۸ پاسخ

شوهرتو تنها بفرست، گناه دارن بچه ها

شما با سه تا بچه انتظار ندارن که بری بچه ها رم ببری گناه دارن عزا خوب نیست ببینن تو رو حیه شون تاثیر میذاره سنگینه
تلفنی تسلیت بگو و عذر خواهی کن بگو بچه دارم نمیتونم بیام همسرت بره بسه
خدا بیامرزه

اگه همسرت آدمی هست درک میکنه وغر نمیزنه که نرفتی فاتحه فامیلش بنظرم بچه واجب تره نرو

گلم شما بچه کوچیک داری کسی ازت توقع نداره
همون شوهرت بره کافیه

بمون پیش بچه ها بابا
زنگ بزن تسلیت بگو

نرو بنظرم من مادربزرگ شوهرم فوت شد با اینکه شوهرم تهران سرکاربود اما مادر پدر شوهرم نزاشتن برا عذا برم همش خونه پسر عمش بودم بنده خداها فقط برا سومش رفتم اونم مسجد بود

از طرفی ماه قبل رفته بودیم هادی اینقد ترسید بچه ها هم گریه کرده بودن از این که تنها موندن🥲🥲

بچ ها واجب ترن

سوال های مرتبط

مامان آوین مامان آوین ۱۰ ماهگی
مامانا کیا بچشون از یه طرف چه خانواده خودتتون چه خانواده شوهرتون نوه اول ؟
آوین نوه اوله پدر شوهرم دیونم کرده دلم میخواد خودم بزنم یه دم میگه گرمه یه دم میگه سردش میشه نمیزاره تبش بگیرم میگه گریه می‌کنه میرم خونشون نمیزاره جای ببرمش حتی برا رفتن خونه بابام باهاش مشکل دارم همش میگه نمیخوا بری همین جا بمون کلا خیلی اذیتم میکنن آوین یه عطسه میزنه دونفری با مادر شوهرم میگن سرما خورد خداروشکر میکنم ما ازشون دوریم والا من بدبخت میکردن منم اعصاب ندارم تو هم می‌پیچیدمشون این نه ماه من دیونه کردن هروقت شوهرم میگه بریم سری بزنیم من با استرس میرم هم نوه اول هم پدر شوهرم کلا دختر نداره
من تازه زایمان کرده بودم میومدن تو اتاق کنار بچه من بخیه هام می‌سوخت خودشون که میومدن هیچ برادر شوهرام و کل طایفه شوهرم میمومدن به مامانم گفتم توروخدا نزار من ببرن خونشون ولی دیگه مجبور شدم برم میخواستن براش قربونی کنن اونجا هر شب مهمونی بود منم تازه زایمان کرده بودم یه کوچولو اولی بود داشتم افسردگی می‌گرفتم من که اینقدر با شوهرم خوبم بهش میگفتم من طلاق بده من دیگه تحمل ندارم اونم می‌گفت باشه بزار آوین از آب گل در بیاد 🤣 بیشتر لجم می‌گرفت چون شیر خودمم به اوین میدادم دائم هرچی میگفتن بخور مادر شوهرم شبا پیش ما میخوابید آوین یه کم گریه میکرد میزد به من پاشو شیرش بده آق یاد اون روزا افتادم اعصابم خورد شد اگه میومدم خونه خودم پامشیدن میومدن سرم مجبور بودم اونجا بمونم 😐نه ماه گذشته ولی من هنوز قشنگ یادمه چقدر اذیت شدم اون چهل روز خیلی بد گذشت آوینم رفلاکس داشت الهی بمیرم به بچم همش صورتش جوش میزد بالا میآورد الآنم سرما خورده من کلا آدم مزخرف ترسو ایی هستم تا آوین خوب بشه من داغون میشم