#تجربه زایمان
#پارت پنجم
هزینه های بیمارستان
اولش موقع بستری شدن ۱۸ تومن گرفتن و حدود یک تومن برای ساک و لباس و این چبزا
اتاق ها تک نفره و دو نفره تفاوت قیمتش دو میلیون بود
پمپ درد هم هزینش بک میلیون
دیکه بستگی به خودتون داره کدومو انتخاب کنید
من دو تخته انتخاب کردم چون پرستار خصوصی گرفته بودم
و میخواستم یکی دیگه توی اناق باشه که حواسش به پرستار باشه تایم هایی که من سرویس بهداشتی میرم
پمپ درد هم گرفتم ولی چون دیر رسید دستم دیگه استفاذه نکردم
همون امپول های مسکن رو برام زدن کافی بود
درکل هم از بیمارستان هم از دکتر هم راضی بودم
تنها نارضایتی من زمانی بود که از ریکاوری وارد بخش شدم و پرسنل خدمه میگفت خودتو از تخت هول بده روی اون یکی تخت
منم زیر بار نرفتم و تهدید کرد که برمیگردونیم زیکاوری
بازم قبول نکردم و کفتم برگردونید
گفتم یا همسرمو بگید بیاد یا دو نفر بیاد منو بلند کنن
که بعدش همسزم اومد و منو گذاشت روی تخت
برای ورود و خروج هم اکثر تایم ها همسرم و پدر و برادرم میومدن ولی خب میدونم به نگهبانی و خراست شیرینی پول میداذن
دیکه نمیدونم ازاد بود یا بخاطر شیرینی باهاشون کاری نداشت
موقع ترخیص هم دوباره ۱۶ تومن کرفتن
در کل حدود ۳۴ تا ۳۵ تومن دشد#

۹ پاسخ

منم وقتی از ریکاوری خواستن ببرنم توی آی سیو گفتن خودتو بکشون رو تخت جفتیت به زور تونستم جابه جا شم

عزیزم بیمارستان و دکترتون کی بود؟

عزیزم بعد از بیحسی عوارض نگرفتین؟سردرد گردن درد یا تهوع؟؟؟

این چه کاریه خودشون وظیفشونو بلندت کنن بزار تو تخت ،من سر یه عمل سرکلاژ ساده و حتی سز دخترام بیمارستان خصوصی بودم خودشون بلند کردن گذاشتن تو تخت اتاق نداشتن تکون بخورم

من ک تو ریکاوری پنج ساعت موندم بی حسیم نرفت پاهامو نمینونستم تکون بدم بردنم بالا میگفتن خودت برو رو تخت😑

