نمدونم بقيه هم چنين تجربه اي دارن دنبال راهكار ميگردم چون اين حالت تو خيلي چيزا داره خودش رو نشون ميده پسر من از يه چيزي خوشش نياد خيلي مقاومت ميكنه حالا دليلشم دقيق نمدونم اصن بترسه يا خوشش نياد مثلا از هفت هشت ماهگي تا الان عاشق اب بازيه ولي نوبت سر شستن كه ميشه يا عر شيره اي تست كردم بدون گريه و بد قلقلي نمذاره سرش بشوريم بعد بعضا مرقع شستنش بعد پي پي هم خودش سفت ميكنه مثلا اگه اكثرا من ميشورم يهو باباش بياد بشوره باز اين هيچى اقا برديمش آرايشگاه چنان مقاومتي كرد و گريه و كشتي كج كه هم من و باباش هم آرايشگر هلاك شديم حالا پريروزم رفتيم دكتر مگه گذاشت دكتر وزن قد بگيره گريه اصن ترسيده بود چجور خلاصه هر چي خواستيم با شوخي با اسباب بازي با نمدونم حرف و عيره اخرش دكتر گفت نمخواد دكتر خودش كه تا قبل اوكي بود اصن نذاشت كه نذاشت حالا چاره چيه همكاري نمكنه خوندم يه عده ميگن مثلا تو بازي وسايل بيارين دكتر رفتي معاينه ولي حس ميكنم تو اين سن خيلي زوده با بازي جواب بده

۵ پاسخ

دختر منم همینجوریه دقیقا اصلا نمیزاره درستو حسابی حمومش کنم یا برای قدووزن ۱۵ماهگی اصلانمیدونم چقدره چون نزاشت

دختر منم همنجوریه تو حموم نمیزاره سرشو بشورم گریه میکنه هااا خودشو هی پرت میکنه ک نشورم
دکتر هم بریم سیاه و کبود میشه نمیزاره قد و وزنشو بگیره

دختر منم همینجوریه

حس کردم تاپیکتو من نوشتم دقیقا پسر منم اینجوریه.ولی خب الان کوچولو ان و فکر نمیکنممشکلی باشه.اتفاقا اگر ترس رو متوجه بشه فک کنه دارن اذیتش میکنن یعنی مراحل رشدش تو مرحله درستیه

پس خيليا اينطورن آخه من به دوستم گفتم گفت پسر منم همينطوره ولي وقتي توصيف ميكنه واقعا اونقدر نيست كه شدتش تو هامون هست ممنون از اينكه تجربياتتون رو به اشتراك گذاشتين باهام

