قبل از مادر شدن خیلی خیلی قبل تر از اقدام کردن و دکتر رفتن
باید اول روی خودمون کار کنیم روی اینکه احساساتمون رو بشناسیم
به هر کدوم از زنگ خطر های ذهن و روحمون دقت کنیم
بدونیم که نیاز هامون توی رابطه چیه و کدوم هاش برآورده نشده
چه مهارت هایی باید کسب کنم که بتونم توی نقش های مختلفی که دارم کنترل و تعادل داشته باشم ..
باور کنید همسرداری و مادر شدن و هر نقشی که توی زندگی داریم و خواهیم داشت نیاز به کسب مهارت و اطلاعات کافی داره
چرا فکر می‌کنیم هزینه کردن برای آگاهی پیدا کردن کار بیهوده ای هست؟
وقتی داری روی عژت نفست کار میکنی داری روی خودت سرما گذاری بلندت مدت میکنی .. انقدر بلند که به نسل های بعدت انتقال پیدا میکنه..
تصور کن تو توی خانواده ات قطع کننده یه سری چرخه های غلط باشی و از حضور تو و رفتار تو توی زندگی ها نور امید پخش بشه ..
من فکر می‌کنم زندگی سطح بالا به پول و مقام و قدرت نیست
زندگی سطح بالا یعنی تو هر روز و هر سال تلاش کنی انسان بهتر و بت کیفیت تری باشی اونم نه به خاطر شحص خاصی نه حتی برای بچه ات تنها و‌تنها برای خودت و خدایی که تورو با عشق آفرید 🙂❤️
شبتون آروم مامانای زیبا

۲ پاسخ

بابت غلط املایی ها عذرم رو پذیرا باشید
حسابی چشام خسته است 🫠😅
*عزت نفس*
*سرمایه*
با*
شخص*

عزیزم درخواست میدی

سوال های مرتبط

مامان مـهـرسـامـ👶 مامان مـهـرسـامـ👶 ۷ ماهگی
ما هر روز تلاش می‌کنیم صد خودمونو برای بچه‌مون بذاریم و جوری که بلدیم باهاش ارتباط برقرار بکنیم...
صد من با صد تو یکی نیست و قرار هم نیست باشه
ما هر کدوممون با توجه به شرایط خودمون و زندگیمون تلاش می‌کنیم مامان کافی باشیم...
کیه که بد بچه‌اش رو بخواد!
اما داد می‌زنیم
عصبانی میشیم
خسته میشیم
اشتباه می‌کنیم
گند می‌زنیم
عذاب وجدان می‌گیریم
و...
دوباره سعی می‌کنیم درست کنیم
ترمیم کنیم
رابطه بسازیم
و این یعنی رشد...
یعنی ما تو مسیر آگاهی هستیم و همه زندگی یه مسیره...
داریم تلاش می‌کنیم حواسمون به رفتارهامون باشه
گاهی حتی جون می‌کنیم تا در لحظه آگاهانه برخورد کنیم
چقدر سخت...
تو کتاب نیک‌سرشت نوشته بود ما چرخه شکنیم!
چون قراره اشتباهات نسل‌های قبل رو در والدگری کم‌کم حذف کنیم و با آگاهی پیش بریم
اما کاش عمل کردن بهش هم مثل نوشتنش راحت بود...
به‌نظرم ما چرخه‌شکن‌ها باید یکم بیشتر با اشتباه کردن دوست باشیم...
کارمون سخته
با خودمون یکم مهربون باشیم