بیمه نداشتی؟

کدوم بیمارستان؟؟

خیلی شده ..البته نمیدونم من بهمن ماه زایمان داشتم ۲۶ تومان شد

منم خیلی اذیت شدم وقتی گفت خودت برو
دید نمیتونم برم کمکم کرد

سوال های مرتبط

مامان نی نی مامان نی نی ۴ ماهگی
خانوما اومدم تجربم رو از زایمان تو بیمارستان رضوی بگم شاید بدردتون بخوره
من ی زایمان تو بیمارستان مادر داشتم در مقایسه با اونجا بیمارستان رضوی خیلی شلوغ تر بود پرسنل بخش زایشگاهش اکثرا خسته و بی حوصله رفتارای خوبی ندیدم مخصوصا شیفت شب جوری که هربار برای nst میرفتم شک میکردم که همین بیمارستان رو انتخاب کنم یا نه ولی خب من سزارین بودم و کلا چندساعتی بیشتر تو زایشگاهش نبودم پرسنل بخش زنان خیلی خوب بودن و رسیدگی بهیار و ماماها عالی بود جوری ک یکی از بهیارا وقتی دید حس خوبی به خونریزیو اینا ندارم وقتی بی حسی پاهام برگشت بردم حموم و منو شست 😁
هرچقدرم همسرم خواست بخاطر زحمتش شیرینی بهش بده قبول نکرد و چون چند ساعتی دست تنها بودم پوشک بچه رو هم عوض میکردن . اتاق عملشون فوق العاده بود . تمیزی تجهیزات و رفتار پرسنل عالی بود کل پروسه عمل در حال حرف زدنو خندیدن بودم اصلا نفهمیدم کی تموم شد چون اورژانسی بودم دکتر خودم نیومد و خانم زارع مودی عملم کردن که از عملم برخوردشون و وظیفه شناسیشون کاملا راضیم .
بیمارستان مادر هم از نظر رسیدگی و برخورد پرسنل خوب بود ولی اتاق عملو تجهیزات رضوی بهتر بود هردو بیمارستان اتاقای عمومیشون دو تخته بود در کل بنطرم هردوشون خوبن .هزینه هارو هم تا جاییکه یادم بیاد میگم
اتاق خصوصی شبی دو تومن
هزینه فیلمبردار و عکاس یک و پونصد
ذخیره بندناف ۱۱میلیون
پمپ درد رو هم چون دردم با شیاف کنترل شد نیاز نشد هزینش فکرکنم یک تومن بود
هزینه نهایی هم بیمه تکمیلی داشتم برای هرکسی متفاوته ولی چیزی که از پذیرش پرسیدم ۱۸ تومن سزارین رو گفتن
مامان مورچه 🐜💓 مامان مورچه 🐜💓 ۱ ماهگی
بیاین از تجربم بگم از زایمان سزارین
اگه بیمارستان خصوصی هستین به نظرم نیاز به بردن هیچی ندارید...
به من برای بچه همه چی دادن از پتو بگیر تا قطره و کرم های مورد نیاز و لباس و....
برای خودمم لباس و پوشک و شرت ..
به نظرم حتمااا پمپ درد بگیرید چون چند ساعتی که تو ریکاوری هستین لازمتون میشه تا بیان ببرن تو بخش و شیاف و اینا بزنن دو ساعتی طول میکشه
برای سوند هم بگید بعد بیحسی بزنن که برای منو عالییی زدن و موقع در اوردنم هیچی نفهمیدم و بعدشم مشکلی نداشتم...
دکتر و بیمارستان واقعاا مهمه توی عمل
دکتر بیحسی من فوق‌العاده بود حتی اندازه یه امپول عادی هم درد نداشت....
کل عملم تا دنیا اومدن بچه ۲۰دقیقه هم نشد....
بعد دنیا اومدنم دو ساعت تو ریکاوری بودم اونجا کمک کردن شیر دادم
بعدشم اومدم تو بخش اومدن نوار گذاشتن و مسکن و .....
من از فرداش دیگه سرپا شدم مرخص شدم اومدم خونه رفتم حموم
با شیاف و مسکن اکی بودم دیگه...
فقط یکم شیر دادن سخته چون شیر ندارید
و اگه شیر خشک نمیبردم واقعااا اذیت میشدم
چون یواشکی مجبور بودم بدم....
خونریزیم هم از پریودی کمتره.....
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۴ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین۴
حس پاهام داشت بر میگشت ، درد هم داشتم که اولاش قابل تحمل بود ولی کم کم زیاد و زیادتر میشد ، یه پرستار آقا کنارم بود خیلی خوش اخلاق بود اومد و پمپ درد رو بهم وصل کرد که پمپ درد خیلی خیلی تاثیر داشت ، بهترین کار همین بود که پمپ درد گرفتم
بعدش هم بردنم توی بخش که مامانم اونجا بود خیلی دلگرمی بود برام ، دخترمم که دیدم کل دردام یادم رفت ❤️ نمیگم درد نداره سزارین هم درد داره و کلا زایمان سخته چه طبیعی چه سزارین هردو سخته
فشاری که به شکمم وارد کرد پرستار برای خونریزی چون پاهام و دلم حس داشت خیلی خیلی دردم گرفت و اذیت شدم و جیغ میزدم خیلییی درد داشت دستش رو محکم گرفته بودم اما خب بندع خدا مجبور بود فشار بده بخاطر خودم که بهتر بشم ، یبار یع پرستار دیگه اومد که اون خیلی بداخلاق بود اونم یبار فشار داد و رفت خلاصه این فشار بعد زایمان سزارین ادم مرگ رو به چشم میبینه خیلی وحشتناکه
😐❤️ سرم هایی که میزنن بهت هم خیلی خواب آوره و کلا آدم گیجه گیجه که باعث میشه باز دردت یادت بره
مامان امیرعلی 🧸❤ مامان امیرعلی 🧸❤ ۳ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۵)

