی گفتگویی برقرار کنی حرفش رو گوش کنیم و مهمترین کار برای بچه ای که میتونه صحبت کنه توی این روش اینه که حرف های بچه رو با دقت گوش کنیم و ببینیم چی میگه و دلیل رفتارش چیه وقتی شنیدیم حرف هارو حالا متناسب با حرفاش حالا دنبال راه حل میگردیم و این قضیه زمان بره و باید زمان بزاریم براش و توی دراز مدت زمان کمتری میگیره و خیلی چالش هاتون کمتر میشه

چطور بدون تشویق و تنبیه چطوری یادشون بدیم یه رفتاری غلطه؟
اولین گام اینه که احساسات کودک رو بهش معرفی کنیم خودش احساساتش رو بشناسه که بعد بتونه مدیریت کنه مثلا ما توقع داریم وقتی کودک عصبانی میشه دوستش رو نزنه خب اصلا کودک میدونه خشم چیه ؟که بتونه مدیریتش کنه.
پس گام اول اینه با عروسک ها یا قصه احساسات رو به کودک معرفی کنیم یا میتونید با عروسک هایی که شکل غم ناراحتی خوشحالی عصبانیت یا اخمو دارن یا ماسک ها یا شکل هاشون رو بکشید یا با کتاب قصه کتاب قیافه های بامزه برای یک سال به بالا مفیده ،کتاب من و دنیای احساسات،کتاب گریه نکن و نترس رو نگیرید چون ما میخوایم احساسات رو معرفی کنیم و بگیم طبیعیه و راه مدیریتش رو یاد بگیرن
کتاب خرسی چرا میترسی ،یا بیا با هم بترسیم از مجموعه پشمالویی نشر پرتقال
کتاب مهمانی به نام غصه
کتاب کلاه شادی
کتاب جک و نگرانی های گنده بک
کتاب من یک انسانم (که این کتاب تمام احساسات رو کامل توضیح میده و میگه ما انسانیم و چه نوع احساساتی داریم )
کتاب خرگوش گوش داد
و اگر بچه بزرگتره احساس اضطراب تنهایی و ...رو بهش معرفی کنید
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبل فرزند پروری
اونجا میتونید بشینید و بگید تو عصبانی هستی که دوستت وسیله رو ازت گرفته؟تو هم عصبانی هستی که که نتونستی با اون وسیله بازی کنی این در واقع تو همون گام همدلی و انعکاس احساسات
حالا میتونیم ساکت بشیم و گوش کنیم و ببینیم بچه ها چی میگن
سریع قضاوت نکنیم یکی از مهمترین چیزها که به ما کمک می‌کند اینکه سریع قضاوت نکنیم سریع نریم سراغ جملاتی مثل اینکه
تو دوباره دوستت رو زدی
دوباره خواهرت رو اذیت کردی
قضاوت ،سرزنش ،نقد،نصیحت لطفا این کارها رو انجام ندید
لازم نیست ما اونجا نقش قاضی رو به عهده بگیریم
ما میشینیم کنارشون و به حرفاشون گوش میدیم مثلا بگه اون وسیله رو من رو کشید یا اون بگه خیلی من رو میزنه یا خیلی اذیتم میکنه و از هم شکایت کنند
حالا میگیم آها دوتاییتون یه اسباب بازی میخواید این میشه گام بعدی گام حل مسئله
حل مسئله رو خیلی وقت ها میتونیم به خود کودک واگذار کنیم اگر در سنی هست که میتونه راهکار بده
میتونیم هم خودمون راه حل هایی ارائه بدیم
مثلا بگیم دوتایی میخواید با این اسباب بازی یا عروسک بازی کنید چه راه حل هایی به ذهنتون میرسه ؟یکیشون مثلا میگه نوبتی استفاده کنیم
یا راه کارهایی بگن که به درد نمیخوره
مثلا بگیم اون خرگوشه بود که قبلا داستانش رو گفتم بهتون هر دوشون یک وسیله رو میخواستن چیکار کردن بچه ها؟
بعد یادشون میاد که اونا نوبتی بازی کردن یا یکیشون با یه اسباب‌بازی دیگه بازی کرده
این ها کمک میکنه به بچه ها که به مرور حل مسئله رو یاد بگیرن پس دنبال راه حل هلی خیلی ناب هم نباشیم چون ممکنه بچه ها نتونن راه حل های مفیدی بدن
مامان نقل و نبات مامان نقل و نبات ۱ سالگی
بذار یه اعترافی بکنم
درسته که طبیعی هست که هر وقت خونه رو مرتب میکنم چند دقیقه بعدش بچه ها همه چیز رو به هم بریزن ، اما گاهی پذیرشش برام سخت میشه!
طبیعی هست که کاری که همه توی نیم ساعت انجام میدن برای منی که بچه ی کوچیک دارم یک ساعت یا حتی یک روز طول بکشه ، اما راستش گاهی احساس تنهایی میکنم!
طبیعی هست که گاهی ظرف هارو بشورم و نیم ساعت بعدش دوباره سینک پر باشه ، اما گاهی خسته میشم!
طبیعی هست که خونه ام اون طوری که من دوست دارم تمیز نباشه و مدام سرزنش درونی داشته باشم ، اما گاهی کلافه میشم!
همون وقتایی که نه حوصله ی فکر کردن به توصیه های روانشناسی رو دارم و نه دل و دماغ فکر کردن به پیش بینی های انگیزشی که آره ۱۰ سال بعد حسرت این روزا رو میخوری و دلت تنگ میشه و از این صحبتا...
کلافه میشم ، میزنم بیرون ، یه قدمی میزنم ، یه قهوه ای میخورم ، دوستامو میبینم.
ولی اگه حالم بدتر از این حرفا بود وضو میگیرم و سراغ تراپی که برام از هر مسکنی بیشتر کار میکنه ، توی این شهر ماشینی یه پاتوق دنج دارم که توش کسی کاری به کارم نداره ، مدام صدام نمیکنن ، شلوغه ولی من نباید مرتبش کنم.
تازه صاحبش هم حالمو میفهمه و غصه هام رو کیلو کیلو ازم می‌خره ، تکیه میدم به دیوار خونش و شروع میکنم به خود شفقتی.
بدون قضاوت همه ی احساسات خودم رو می‌بینم و می پذیرم ، خودم رو بغل میگیرم و صبر میکنم آروم بشم
بعد از خدای خودم بابت نعمت بزرگ مادری تشکر میکنم و شروع میکنم به خوندن یادآوری طلایی ای که قبلاً نوشتم و گذاشتم پَرِ جا نمازم ، انگار اشکام آبی میشن روی آتیش دلم...
نفسم تازه میشه...
نشون به اون نشون که دلم پر میزنه برگردم پیش بچه ها و بغلشون کنم :)❤️‍🩹