یکمی درد و دل 🥲
امروز خودم رو وزن کردم و با دیدن عدد روی ترازو واقعا برگام ریخت
از حرص خنده ام گرفته بود تاحالا تو عمرم انقدر چاق نشده بودم
من همیشه اضافه وزن داشتم
و همیشه تو روند رژیم لاغری و ورزش و این چیزا بودم
چندین سری وزن کم کردم و دوباره برگشته
کنار استعداد چاقی که از هر دو طرف دارم تیروئید و تنبلی تخمدان و کبد چرب و مشکلات مختلف باعث میشه وزنم دوباره برگرده
وقتی شیردهی رو شروع کردم همه گفتن شیر میدی کم‌میکنی
ولی من اشتهام هر روز بیشتر می‌شد و خودمم تعجب میکردم از اینهمه احساس گرسنگی که دارم
خندم میگیره از حرفایی که می‌شنوم
اول میگن بخور بخور بخور شیرت بیاد بچه ات گرسنه اس
تو مادری باید از خودت بگذری حتی اگه سختته باید بخوری
وقتی خوردم و وزنم رفته بالا حالا میگن ای بابا آخی توهم دوباره چاق شدی باید سعی کنی کم کنی ..
من هیچ وقت به خاطر حرف اطرافیان کاری انجام نمیدم هیج وقت
ولی اینبار فرق می‌کرد احساس مادری من رو گرفتن دستشون کردن یه ابزار
آره مقصر خودمم هستم اشتباهم رو توجیه نمیکنم قبول دارم
اما میخوام بگم چقدر حرفا و رفتار های ما توی زندگی بقیه اثر داره
ما هرچقدرم بگیم گور بابای حرف مردم بازم اون حرف اثر خودشو میزاره
چون انرژی دارن و تو ذهن این انرژی ها دریافت میشه و تاثیر میزاره روی تصمیمات دیگران

۱۴ پاسخ

آره درسته..
نمیدونم چرا مردم خودشونو علامه ی دهر میدونن و انقددددر علاقه دارن برای همه نسخه هاشونو تجویز کنن و خیلی راحت ب خودشون اجازه میدن هرچی فک میکنن به نظر خودشون درسته ب دیگران توصیه کنن..
اینا همه جا هستن،
تو خیابون
تو مترو
تو گهواره
تو فامیل..

ومنی که دقیقابعدزایمان تزبیمارستان میام ۱۵کیلوکم میکنم والانم توشیردهی خیلی لاغرشدم ازشیردهی فقط لاغری خودمودوس دارم دیگه هیچی

من امروزاستارت رژیم روزدم 😍💪🏻

واسه من که حرفای یه سریا و اخلاقشون باعث شد شیرم خشک بشه

عزیزم من تو روبیکا گروه لاغری دارم دوست داشتی شرکت کن

@Mmmmmm755

دست رو دلم نذار که......
هیچوقت نه میتونم فراموش کنم و نه میتونم ببخشم

شدم یه آدم دیگه، بی اعصاب کینه ای
دلم نمیخواد بعضی افراد رو تا آخر عمرم ببینم دیگه
نابود کردن قشنگترین لحظات زندگی منو🥺

منم قبل بارداری لاغر بود الان چاق شدم رژیم هم میگیرم ولی بعد چند روز خسته میشم الان چندروزه به خودم قول دادم که لاغر بشم کلا شیرینی اینا رو گذاشتم کنار غذاروهم کم کردم ایشالا که بتونم ادامه بدم توهم ناراحت نباش به خودت قول بده که لاغربشی و چشم همه رو در بیاری

وای چقدر دقیییییقا منی
منم بهم گفتم شیر بدی لاغر میشی ولی هر روز اشتها بیشتر شد و همش ضعف میکردم و چاق و چاق تر شدم😭
۱۵ روز دارم سعی میکنم رژیم بگیرم و حتما ورزش کنم ولی وسطش از دستم در می‌ره میرم خونه مامانم غذای چرب و خوشمزه درست میکنه نمیتونم جلو خودم و بگیرم 😭😭😭

من سر همين زايمان دومم شدم ١٠٣ كيلو و به شدت ميتونم بگم برگام ريخت ولي الان يه هفتس شروع كردم به اميدخدا چون زانوم واقعا درد ميكنه

همه باید بدونن کلادختر بودن و خانم بودن یسری مشکلات داره و بعداز مادرشدن این مشکلات رو مثل پتک میکوبن تو سرمون ولی خوبی مادرا اینه که قوی ان.
منم خیلی هیکلم بهم ریخت ولی خودمو از دست ندادم خیلیا حرف زدن که وای چقد شدی ولی جوابشونو دادم درعوض تمام این شکمو پهلو و حرفای چرت دارم به پسرم ازته دلم محبت میکنم و عاشق این محبت کردنمم.
کاش بقیه درک میکردن که ماخودمون میدونم چه مشکلی داریم و نیاز نیست بقیه شلوار کنده بیان وسط و حرف بزنن وامامهمتراز همه خودتی و خودتی و خدای خودت پس گور بابای بقیه تو بهترین مادر دنیایی هرچقدر میخوای باش هرمشکلی میخوای داشته باش چه شیر بدی چه ندی توبهترینی برای کوچولوی نازت .
حرف دیگرانم مهم نباشه چاقی خودش یه هنره که خیلیا دوس دارن چاق بشن و نمیشن ولی خدا بسکه مارو دوس داره داره روز به روز تپلی ترمون میکنه تابیشتر ازما روی زمین باشه😘😍