بیمارستان مجیبیان هم از هرنظر برای من عالی بود. البته اینا تجربیات منه و برای همه یکسان نیست و شرایط برای هرکس متفاوته. من حرف های ضد و نقیض درمورد مجیبیان زیاد شنیده بودم و برای همین خیلی دودل بودم که برم اینجا یا نه ... ولی الان اگه بخوام تجربه خودم رو بگم واقعا عالی بود. هم پرسنل و هم طرز برخوردشون هم رسیدگیشون واقعا خوب بود (البته به شیفت و پرستارهایی که اون روز هستن هم خیلی بستگی داره 😅). مجیبیان قانون های خاص خودش رو داره مثلا اصلا نمیتونی همراه یا پادار داشته باشی (مگر اتاق خصوصی و vip) ولی خوبیش اینه پرسنل همه جوره هواتو دارن. مثلا بچه رو پرسنل بخش نوزادان نگهداری میکنه، پوشکش رو عوض میکنه، تو شیردهی بهت کمک میکنن یا پرستار بخش اگه درد داشته باشی یا مشکل خاصی سریع رسیدگی میکنه ... حتی برای دستشویی رفتن یا شیاف گذاشتن هم پرسنل برات انجام میدن. یه خانومی بود اولین باری که میخواستم راه برم کلی بهم کمک کرد تا دستشویی همراهم اومد، کل بدنم رو شست، شورت پام کرد، برام پد گذاشت و منو برد اتاقم یعنی درجه یک بود. برای هرکاری هم پرسنل مخصوص خودش رو داره هروقت زنگ زدم سریع اومدن و رسیدگی کردن. برای من خیلی خوب بود و واقعا راضی بودم.
مامان حُسنا گُلی🧸🌸 مامان حُسنا گُلی🧸🌸 ۱ ماهگی
مراحل سزارین (بیمارستان دولتی)
قسمت دوم:
دیگه بخیه میزنن و میبرنتون تو ریکاوری. حدود نیم‌ساعت یا بیشتر هم تو ریکاوری هستین. اونجا ممکنه لرزش داشته باشین که بخاطر مواد بی‌حسیه. میتونید از پرستار بخواید پتو بندازه روتون و حتی از دستگاه گرم‌کن استفاده کنه. بعدش هم میبرنتون تو بخش که بسته به رزروِ خودتون ممکنه عمومی یا خصوصی باشه. اونجا میذارنتون رو تخت و بچه رو هم هرموقع چکاپ‌ش تموم بشه میارن پیشتون. درمورد بخش دردناکِ سزارین یعنی ماساژ رحمی هم بگم که حدود دوبار وقتی هنوز بی‌حس هستید ماساژ میدن (شکم رو در حد ۳ ثانیه فشار میدن) و حدود دو بار هم وقتی بی‌حسی رفته و خب این موقعست که دردناکه خیلی ولی خیلی خیلی سریعه و اصن تا میاید متوجه بشید تموم شده. بی‌حسی هم چندساعتی طول میکشه که کامل رفع بشه و تو این فاصله میان سوند رو هم می‌کشن. وقتی بی‌حسی از بین بره هم دیگه باید با کمک همراهتون یا پرستار بلند بشید و برید توالت که این خیلی دردناکه متاسفانه ولی با شیاف و اینا میتونید درد رو کمتر کنید.
مامان طنین مامان طنین ۳ ماهگی
پارت سوم:
