چه چیز فرزند داشتن با تصوراتتون فرق داشت!؟

من خودم فکر نمیکردم بچه اینقدر نق بزنه و همش بخواد کنارش بشینم
تصورم از بچه یه موجود کوچولو بود که همش خوابه غذا میخوره شیر میخوره قشنگ یکم باهاش صحبت میکنی خسته میشه میخوابونیش ولی این موجود یه چیز خیلی عجیبیه هر نیم ساعت نق میزنه گریه میکنه باید بغل باشه راهش ببری شیر بدی تو شیر خوردن اذیت میکنه پوشک که میخوای عوض کنی انگار رو تشک کشتی گیری رقیبت خیلی قلدره🫤🤣 بعد واسهخواب هم باید یه دور دیگه کشتی بگیری تا بخوابونیش اونم همراه با لالایی که اینقدر صدات بلنده تو خونه همسایه هام میره🤣

منم مث تو فکر میکردم😂

تصوراتم با تصوراتت یکی بود و باهم به غلط بودنشون رسیدیم 😂

🤣🤣🤣اخی چقدر اذیتت کرده

فکر نمی‌کردم اینقدر پسرم جیگر بشه😋

ماشاالله چقدر نازه علیسان👶🏻💖

کشتی کج رو خوب اومدی🤣🙏🏻

اره حس میکردم بچم فوقش تا ۶ ماهگی رفلاکس داشته باشه فک میکردم قراره قشنگ شیشه شیر دست بگیره بخوره خوش غذا باشه🤦‍♀️ ولی تا الانم رفلاکس لعنتیو گاها داره. از ی سالگی دیگه لب به شیر نزد غذاهم هرغذاییو نمیخوره اوق میزنه

ازکی بهتون وابسته شد

من باز برعکس تو همش با خودم میگفتم بچم نق نقو هستش همش گریه میکنه خدا صبرم بده
ولی خدا رحم کرد بهم ماشالا نفهمیدم کی بزرگ شد دخترم بس که آرومه

همدردی شدیدی باهتون دارم
منم همینطور

منم،همین فکرا میکردمممم

تصورااااات منم همین مثل تو بود فکر میکردم شبا خوب میخوابم اونم خواب کجا بود کمبود بیخوابی دارم🥱😫

بچه من کاملا مطابق تصورم بود خداروشکر وحتی بهتر از تصور حتی قیافه اش آرامشش مهربونیش و...

دقیقا تصورات منم مثل تو بود 😂 دقیقت مثل خودت

قربون چشا جوجت هزارماشالله🧿😍

🤣🤣🤣 عزیزم تصورات و واقعیت هامون یکیه 🥲🤣💙

دقیقا مثل همیممم