مامان چرخه‌شکن دمت‌ گرم💙


#با_اشتباه_کردن_دوست_باشیم
امشب ازاون شبایی بودک خوابم نبردهیچ جوره گفتم یکم دلی بندیسم
مامان پسرم مامان پسرم ۶ ماهگی
سلام. میخواستم یه درد ودلی کنم،منم مثه خیلی از مامانای دیگه دوست داشتم برای بچم بیشتر وقت بذارم باهاش بیشتر سروکله بزنم براش مادر پر انرژی باشم بهش برسم هر دفعه میخوابه به صورتش نگاه میکنم دلم براش کباب میشه میخوام خودمو تیکه پاره کنم یا هروقت گریه میکنه تو دلم میگم بمیرم تو اینجوری گریه نکنی ،یا دیشب شوهرم میگفت تو که خوشحال باشی زندگی خوبه انقدر دلم براش سوخت که نهایت نداشت میبینم اون آدم قبل براش نیستم بلاتکلیفم با خودم دلم برای همه میسوزه خانوادم شوهرم بچم ولی درمونده شدم که چه راهی باید برم یکی میگه قرص نخورین برا افسردگی یکی میگه بخورین یکی میگه روانشناس خوب نیس موندم برای حال خوبم برای اینکه بشم اون آدم قبل باید چیکارکنم روانشناس میگه تجسم مثبت کن وقتی هر دقیقه یه فکر منفی به سرم میزنه در حد مرگ اضطراب میگیرم چیکارکنم قلبم داره از جا برای عزیزای زندگیم کنده میشه و راه نجات رو پیدا نمیکنم یعنی نمیدونم راهی که میرم درسته یا نه روانشناسه که میگه نیاز به دارو نیس اگر باشه خودم ارجاع میدم
مامان محمد مهدی و هانیسا مامان محمد مهدی و هانیسا ۱۰ ماهگی
سلام مامانا

امروز داشتم پیام های بخش های مختلف رو میخوندم دیدم خیلی از مادرا از تربیت بچه ناراضی آن

جالبه که از دست بچه خسته شده بودن

بچه آینه رفتار پدر مادره


امروز ی جا خوندم که تا سه سالگی بچه خیلی مهمه
اینکه کلی بغل بدی بچه و پدر همون قدر عشق بده به بچه که مادر میده هرچی می‌خواد براش فراهم باشه خیلی زود چون اصلا تا نزدیک دوسالگی نمیشه به بچه فهموند صبر و نظم چی هست و از ۱۸ ماهگی باید شروع کرد یاد دادن بهش


البته که هروقت جایی مطلبی راجع ب تربیت بچه خوندم مهم ترین رکن الگوی مناسب بودن بود بعد روش های تربیتی
مثلا وقتی خود آدم داد میزنه یا لجبازه نمیشه ب بچه گفت تو نباش اون قبل اینکه تو بخوایی چیزی بگی از رفتارت یاد گرفته

پس اول رو خودمون باید کار کنیم
درضمن وقتی عصبانی و خسته شدی حتی خواستی داد بزنی سر بچه یادت باشه اون تنها ‌پناهی که داره تو و پدرش هست

من مادر خوبی نیستم ولی میخوام تغییر کنم و بهترین خودم برای بچم باشم از همین امروز و همین لحظه

بچه هایی شاد خوشحال و باهوش میشن که توی بغل همچین آدمی بزرگ میشن نه ی آدم عصبی و ناراحت
مامان حلماخانم🍒 مامان حلماخانم🍒 ۶ ماهگی
یکمی درد و دل 🥲
امروز خودم رو وزن کردم و با دیدن عدد روی ترازو واقعا برگام ریخت
از حرص خنده ام گرفته بود تاحالا تو عمرم انقدر چاق نشده بودم
من همیشه اضافه وزن داشتم
و همیشه تو روند رژیم لاغری و ورزش و این چیزا بودم
چندین سری وزن کم کردم و دوباره برگشته
کنار استعداد چاقی که از هر دو طرف دارم تیروئید و تنبلی تخمدان و کبد چرب و مشکلات مختلف باعث میشه وزنم دوباره برگرده
وقتی شیردهی رو شروع کردم همه گفتن شیر میدی کم‌میکنی
ولی من اشتهام هر روز بیشتر می‌شد و خودمم تعجب میکردم از اینهمه احساس گرسنگی که دارم
خندم میگیره از حرفایی که می‌شنوم
اول میگن بخور بخور بخور شیرت بیاد بچه ات گرسنه اس
تو مادری باید از خودت بگذری حتی اگه سختته باید بخوری
وقتی خوردم و وزنم رفته بالا حالا میگن ای بابا آخی توهم دوباره چاق شدی باید سعی کنی کم کنی ..
من هیچ وقت به خاطر حرف اطرافیان کاری انجام نمیدم هیج وقت
ولی اینبار فرق می‌کرد احساس مادری من رو گرفتن دستشون کردن یه ابزار
آره مقصر خودمم هستم اشتباهم رو توجیه نمیکنم قبول دارم
اما میخوام بگم چقدر حرفا و رفتار های ما توی زندگی بقیه اثر داره
ما هرچقدرم بگیم گور بابای حرف مردم بازم اون حرف اثر خودشو میزاره
چون انرژی دارن و تو ذهن این انرژی ها دریافت میشه و تاثیر میزاره روی تصمیمات دیگران