سلام شبتون بخیر
خوب منم بالاخره ساک زایمانموبستم🤭🫠
فقط چقدر حین بستن ساک به فکر ارسلان بودم که شب زایمان رو پیش کی بمونه ....
ایا بگم شوهرم با خودش بیارش بیمارستان برای ترخیص یا نه خونمون باشه با عمه جونش...
میگم اگه خونه باشه و من بیام و همه یهو برن سمت بچه بچم داغون میشه🫠یا اصلا به شوهرم بگم نیازی نیست بگی خواهرات بیان خونمون اون میگه بیان ک چایی دم کنن اسپندی دود کنن ولی من میگم شوهرم بیاد با پسرم دنبالم و با مامانم برگردیم از بیمارستان ک کسی نباشه توجه ها بره سمت نوزادم چقدر سخته واقعا بچه پشت سر هم من هنش دلم برای پسرم کبابه🥲🥲🥲

نی نی کوچیک توجه نکنیدبهش حالیش نمیشه سعی کنیدچه عمه چه خاله مادربزرگ به بچه بزرگ که محبت حالیش میشه کنید الان عمه پسرمن ازالان میگه نی نی بیادکوچیک بایدحواست به آبجی باش چون توبزرگتری یعنی توسرورخونه ای اون نی نی هست

نیاز کسی بیاد شوهرت با پسرت بیان دنبالت و با هم برگردید خونه پسرت حس بهتری داره

منم مث شما گفتم فقط همه بدخترم توجه کنن

اره اینجور موقعا اول سعی کن به بچه اولت محبت کنی
چون کوچیکه متوجه نمیشه که تو روحیش تاثیر منفی میزاره

اره بگو کسی نیاد با مادرت برگرد

من پسرم ۹ سالشه همین استرسا و فکرای شما رو دارم چه برسه به شما که بچتون انقدر کوچیکه

من که تصمیم دارم دخترمو با خودم ببرم بیمارستان همون شبی که بیمارستانم اتاق خصوصی بگیرم که پیشم باشه چون مامانم باهامه با کس دیگه هم نمیمونه

به نظرم یه اسباب بازی خوب بخر وقتی از بیمارستان اومدی بده بهش بگو نینی کادو آورده برات اینطوری یکم کمتر میشه حساسیتش.
بعدم سعی کن یه مدت اول بیشتر بهش توجه کنی و نذاری حساس بشه

پسرتون چند سالشه مال من که دیگه تقریبا ۶سالشه دیشب میگه مامان نینی بدنیا اومد سریع بندازش سطل آشغال من نمیخوامش من نمیخوام هیچکی جز من تورو بغل کنه

عزیزم بنظرم موقع ترخیص بگو بچتو بیاره همراهش