مگه چند کیلو شدی؟؟؟
زن تپلی خوبه دیگه غصه نداره
مردام عاشق زنای تپلن😉😉

چند کیلویی؟
منم خیلی دارم اذیت میشم

خدا لعنتشون کنه. اینقد ب منم میگن چاق شدی. ال بل. اعتماد ب نفسمو گرفتن. دلم نمیخاد لباسای. تنگ و کوتاه بپوشم. بخدا. نمیفهمن. هنوز چند ماهه زایمان کردی. 9ماه حاملگی. زایمان استرسای بچه. هزارتا چیز طرف میبینه خودش میفهمه چاقه. لاغره. کجه راسته. نیازی نیست بقیه بگن منکه. افسردگی گرفتم. انگیزه. رژیمو ورزشم ندارم

همین اطرافیان منو انقد ناراحت کردن استرس داشتم همش حالت تهوع گرفته بودم انقد اعصابم خرد میشد زد شیرم خشک شد

سوال های مرتبط

مامان مهبد مامان مهبد ۶ ماهگی
سلام مامانا
بیایین یکم درد و دل کنیم، بچه داری خودش یه پروسه بزرگه که واقعا نیاز داریم کسی در کنارمون باشه هوامون رو داشته باشه، مخصوصا از نظر روحی و روانی . تو این مدت خیلی حرفایی زدن که اگه نمیزدن نه از چشم ما می افتادن نه اینکه واقعا زدن اون حرف تاثیری روی زندگی خودشون نذاشته فقط خودشون رو اون لحظه خالی کردن و چقدر فشار روانی رو روی ما زیاد کردن حالا از مادر خودمون بگیر تا هفت پشت غریبه ..... ولی بیشتر از همه اون چیزی که تو ذهن حداقل من باقی مونده و روح و روانم رو خورده حرفهایی بوده که از عزیزترین های زندگی خودم شنیدم، که از همون روز اول بیمارستان و بعد از زایمان شروع شد، ۱) همون روزی که زایمان کردم و رو تخت بیمارستان بودم یه عزیزی اومد ملاقات و یه نگاه بهم کرد و گفت انگار یکی دیگه هم اون تو ( داخل شکمم) جا مونده . و چقدر اون لحظه درد داشتم ولی الان درد رو یادم رفته ولی اون حرف رو نه، ۲) روز دوم بعد زایمان ترخیص شدم و رفتم خونه و یه عزیزی که اومده بود کمک حالم باشه گفت برو یه دوش بگیر بیا برا خودت شام بپز یکم جون بگیری و من با حال در مونده داشتم فکر میکردم من یه روزه زایمان کردم الان باید وایسم پای گاز!!!! دارم فکر میکنم اینکه عدد گذاشتم ممکن تا هزار هم بشمارم و این حرف ها و کدورت ها و زخم زبون ها که توی ذهنم باقی موندن تموم نشن ..... میخوام بگم ما مادریم، همون دخترای دیروز که زندگی مون بعد از بدنیا اومدن بچه هامون به دو قسمت کاملا متفاوت تبدیل شده ، از ما که گذشت ولی یاد گرفتم اگه رفتم دیدن کسی که بچه ش تازه بدنیا اومده اگه بلد نیستم حرف مثبتی بزنم حداقل سکوت کنم و هیچ حرفی نزنم
مامان ریحان و دوقلوها مامان ریحان و دوقلوها ۸ ماهگی
سلام مامانا
من خیلی پیام‌های دوستان رو میبینم که میگن بچمون سینه خیز نمیکنه حرف نمیزنه و.....
میخواستم تجربه خودم رو واستون بگم؛
من یه دختر ۶ ساله دارم که دو ماه از دختر خواهرشوهرم کوچکتره و ما موقع تولد این کوچولو ها داخل یه آپارتمان زندگی می‌کردیم و همراه جاری و مادر شوهر دخترای هردومون موقع تولد نزدیک ۴ بودند اما دختر من تا موقعی که شیر خودم رو می‌خورد یعنی ۲ سالگی خیلییییی خوب بود و اون کلا کوچولوتر بود و رشدش کم بود اما الان هردو مثل هم هستند
