خب وقتی هیچ راهی نداری چرا انقد خودتو اذیت میکنی الان باید ارامش داشته باشی
زایمان خودش یه مرحله سخته باید خودتو برا اون آماده کنی
حالا بعدش خدا بزرگه همه همین مشکلارو دارن ولی مجبوریم ب تحمل ده روزه دیگ میگذره
برای زایمان منم قراره همه خاله هام بیان
منم مثل تو اصلا روم نمیشه جلو خاله هام به بچم شیر بدم
اونا هم میدونم از اتاقم نمیرن بیرون
از بچگی عادت نداشتم جلو کسی لباس عوض کنم
وقتیم میگم برین بیرون میگن هرچی که تو داری ما هم داریم
خب چه ربطی داره
من راحت نیستم
هیچ وقت قرار نیست درک کنن 😓😓
نگاه ی چیزی میگم شاید بگی قپیمیه
ولی من تا ۴۰ روز خودم همه کار کردم
کلی دارو گیاهی بعد از زایمانم خوردم خیلی گرم نگه داشتم
میگن ۴۰ روز بعد زایمان رو ۴۰ سال زندگیت تاثیر داره چ بدنی چ روحی کلی رژیم داشتم تا ۴۰ روز فقد من ۵ مدل غذا میخوردم
بچم خداروشکر نه رفلاکس داش ن کولیک داش
ولی واسه بچه خیلی جای تفکره
خب بعضی بچه ها هستن با کلی داروهای شیمیایی کولیک خوب نشد رفلاکس خوب نشد
من ب عینا ب چشمم دیدم ، مثلا ی ذره زیره با ی ذره نبات آبجوش دادن
بچه آروم شده و دیدم ک گریه برای دلدرد داش ن کولیک داش
شاید بگین معده بچه رو خراب کردن
ولی خب من خودم تو نزدیک ترین آدمم دیدم ک چقد تاثیر گذار بود
مامان منم کلی پودر دارو قرص کمر سر دارو گیاهی آورده بود
سخت بود خوردنش ولی خب هم گذشت
هعی خاهر باز شما خوبین موقع عمل کسی بالا سرتون نمیاد من همیشه میترسم موقعی که لنگام رو هواس دارم میزام یکی بیا نگاه کنه چون دقیقا یادمه موقعی خواهرم زایمان کرد موقعی که درحال زاییدن بود خالم و مامانم تو اتاق بودن یا واسه زایمان زنداییمم همینطور بعد جالبش اینجاس میان میشینن میگن اونجای فلانی اینشکلی بود اونشکلی بود😑🤦♀️
من داروگیاهی نه خودم خوردم نه به بچه ام دادم
برو شکر نعمت کن که مادرت میاد کنارت اما رک بگو دیگران نباید بیایند
البته الان فرهنگ پیشرفت کرده کسی نمیاد روزای اول
من که دست تنها و بی کس بودم چی فکر میکنی فقط با شوهر کارت راه میوفته
اون روزای اول واقعا استراحت نیاز داری جز استراحت نکنی بعداً رو بدنت اثر میذاره
امثال من بدبخت و بیچاره که مادرم نیومد ی ساعت بمونه انواع درد و بدبختی به جونمون مونده
خدا رو شکر و از کمک دیگران به خودت خوشحال باش بلاخره هرکسی ی اخلاق های خوب و بد داره
شماهم برای دیگران همینطوری هستی
پس اصلا فکرت با این چیزا بهم نریز
شوهر هم قرار نیست 24ساعتی پیشت باشه و یا اونطوری تو دوست داری بچه داری کنه برات چون کلا بلد نیست تو طبیعتش نیست
عزیزم پس ساک و وسایل نوزادت و خودت رو جمع و جور کن و برو خونه مادر شوهرت هم پیش شوهرتی و هم اینکه از دست دور و بریها راحت میشی☺
من مامانم میگه جز خواهرات تا ده روز هیچی نمیگم بیاد جات اون از من حساس تره و درکم میکنه خداروشکر
اما کلی دارو های گیاهی و جوشونده برا خودم گرفته بخورم ن بچم
به نظر من رک حرفت رو بزنی بهشون خیلی بهتره تو خودت نریز مثه من
کاش شوهرت پیشت باشه خیلی بهش نیاز داری تا بقیه
عزیزم همه بعد از زایمان افسردگی میگیرن باید خیلی خیلی درکت کنن من افسردگی گرفتم خیلی شدید الانم افسردگی دارم چون درک نشدم الانم حوصله هیشکیو ندارم
حالم بهم میخوره ازشون
