تجربه سفر با نوزاد پارت ۷#
از تجربه عروسی با نوزاد بگم خدارو شکر برسام اصلا تو مراسم اذیتم نکرد حتی وقتی دوماهش بود مراسم عقد خواهرم بود کلا همش خواب بود نمیدونم چرا تو اینجور مراسما همش می‌خوابه جوری که همه میگفتن هوشبخالت چه بچه ارومی داری اما خونه خودمون باید کلی التماسش کنم جور ترفند بزنم که یه ربع بخوابه اما تو شلوغی کلا خوابه و مظلوم نمایی می‌کنه فداش بشم .‌ لوازمی هم که تو عروسی بردم دو دست لباس کامل بردم واسش و کلاه و جوراب اضافه چند تا پوشک دستمال مرطوب کریرشو هم بردم که توش خواب بود و یه پارچه سفید که کشیدم رو کریرش که کسی دائم نیاد ببوستش و کلافش کنه و جاهای شلوغ یه محافظ هست واسه تنفس و ویروس دوتا از جغجغه و دندان گیر مورد علاقشم گذاشتم تو کیفش که اگر تا ارومی کرد سرگرمی کنم .. شیشه شیر و فلاسک آب سرد و گرم .. برسام چون دایم آب دهنش میاد. یه جفت دستمال گردن مجلسی هم گرفتم بستم واسش که لباسش خیس نشه اما خوب از لحظه ای نشستیم تو ماشین آقا پسری خوابید و تا نشستیم تو ماشین برگردیم بیدار نشد و در کیفشم حتی بازم نشد اما خوب لازم بود ببرم حتما شاید یکی از دلایلش این بود که من دو سه ساعت قبل از رفتن به مراسم کلی باهاش بازی کردم و بعدم حمام حسابی خسته میشه و می‌خوابه

۶ پاسخ

خداروشکر ک اذیتت نکرد منم دخترم تو عروسیا فقز میخوابه اما تازگیا نمیدونم شاید بری نخوابه ‌اصلا شاید برا اون شوهرت خواسته بیدارش کنه .یا اینکه فک میکرده تو دوس نداری باهاش برقصی و نخواسته اول تو بگی نه و اون غرورش جلو مامانت له بشه