بعد از تایید همسرم منو بردن سمت اتاقم، ما اتاق خصوصی گرفتیم ۲ تومن هزینش بود، بهمون گفتن کارت همراه هم باید بگیرید ۷۰۰ تومنم بابت اون گرفتن، دو تا خانم خدمه اومدن همراه هامو بیرون کردن ،لباسامو عوض کردن زیر انداز گذاشتن، پرستار هم اومد سرم برام زد یه مسکن هم تو سرم برام زد، بهم گفت ۸ ساعت هیچی نخورم ،بعد دو ساعت حدودا بیحسیم رفت، و هیچ دردی نداشتم،، هی پرستارا میومدن سر میزدن، میگفتن درد نداری میگفتم نه، میگفتن هروقت که خاستی بگو بیاییم برات شیاف بذاریم، حدود ۵ عصر اومدن گفتن نسکافه و مایعات بخور که بعدش میاییم باید از تخت پایین بیای راه بری ، مایعات خوردم و اومدن دستمو گرفتن از تخت پایین اومدم اصلا دردی نداشتم فقط سرگیجه وحشتناک داشتم دستمو گرفتن یه کوچولو راه رفتم ، اصلا استرس نداشته باشید مامانا، وقتی تو شرایطش باشی خیلی راحت میگذره، منو خیلی ترسونده بودن، جوری که همش میگفتم یعنی سزارین همین بود؟ یعنی بعدا دردام شروع میشه؟ چرا درد ندارم ، یه شب بیمارستان بستری بودم، یه شیاف برام گذاشتن که دلم کار کنه و دستشویی برم، چون تا خودت و بچه بیرون روی نداشته باشید ترخیص نمیکنن، فرداشم دم ظهر مرخصی کردن
مامان محمدحیدر👶🏻 مامان محمدحیدر👶🏻 ۱ ماهگی
•تجربه زایمان٫پارت‌ هشتم🧸🌱
میگفت چون بچه بریچه یکی از پاهاش داخل لگن گیر کرده الانم داره برش شکمم رو بزرگتر میکنه که بشه بچه رو دراورد😣
یک یا دو دقیقه بعد به دکتر بیهوشی گفت محکم کتفم بگیره که تخت پایین نیافتم یه دکتر دیگه هم بالای شکمم رو گرفته بود یکی هم پاهامو🥴
دکترم دوباره گفت نترسم و میخوام محکم شکمم رو تکان بدن که پاهای بچه آزاد بشه...
دوتا پرستار محکم شکم و لگنم رو تکان میدادن و اینقدر تکان ها محکم بود که کل بدنم و تخت باهم میلرزیدن🙄
به ساعت که نگاه میکردم کل این اتفاقا ها توی سه و چهار دقیقه افتاد که یهو صدای گریه پسرم شنیدم که خداروشکر حالش خوب بود...🥹❤️
نی نی رو آوردن کنار صورتم و دکتر به پرستارا گفت چون استرس داشته حین عمل از اولین دیدارشون عکس بگیر(بعد از عمل هم متوجه شدم دکتر میدونسته ممکنه زایمان سختی باشه کل تایم به دنیا اومدن نی نی رو فیلم گرفتن)🥲❤️
حین عکس گرفتن من و پسرم دکتر بخیه رو شروع کرد که حدودا یک ساعتی طول کشید!(البته من به خاطر تکان ها و برش اضافه دکتر بعد از بخیه هر لایه شکمم رو ساکشن میکرد)🤧
بعدش دکترم اومد باهام عکس گرفت و منتقل شدم ریکاوری؛ اولش یکمی لرز داشدم که پرستار بهم یه آمپول زد و کاملا برطرف شد☺️🌱
مامان زینب نازم 🌸 مامان زینب نازم 🌸 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت دوم؛