واقعا یه جاهایی کم آوردم نشستم گریه کردم شیرم کم شد باعث و بانیشم مادرشوهرم
عزیزم سعی کن به این چیزا فکر نکنی... جلوی ملاقات بقیه رو که نمیتونی بگیری. اتفاقا خیلی حس مثبتیه هر کی بیاد ملاقاتت یعنی تو براشون ارزش داری... پس به جای حساسیت لذت ببر و سعی کن باهاش کنار بیای.. ولی مجبور نیستی جلوی اونا شیر بدی. میتونی بلند شی بری یه اتاق دیگه یا اینکه یه شالی روسری ای چیزی بندازی روی سینه ات
وااایی که خدا ما رو نجات بده از خانواده هایه فضول واقعا نمیدونم چی بگم فقط میدونم بعد عمل همه خانما حساس تر از اینی که هستن میشن و پرخاشگر تر فقط میدونم باید درک داشته باشن وگرنه به ضررخودشونه
وااااا من ک اصلا شمارو درک نمیکنم یعنی چی خب چی میشه مگه مامانت دیگ والا اگ برا ماها نیان ناراحت میشیم ک چرا نیومده و فلان ولی منم حقیقتش دوست ندارم بیان
میدونی شایدچون بامادرت توی خونه زندگی میکنی همیشه اون حرف بوده
بده حسین شیاف کنه توََش
منم از اینکه مامانم لختمو ببینه یا مجبور باشم بعد عمل مراقبتامو با مامانم یا کسی غیر شوهرم باشم خیلی میترسم
ولی خب من مستقیم به مامانم میگم که فلان کارو نکن یا هرجور شده جلوشو میگیرم
من دردم مادرررررررشوهرمههههه
از اول ازدواجم عزا گرفتم که بچم بدنیا بیاد چطوری اذیتای اونو تحمل کنم
از طرفی خونه ی خودم راحتم از طرفی میدونم اگه خونه خودم بمونم میخواد هرچندروز که مامانم پیشم میمونه اونم بمونه خونم و اذیتم کنه
بنظرم اگه میتونی به کسی نگو داری میری زایمان تا یک روز بعدش
و با مامانت صحبت کن بگو چقدرحساسی و کاراش ناراحتت میکنه، یا قبول میکنه یا نهایتا ناراحت میشه و زیاد پیشت نمیمونه دیگه 🤔
والا من الان بچم 1سال خورده ای داره هنوز روم نمیشه جلو کسی ب بچم شیر بدم. مادر شوهر من وقتی بچم گریه میکرد سریع میومد ببینه من چجوری شیر میدم خیلی رو مخم بودن با مامانم خیلی اذیت شدم
عزیزم از همین الان سنگاتو با مامانت وا کن من قبلش همهچیز رو با مامانم هماهنگ کرده بودم به مشکل نخوردیم اصلا
بعدم اون داروی سر و کمر خیلی واجبه حتما استفاده کن گلم عوارض بعد زایمان رو کمتر میکنه برات ولی جوشونده بچه نه اصلا بگودگتر گفته چیزی ندین بهش برا زردیش هم اکر گفتن بگوقطره شبر خشت میخرم مطمعن ترع چونحتما جوشوندشون همونه
و اینکه بنظرم اگر مامانت شرایط دارع خونهخودت بمون چون راحت تری
موقع شیر دادن هم کسی پیشت بود روسری بنداز روشونت رو بدنت کسی نبینه و گفتن بگو اینجوری راحت ترم بزار بفهمن
من مادرشوهرم اینجوریه مامانم میگه بچه به دنیا اومد نباید چیزی بهش بدید مادرشوهرم میگه نه باید یکم پودر قند بدی قندش نیوفته رفتم سنو گفت شلوارت و بکش پایین مادرم و مادرشوهرمم بودن گفتم لطفاً برید بیرون مادرم رفت مادرشوهرم هرچی گفتم برو نرفت گفت نه من باید ببینم بچه ام حالش چطوره اعصابم خراب بود درسته از دلسوزیش بود ولی واقعا راحت نیستم با بعضی کاراش
ریلکس باش خواهر
خب اعلام کن نمیخوای کسی مراقبت باشه
ولی درک نمیکنم اصلا ! مامان من باشه بهش میگم اینکارارو نکن و میگه اوکی
مامانته دیگه!!!!
ای بابا🥺🥲
چقدر سخت
اصلا نمی تونم حساس نباشم !
چون واقعا آزارم میده رفتارشون
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.