۱۱ پاسخ

باز خدات و شکر کن شیر خشک میدی ماهایی ک شیر خودمونو میدیم گرسنه ام نمیتونیم بمونیم وسط اون خستگی و و بیحالی باید پاشیم یه چیز بخوریم

خدا صبرت بده من با بچه اول هم اینجورم دقیقا
برسه به دوم🤦🏻‍♀️☹️

شوهرتون کمک نمیده؟؟شبا ببدار باشه شیرخشکی هم هست ک فلاکی اب جوشم بزارین کنارتون تازه ب تازه درست کنین براش اینجوری معدش داغون میشه شیر سردم خوب نی بدین بایدولرم عین شیر مادر باشه

این حس کاملا طبیعیه
منم با اینکه بچه اولم بود تا یمدت همین حس رو داشتم، اصلا خودتو سرزنش نکن، اکثرا همینجوریم
تا یمدت اگه یکی از اعضای خانواده کنارت باشه و کمکت یا برو خونشون یمدت بمون، واقعا تاثییر داره، اگه کسی نیست و توانایی مالیشو داری ی کمکی قابل اعتماد بگیر یکی دو ماهی
لباسای رنگ شاد بپوش خیلی تاثییر داره، هر روز ی دوش آب خنک بگیر، اهنگای ملایم و شاد بزار

با توجه به چیزایی که نوشتی خب بچه ی اولم همینطوریه تا 6ماهگی که از شیر شب بگیری،بچه ات که اذیت نمیکنه ،غذا و کار خونه هم انجام نمیدی ،کارت راحت تره😁😁یه لحظه تاپیکت رو خوندم از زندگی زده شدم چون من دخترم 3سالش شه دومی بدنیا میاد🤷‍♀️🤦‍♀️

منم یه پسر دوسال و ده‌ماهه دارم و پسر دومم دوماهشه
جونمم براشون‌میدم میدونم توهم بچه هات رو دوست داری ولی خسته شدی
همه خسته میشن همه ی وقتایی میبرن و حق دارن حتی غر بزنن
اما لابلای همه این خستگی ها من وقتی بچه هام رو بغل میکنم بوشون میکنم دوباره یه جون به جونام اضافه میشه
شاید باورت نشه ولی اینقدر میخوامشون که گاهی میگم خدااایا بازم ازین عروسکا بهم بده
اینم بگم بچه اولم خیلیییی بهم سخت گذشت افسردگی هم گرفته بودم و همه کارای بچه و خونه رو تنها انجام میدادم خاطرات خیلی بدی هم دارم مثلا اینکه منو همسرم چهارشبانه روز چیزی نخورده بودیم و بچمون خیلی گریه میکرد
اما واسه بچه دومم دیگه اشتباهات قبلم رو تکرار نکردم و از بقیه کمک میگیرم ب خودم حق میدم ک خسته باشم و بعضی شبها ب محض اینکه شیر خوردن بچم تموم میشه همسرم‌و بیدار میکنم میگم تو اروغشو بگیر و خوابش کن تا منم بتونم استراحت کنم و خداااروشکر اینبار حالم خیلی خیلی خوبه

لذااااا بچه ی دوم نیاریم😂

وای درکت میکنم....من شیر ب شیر بچه دار شدم.بچه ی اولم یک ساله بود دومی روحامله شدم...الان دوتاشون کوچیکن

من به همین چیزا که فکر میکنم میگم بذارم هروقت از هرلحاظ آمادگی داشتم بعد به فکر بچه دوم باشیم
شماهم از قبل باید همه جوانب رو می سنجیدی ،الان دیگه فقط باید تحمل کنی و صبرت و بالا ببری و هم به خودت برسی هم بچه ها هم همسر و توجه و محبت به بچه ی اول رو اولویت قرار بدی که حسادت نکنه

الهی عزیزم واقعا سخته حتما از کسی کمک بگیر تنها نمونم منم اینطوریم از اول اینطور بودم هنوزم روحیم داغونه تنها نمون

عزیزم خب وقتی دخترت اذیت نمیکنه دیگه ربطی به بچه دوم نداره...اوایل همینجوریه خودت ک تجربه داری نباید خودتو ببازی

سوال های مرتبط

مامان آیلین وآیهان مامان آیلین وآیهان ۴ ماهگی
مامانا به شدت. اعصابم خورده دخترم ۵سالشه به شدت حساس هست قبل این که بچه بیاد خیلی خوب بود حرف گوش میکرد الان از وقتی بچه اومده کلا عوض شده منم که یکم این روزا اعصابم خورده یکم از زندگی شخصی یکم بچه که شبو‌روز گریه داره نمی‌خوابه کلا از لحاظ روحی ذهنی درگیرم. بد چون آیهان شبا نمی‌خوابه دخترمم عادت کرده نمی‌خوابه تا ۳همش شلوغ می‌کنه هی بهش میگم نکن همسایه میاد دعوا می‌کنه حرف گوش نمی‌ده طبقه دوم هستیم طبقه پایین خیلی رو سرو صدا حساسه سریع گیر میده منم درک میکنم اما بخدا بخواطر این که دخترم سرو صدا نکنه همه کار کردم نشد به خاطر شلوغ کردنش همش داره کتک میخوره 😭😭😭😭😭😭😭😭دارم روانی میشم من اعصابم خورده همینطوری کلافه هستم دخترمم رو مخ می‌ره همه چی بد تر میشه من دلم نمیاد بزنم بچس اما دیگه داغون شدم بچمم کتک میخوره بیشتر داغون میشم آیلین به شدت زیاد لجبازی می‌کنه اصلا انگار نه انگار وسایل آرایشی خیلی دوست داره براش خریدم اما فقط همون هفته اول خوب بود بد کل خونه رو یا اون به گند کشید 😭 ما که کلا شبا نمیتونیم بخوابیم شوهرمم از سرکار میاد خستس دیگه نمیتونه با آیلین وقت بزارع منم که فقط بچه رو پام آیلین تمام عوض شد. اصلا نمی‌دونم چیکار کنم دارم دق میکنم 😭😭😭😭😭😭😭