وقتی فاصله دردهام به ۷-۸ دقیقه یک بار رسید حموم رفتم و زیر دوش آب گرم شکمم و کمرم رو ماساژ دادم، حدود ساعت ۲ و تیم هم لکه بینیم شروع شد و ترشحات صورتی رنگ کشدار روی لباس زیرم می دیدم، و از طرفی تکرر ادرار و بیرون روی هم گرفته بودم که باعث شده بود شکمم خالی باشه و حین زایمان که ماما و پرستار ازم میخواستن برای تسریع زایمان گلاب به روتون دفع مدفوع داشته باشم دیگه نمیتونستم،
سعی میکردم موقع دردها با نفس عمیق دردها رو رد کنم ولی یه جاهایی هم تحملش از دستم در میرفت و داد میزدم
حدود ساعت ۵ صبح به سمت بیمارستان راه افتادم و به ماماهمراهم هم خبر دادم .
تا برسم بیمارستان و پذیرش و بستری بشم ساعت ۶ بود، بلافاصله مامای شیفت که معاینه م کرد ۳-۴ سانت بودم و همونجا تو بیمارستان قبل از اولین معاینه خون ریزیم هم شروع شد
ماماهمراهم اومد و تا حدود ساعت ۷ روی تخت دردها رو تحمل میکردم و فاصله درد ها به ۵ دقیقه یک بار رسیده بود
ماماهمراهم بهم یه سری حرکت و ورزش با توپ داد و بین اینها منو می‌برد حموم داخل سالن زایمان و با آب گرم شکم و کمرم رو ماساژ میداد
موقع دردها و انقباض ها هم یک سری تکنیک تنفس یادم داده بود و چند نقطه از بدنم رو مثل کمرم و بین انگشت های دستم و نزدیک مچ پام رو ماساژ میداد که خیلی کمک کننده بود
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸 ۳ ماهگی
🌸تجربه سزارین پارت پنجم🌸
همون موقع به خانم پرستار گفتم و اومدن دوتا شیاف هم برام گذاشت تا ساعت چهار اینا که وقت ملاقات تموم میشد با خانواده ام سرگرم بودم در اون حین بیحسی ام کامل رفت وقتی همه رفتن دردم شروع شد اما اونقدر که میگفتن و شنیدم بودم زیاد نبود واسه من مثل درد پریودی بود اما من پریودی های دردناکی هم داشتم خلاصه درد غیر قابل تحملی نبود با شیاف و سرمای که بهم وصل میکردن من اوکی بودم.خب شاید ساعت ده شب و باید یک چیزی میخوردم و از تخت میومدم پایین که قسمت سخت سزارین از نظر من فقط اون لحظه ای بود که خوابیده بودم و باید مینشتم لبه تخت این خیلی واسم سخت بود خلاصه با کمک همراهمیم بلند شدم نشستم لبه تخت یکم بابونه و نبات خوردم پرستار اومد سوند رو خارج کن اصلا درد نداشت سوزش هم نداشت من چون از وقتی از اتاق عمل اومده بودم تکون نخورده بودم و کلا به پشت دراز کشیده بودم موقعی که تکون خوردم و نشستم خون ریزی کردم همین باعث شد شکمم رو فشار بدن چون به دکترم سپرده بودم تو بیحسی انجام بدن که همین کار رو هم کرده بودن اینو یادم رفت بگم موقعی که میخواستم برم پخش از ریکاوری اونجا هم شکمم رو فشار دادن درد نداشت موقعی هم وارد پخش شدم فشار دادن چون هنوز بیحسی داشتم اونم قابل تحمل بود خب داشتم میگفتم چون خون اومد ازم پرستار چند بار شکمم رو فشار دادم خب واقعا دردناک بود اما چند ثانیه فقط دردش میشد
مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی پارت اخر
خلاصه با ترافیک بی سابقه و با درد و انقباض های منظم که با تنفس اروم میکردم و کیسه ابی که همچنان در حال خالی شدن بود ساعت 8 به بیمارستان رسیدم(و اشهدمو خوندم و با خودم میگفتم تا شب دستم بنده برا زایمان) و رفتم برای معاینه و تعویض لباس.
تو معاینه هم فقط با ترس میگفتم من واژینیسموس دارم و نمیتونم ولی اونا کار خودشونو کردند وبا سختی معاینم کرد پرستار گفت 4 سانتی
منو بگین داشتم شاخ درمیوردم😐😂سریع بردنم برا بستری و یه امپول فشار هم زدن، زدنش همانا و انقباض ها که مثل درد پریودی بود همش زیاد میشد همانا به حدی رسید که بعد از نمیدونم چند دقیقه انقباض و انبساط های ترقیبا دو دقیقه ای من جایی رسیدم که صدای ناله هام کل بخش زایشگاه رو برداشته بود
(تو پرانتز بگم که اونجا به غیر از من پنج نفر دیگه هم اومده بودن ولی همه برای سزارین و منم اه از نهادم بلند شد که کاش سزارین بودم🤧)
بعد از نیم ساعت ناله هام شده بود داد زدن و فقط میگفتم پس این اپیورال رو کی میزنین، اونا میگفتن میزنیم صبر کن زنگ زدیم دکتر بیاد... دیگه اینقدر بی قراری کردم ماما اومد دوباره معاینم کرد و گفت 6 سانت شدی،.. منم وسط درد فقط تعجب که این داره چی میگه مگه میشه..
ادامه کامنت👇
مامان زینب نازم 🌸 مامان زینب نازم 🌸 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم؛