و برعکس دختر من سینه خیز و چهار دست و پا و راه رفتن رو خیلی دیر انجام می‌داد و اون با اینکه دو ماه کوچکتر بود همه این کارها رو زودتر انجام داد و چقدر من حرف شنیدم و مقایسه کردند و کردم و واقعا خودم و دخترم رو عذاب دادم و الان بینهایت عذاب وجدان دارم که چرا به حرف دیگران لحظاتی که میتونست واسه بچم شیرین ترین لحظات باشه رو با مقایسه ها و اعصاب داغونی که از حرف های مردم بهم منتقل میشد اذیت کردم خواهشا خواهشا کوچولوهاتون رو با دیگران مقایسه نکنید الان دوقلو دارم اگه اینها بچه های اولم بودند شاید خیلی چیزهاشون نگرانم می‌کرد اما الان نیستم قرار نیست اگه بچه تا ۲ سالگی لاغر بود تا آخر عمر لاغر بمونه یا برعکس،کی گفته بچه ای که دیر حرکت کنه باهوش نیست و اونی که همش درحال جنب و جوشه نخبه است؟
مامانها بیاین بچه هامون رو و خودمون رو عذاب ندیم مردم همیشه درحال حرف زدن هستند و دوست دارن به یه چیز گیر بدن از زمان حال استفاده کنیم بچه هامون خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو بکنیم بزرگ میشن و یه حسرت از لحظه های از دست رفته فقط واسه ما باقی میزارن.
همه چیز به وقتش اتفاق میفته مطمئن باشید!😉🥰
مامان آرسس مامان آرسس ۹ ماهگی
.ولی من بعد از اون شب دیگه شیر خشک ندادم میگفتن حجم زیاد دادی و...نباید معده بچه رو پر کنی و از این حرفا کولیک شدید هم داشت گاهی اینقدر از درد سینه ها رو میمکید که مالی میشد و گشنه میموند ولی کم پیش اومد بیشتر وقتا شیرم لباسمو خیس میکرد از دو ماهگی تا چهار ماهگی درگیر اسباب کشی و....بودیم شیرم کم بود ولی خودمم متوجه نمی‌شدم و بچم گشنگی خیلی زیادی پیشم کشید دو ماه تمام و توی اون دو ماه فقط ششصد گرم اضافه کرد و قد هم اصلا اضافه نکرد .از چهار ماهگی تا شش ماهگی کلی ویتامین و مکمل و ...دادم با دستور دکتر و شیر خشک دادم دیگه و سعی کردم روی ترس و وحشتم پا بزارم بهتر شد یک کیلو صد گرم توی اون دو ماه اضافه کرد و چهار سانت هم قد .ولی هنوز لاغره و قدش مخصوصا زیر نمودار نوبت دکتر غدد شیراز گرفتم ببرمش بوشهر هم بردم خوب نبود دکترش.اون موقع که پسرم اشتها داشت و طلب شیر میکرد من از ترس خفگی کم دادم بهش گاهی هم اصلا نفهمیدم که گشنششه فکر میکردم از دندونه و درد داره و...حالا که من می‌خوام بهش بدم دیگه نمیخوره خیلی .حالم مدت هاست خیلی بده دارم عذاب میکشم هر کاری بگید کردم برای وزن و قدش نگران قدشم خیلی با پسرم چه کردم من😔
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۷ ماهگی
نامه از طرف نی نی ها👼
مامانِ قشنگم، 💖
من هنوز خیلی کوچولوئم، 👶 انقدر کوچیک که حتی نمی‌تونم درست حرف بزنم. فقط بلدم با چشم‌هام نگاهت کنم 👀 و با دست و پاهام یه کمی تکون بخورم. 👋 اما مامان جون، تو چشم‌هات همه چیز رو می‌فهمی. تو می‌فهمی وقتی گشنمه، 😋 وقتی خوابم میاد، 😴 وقتی دلم بغل می‌خواد. 🤗
من نمی‌دونم چطوری باید ازت تشکر کنم. 🙏 نمی‌دونم چطوری بگم که چقدر دوستت دارم. 🥰 وقتی تو بغلم می‌گیری، 🤱 انگار همه دنیا رو بهم دادی. 🌍 وقتی بهم شیر می‌دی، 🥛 حس می‌کنم دیگه هیچ غمی ندارم. 😔 صدای قلبت، 💓 قشنگ‌ترین آهنگی هست که تا حالا شنیدم. 🎶
بعضی وقتا نصف شب گریه می‌کنم، 😭 تو هم خسته از خواب می‌پری و من رو بغل می‌کنی. 🥺 من نمی‌فهمم تو چقدر خوابت میاد، 💤 نمی‌فهمم چقدر کار داری. 😩 فقط می‌دونم وقتی تو بغلمی، دیگه نمی‌ترسم. 😇
مامان مهربونم، تو بهترین مامان دنیایی. 🥇 من قول میدم وقتی بزرگ شدم، همیشه مواظبت باشم. 💪 قول میدم همیشه دوستت داشته باشم ❤️ و هیچوقت تنهات نذارم. 🫂
با همه قلب کوچیکم، 💖
عاشقتم، 😘
فرزند تو ❤️