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۶ ماهگی
خب چند تا راهکار میگیم ولی قبلش تو دو یا سه سالگي بچه رو یا بفرستیم مهد یا اینکه بگیم بچه ای بیاد خونتون یا شما برید خونشون که کمتر وابسته ی شما باشه تو بازی کردن.
حالا برای اینکه بچه ها تنها بازی کنن:
پارچه های مختلف دکمه ها و چسب و قیچی و حالا کنار این ها وسایل بازیافت مثل انواع بطری ها و ظرف های پلاستیکی و...
چجوری بچه ها را آماده کنیم تنها بازی کنن؟
مثلا بچه ای که تا حالا تنها بازی نکرده بگیم برو یک ساعت بشین و خودت برای خودت بازی کن یا بسه دیگه چقدر به من میچسبی
این باعث بدتر شدن میشه و نتیجه عکس داره و بیشتر وابسته شما میشه
مثلا کتاب میارید جلو خودتون که دارید کتاب میخونید ولی حواستون به بچتونه بگید من کتاب خودم رو میخونم توام با کتاب خودت بازی کن و همچنین بازی باشه که بتونه تنهایی انجام و نیاز به ما نداشته باشه یا مثلا دارید غذا درست میکنید یه وسیله بازی یه ظرفی چیزی بزارید جلوش اول خودتون یکم باهاش بازی کنید مثلا صدا درست کنید انواع ظرف ها و انواع صداها درست بشه و وقتی خوشش اومد دوست داره ازتون بگیره و اون انجام بده
از یک دقیقه شروع کنید بگید این یک دقیقه من غذا درست میکنم یا مطالعه میکنم و تو بازی کن پ کم کم این زمان رو بیشتر کنیم و بچه ها یاد می‌گیرند این زمان رو مادر یا پدر برای خودش میخواد وقت بزاره و اون هم یاد میگیره خودش رو سرگرم کنه.
اگر خیلی برای بچه بازی بخرید و فرصت ساخت و ساز و کاردستی و...رو برای بچه فراهم نکنید ممکنه سخت‌تر تنهایی بازی کنند
مامان مهراب مامان مهراب ۱۶ ماهگی
حالا که فهمیدیم بازی مهمه چطور با بچه ها بازی کنیم ؟و چه اسباب بازی هایی برای بچه هامون بخریم؟
ما دو نوع اسباب بازی داریم
یکی که از بیرون می‌خریم یکی هم اسبابه بازی هستش مثل قابلمه ملاقه دکمه و..که برای بچه ها جذاب‌تره
چه اسباب بازی برای بچه ها انتخاب کنیم؟
اول از بازی آسون شروع میکنیم بعد میریم سراغ بازی سخت‌تر
اسباب بازی که میخوایم انتخاب کنیم براساس سطح توانمندی بچمون انتخاب کنیم
اگر برای شروع بازی مشکل داریم چیکار کنیم؟
مثلا دست و دلمون به بازی نمیره یا کودک همکاری نمیکنه
مشکلات درباره شروع بازی هم به کودک مربوط میشه هم به والد
یه سری بچه ها زود یه بازی رو رها میکنن باید مشکل رو بررسی کنیم از دعوا کردن افسردگی اضطراب ذهنش رو جمع نمیکنه
در یاد گرفتن ضعیفه علتش خیلی مهمه
خیلی مهمه کودک متناسب با سنش با شما بازی کنه و این در مورد بچه هایی هست که یه بازی رو شروع میکنن و هی میرن سراغ انواع بازی های دیگه و اصلا تو هیچ بازی نمیمونن باید به مشاور مراجعه کرد که علت رو بررسی کنه
و یکی ازین مشکلات مربوط به والد
که تو بچگیش اصلا باهاش بازی نشده و ما باید با خودمون تمرین کنیم
ما یک کودکیم و وارد دنیای کودکانه بشیم
و سعی کنید طوری بازی کنید که خودتون هم لذت ببرید
مامان رادوین مامان رادوین ۱۶ ماهگی
سلام مامانا لطفا نظرتون راجع ب این قضیه بگین ببینم من زیادی حساس شدم یا چی،ما ی همسایه یا بهتر بگم صاحب خونه داریم ک طبقه بالا ما میشینن و ی دختر ۶ ساله دارن ک هرروز میاد خونه ما پیش رادوین البته اسمش ب رادوین هست بیشتر میاد مخ منو میخوره این دختر از بس حرف میرنه برام منم مجبور میشم خیلی وقتا بگم برین بازی کنین دیگه قرار بود بازی کنین پسرم هم خیلی دوسش داره اما اون بیشتر با اسباب بازی های رادوین خودش تنهایی بازی میکنه حالا اینا هیچی بابای رادوین وقتی خونه باشه و اون دختر بخاد بیاد خونمون من معمولا کمتر اجازه میدم ک بیادش،چون رفتارهاش با شوهرم و رفتار شوهرم با اون رو نمی‌پسندم این دختر هی ب شوهرم آویزان میشه باهاش شوخی میکنه میخنده میره گوشیش رو میگیره میگه چی میبینی کتکش میرنه شوهرم هم باهاش بازی میکنه هم بلندش میکنه بالا میندازه گاهی با اینکه دختر لاغری هم نیس و این وسط پسرم هم همش دنبال اونا میدوه ک باهاشون بازی کنه و گاهی میخوره زمین و من باید بهشون بگم پس رادوین چی چرا با اون بازی نمی‌کنید و حتی من میوه آورده بودم بابای رادوین بخوره اون از بشقاب بابای رادوین برمیداده میخوره بابای رادوین هم بهش اجازه میده کلا نمیدونم من هیچ خوشم نمیاد ازین رفتارهاشون حالا نظر شما دوستان چیه لطفا بگین اگر من اشتباه میکنم تا از اشتباه دربیام