تا حدود ساعت ۸ صبح روی توپ و ایستاده حرکات رو انجام میدادم و بعد گفتن روی تخت دراز بکشم تا معاینه بشم، فکر کنم حدود ۷-۸ سانت بودم
از ماماهمراهم پرسیدم تا کی زایمان میکنم گفت خوب داری پیش میری و نهایت تا ساعت ۱۰ فول میشی
بقیه درد ها رو روی تخت میگذروندم، دیگه تقریبا به ۳ دقیقه یکبار رسیده بود
همون موقع که بستری شدم به دکتر متخصصم هم زنگ زدن اطلاع دادن، ایشون هم وقتی اومد معاینه کرد ۹ سانت بودم
حدود ساعت ۹ ماماهمراهم گفت موهای بچه مشخصه و فول شدم
بعد منتقلم کردن به یه اتاق دیگه و تختی که مخصوص زایمان بود
(این قسمت داستان خیلی بد بود چون احساس می‌کردم هر لحظه ممکنه بچه بیاد بیرون و فاصله بین این دو تا سالن من رو با پای خودم بردن نه ویلچری نه تخت چرخداری 🤦‍♀️
روی اون تخت که دراز کشیدم بهم گفتن موقع زور زدن باید پاهام رو جمع کنم و چونه م رو تو سینه م فشار بدم
با ۳-۴ تا زور بالاخره بچه بدنیا اومد 😍 عامل زایمانم که بچه رو گرفت دکتر متخصصم بود و خودش بخیه هام رو زد،
کمتر از ۵ دقیقه بعد از بدنیا اومدن بچه بخیه زدن رو شروع کرد که پرسیدم مگه جفت اومد؟ که گفتن بله خارج شده
برای بخیه زدن چند تا آمپول بی حسی اطراف پرینه زدن ولی بازم درد داشت
در کل اگه هزار بار هم به عقب برگردم بازم زایمان طبیعی رو انتخاب میکنم
مامان نور زندگیم مامان نور زندگیم ۴ ماهگی
سلام تجربه زایمانمو گفتم بگم اینجا شاید بدرد کسی بخوره
دکترم میترا زنگنه بود سز دوم بودم ۴ تومن زیرمیزی گرفتن دکتر خوبی بودن بخیه هامم تمیز زده شده
بیمارستان موسی بن حعفر بودم با بیمه تامین اجتماعی شد ۱۳ تومن با هزینه فیلم و ترخیص شد ۱۴ تومن تقریبا
فیلمبرداریش ۵۰۰ تومن که فقط لحظه بدنیا اومدن دخترمو دوست داشتیم..
بیمارستان تمیز بود کادر هم خوب بودن بعضیاشون خیلی مهربونتر بودن . خودشون شیاف میزاشتن برام هر ۴ ساعت میگفتم میومدن میزاشتن.
صدا میزدم بعضیاشون با یکم تاخیرمیومدن اما در مجموع من از همه چی بیمارستان راضی بودم .. اتاقاش ۶ تخته ست اما انقدر خلوت بود هر اتاق رو کلا۳ نفر اوکی میکردن. روز زایمانمم تا شب تنها بودم تو اتاقم خیلی خوب بود چون درد داشتم دلم میخواست خلوت باشه همینطورم شد. شب برام هم اتاقی اومد. تخت و لباس هم تا کثیف میشد میومدن تعویض میکردن . غذاشونم من نخوردم بجز کاچی چون منع غذایی بودم اما همراهیم میگفت خوب بود غذاشون.
عملمم بی حسی بودم .من تجربه بیهوشی رو هم دارم بنظر خودم بیهوشی خیلی وضعیتم بهتر بود. اگه بی حسی رفتین پمپ دردو حتما بگیرین من اشتباه کردم نگرفتم و بعدش ک بی حسی داشت میرفت خیلی اذیت شدم و درد کشیدم همون روز زایمان.
بازم اگر سوالی دارید بپرسید جواب میدم