۱۱ پاسخ

چراهمونجا درجا نگفتی چییییییییی؟بعد برمیگشتی نگاش میکردی میگفتی راس میگع؟دیگ حساب کار دستش میومد نکه بیای خونه حرص بخوری

همونجا میگفتی مادر جون چرا امیر محمد دعوا کردیــ

تا حساب کار دستش میومد

ای خدا بغضم گرفت😢واقعا سخته اما همین ک جلوشون وایستادی خودش کافیه و دیگه اعصابتو خورد نکن و گریه نکن و حس بد نداشته باش چون گلپسرتم حسش میکنه
بغلش کن اروم شو😢

ب شوهرت بگو ک مادرش اینکارو کرده ظالم خانم

وایییی
میفهمم چی میگی یعنی من الان اگه جای تو بودم کل خانواده رو به نابودی میکشیدم مگه بچه نه ماهه چمیدونه دعوا چیه
وای اعصابم خورد شد

یه بار بچم کوچیک بود پسرم
بعد هیلی دوسش داشتن امیرسام بعضی اوقات کار داشتم میزاشتم پیش مادرشوهرم در نبود من که دلش نمیومد دعواش کنه اصلا چون خیلی دوسش داشت
ولی یه سری دیدم بغلش کرد و گفت چرا انقد شیطونی میکنی پسرمم چنگ زد تو صورتش 😅


الان که میگم میفهمت
برا این میگم امیرسام سه سالشه بعد گذاشتم پیش خواهرشوهرم که خونه مادرشوهرم بود
بچه ها ش بزرگن مدرسه ای ان یکیشون پا زده بود به پای امیرسام
امیرسام خیلی وحشتناک با سر اومد زمین
بچه ای که میخورد زمین می‌گفت من هیچیم نشد تا من رسیدم خونه داشت گریه میکرد سرشم اومده بود بالا

واییییییییی که دقیقا حال تو رو داشتم
دقیقا پسر خواهرشوهرم داشت تعزیف میکرد چی شده قشنگ معلوم بود گذاشتن دهنش که بگو خودش خورده زمین
پسرم تند تند میگفت خودش خورد زمین
امیرسام جیغ میزد می‌گفت یسنا انداختم

یعنی تو اون موقعیت ادم انگار لال میشه فقط اخمامو کشیدم تو هم و سریع بلند شدم گفتم مامان بریم خونه یه بزارم رو سرت همین
تا چند وقت هم نرفتم خونشون تو ام نبرش دیگه
ولی تروخدا بچه رو دیگه نزار اونجا
به شوهرتم با سیاست بگو

عزیزدلممممم الهی بمیرم برای دل کوچولوش. وای احساس میکنم یکی قلبمو فشار میده..🥺
یه زمان کوتاه رو نتونست تحمل کنه؟!!! دیگه هرگز بدون خودت اونجا نفرستش لطفا.

همون موقع یه چیزی میگفتی ک دلت خنک شه

اخه مگه بچه نه ماهه بگو دعوا کردن میفهمه چیه ،حالا ببین چقدر بغض کرده ،کاره تو اشتباهه ،من پیش مامانم هم نزاشتم برم تا سر کوچه بیام ،اصلا دلم نیومد

منم امروز دخترم گذاشتم خونه مادر شوهرم پسر خواهر شوهرم نزاشته بخوابه
ینی این بچه اینقدر هلاک خواب بود
بعد مادر شوهرم میگه نمی‌دونم چشه نمی‌خوابه...منم تازه خوابوندمش ینی امشب خدا بمن رحم بینم شب بزاره بخوابم یان.....

وای حق میدم من بودم دیگه نمیزاشتم یکمم سر سنگین میشدم به وقتش حرفمو میزدم

الهی بگردم درکت میکنم

سوال های مرتبط

مامان زندگیم مامان زندگیم ۱۴ ماهگی
خانما شما بیاید قضاوت کنید
پسر من پنج ماهش که بود تشنج کردم ما بردیم بیمارستان اونجا بستری شد بدون تب تشنج کرد یهو
بعد از اون دارو بهش تجویز کردن دکترا
مرخص که شد از بیمارستان سرما خورد چون تو بیمارستان ویروس بود پسر منم گرفت مت گفتم می خوام ببرم مطب خصوصی
شوهرم گفت می بریم دولتی رایگان خوبش می کنیم
مادرم گفت خودم پولشو میدم
بزار بچه رو ببریم دکتر
بماند چقدر من دلم خون شد تو این مدت بااین بچه
بماند
الانم پسرم دوباره سرماخورده از صبح آبریزش و سرفه داره
به شوهرم که گفتم می خوام ببرمش دکتر چون خونه بود شوهرم
گفت نمی خواد ببری گرونه مطب خصوصی
بعد زنگ زدم به مادرشوهرم
اونم برگشته می گه ببرنش بیمارستان دولتی
خصوصیا گرونه
من که ۳۰ سال پیش بچه هامو می بردم مطب خصوصی ارزون روده قدیم
الان گرونه ببرمش دولتی

منم به شوهرم گفتم شما خانوادگی گدا گدولین
یعنی انقدر بدم اومده از خودشو خانوادش که یعنی داد می خوام بکشم
خودم مریضم پاهام واریس داره خیلی ببخشید
تو خونه مثل سگ دارم کار می کنم خیلی اذیتم می کنه
تیکه زیاد می ندازه
دیگه امروز گفتم طلاقم بده نمی تونم