عزیزم منتظر بقیه تجربه سفرت هستیم

تند تند بزار دو روزه منتظرم بزاری 😔❤️

اتفاقا پسر من برعکسه جایی میریم اصن نمیخابه 😅

منم منتظرم بقیش و بذاری

منم کارامو ول کردم عین دیوونه ها زل زدم ب گوشی با چشم گریون تا باز بذاری

سوال های مرتبط

مامان برسام مامان برسام ۱۳ ماهگی
تجربه سفر با نوزاد پارت 21#
بعداز استراحت تصمیم گرفتیم بریم هم ناهار بخوریم هم اینکه یکم بازار گردی کنیم شبم بریم لب ساحل شاید بدرد مامانای که قصد سفر دارن بخوره (من کیف اضافه واسه برسام برده بودم بین وسایلاش دو دست لباس و یه سوی شرت یدونه پا خشک کن چند تا پوشک دستمال مرطوب. و یدونه هم پتو و البته لوازم شیر خشکشو گذاشتم تو اون کیفی که اضافه برده بودم که سبک باشه چون دائم همراهمه اذیتم نکنه ) بازار گردی با برسام اصلا اذیتم نکرد هر سه ساعت یکبار پوشکشو عوض میکردم و سعی کنید اگر سفر رفتید به سمت شهرای جنوبی چون یکم ابشون شور هست پای بچه رو که خصوصا قراره پوشک بشه حتما با آب معدنی بشورید چون شوری آب ممکنه باعث حساسیت شدید بشه منم یه آب معنی همراهم بود که وقتایی که میخواستم پوشکشو تعویض کنم با اون آب بشورمش و اینکه یه اسپری ضد عفونی هم همراهم بود واسه وقتایی که میخواستم تی نی رو از کالسکه بغل بگیرم شیر بدم دستمامو قبلش ضد عفونی میکردم .. مریض شدن بچه ها توی سفر واقعا مشکل سازه نه تنها سفرو خراب می‌کنه بلکه استرس بیمارستان و دکتر شهری که رفتی رو هم داری منم هر طوری بود فقط حواسم به این بود برسام مریض نشه.. و خدارو شکر پسر خوبی بود زیاد مامانشو اذیت نکرد .. بعداز بازار گردی و یکم خرید شام خوردیم و شب بود که رفتیم لب دریا
مامان توت فرنگی ها🍓🍓 مامان توت فرنگی ها🍓🍓 ۹ ماهگی
مامان هانا مامان هانا ۵ ماهگی
تجربیاتم در مورد سفر به مشهد با بچه ۵ ماهه تو پاییز با ماشین🤭🤗🐥
شرمنده دیر شد ولی گفتم بذارم
۱‌.ما حدود دوهفته پیش با ماشین های خودمون با خانواده ی شوهرم رفتیم مشهد
وخداراشکر خیلی راحت تر از اونی بود که فکر میکردم
چون اولین مسافرت راه دور هانا با ماشین شخصی بود
من اشتباهي که کردم کالسکه هانارو برنداشتم چون قرار بود مادرشوهرم باما بیاد و جا کم بود پشت ماشینم چون چمدون و وسیله گذاشته بودم پر بود و برای زیارت چون مسیر پیاده رویمون تا حرم دور بود یکم اذیت شدیم
کریر هانا رو برداشتم و خیلی خوب بودچون هم صندلی ماشین هم میشه تو ماشین کلا تو کریر بود و برای شیر فقط میاوردمش بیرون
و برای خوابیدن وبازی کردن راحت بود بچم
خودم عقب کنار هانا بودم کلا و جلوی پام رو با پتو پر کرده بودم و چهار زانو نشسته بودم که اینجوری رسیدگی و بازی با هانا راحت تر بود
من برای روز ها چون گرم تر بود برا هانا پافر خز برداشتم و برای شب ها کاپشن سرهمی که گرم تر باشه
۴ دست لباس برداشتم
دوتا بادی برداشتم براش و یه بسته پوشک و تشک تعویض مسافرتی و دستمال مرطوب حتما بردارید که خیییلی کمکم بود و تو ماشین برای تعویض پوشک و پاک کردن دست و صورت بچه و دست های خودم برای شیر دادن به هانا
دوسه تا جغجغه برداشتم که هانا حوصلش سر نره و یکی یکی میدادم دستش تا از یکی خسته میشد بعدی را میدادم و دوباره سرگرم میشد
مامان ⁦´⁠•⁠ᴥ•`آهو مامان ⁦´⁠•⁠ᴥ•`آهو ۶ ماهگی
سلام عزیزان 🫶🏻بلاخره بعد کلی تحقیق ، مشورت و گیر نیوردن نوبت پیش یه دکتر خوب تونستیم یه نوبت بگیریم واسه آهو جان اول اینو بگم از فضای مطب خیییلی لذت بردم😍 بچها حوصلشون سر نمیره عکسشو پایین میزارم بعدم اخلاق دکتر و منشی حرفه ای بود چقدم آهو رو دوست داشتن کلی ازش عکس و فیلم گرفتن✨🌸 (دکتر خودش برعکس این دکتر همون دو ماهگی اوایل که رفلاکس گرفت من گفتم و اهمیتی نداد حتی نگفت شیرخشک مخصوص بدم اینقد بچم عذاب نکشه و نوبت گرفتنش هم که هر بار باید یک ماه تماس می‌گرفتم تا بتونم یه نوبت بگیرم اونوقت که نوبت می‌گرفتیم همزمان سه تا بیمار می‌فرستاد داخل که من برا این وارد که گفتم اصلا راضی نبودم😑) موضوع این بود که آهو جان یک ماهی میشه از یه هفته قبل واکسن چهارماهگی درست شیر نمیخوره بچه ای که هر دو ساعت ۱۲۰ تا میخورد الان سه ساعت چهار ساعت میگذره و فقط ۳۰ تا میخورد😟 اما در عوض تو خواب خوب میخورد ، تو بیداری طلب شیر نداشت و اگر داشت همین که یه ذره میخوره سریع میورد بیرون صورتشو جمع می‌کرد مثل اینکه دوستش نداشته یا اذیت بود از خوردنش هم گشنش بود هم نمی‌خورد بینیش هم مدام کیپ خلطی روزی چند بار تمیز میکردم ،،، بچه ای که هر ماه یه کیلو به وزنش اضافه میشد این ماه که شیر نخورد 😭 ۴۰۰ گرم فقط اضاف شد اون لحظه جونم در اومد این مدت فقط خدا می‌دونه چه عذابی کشیدم چقد گریه کردم چقد غذا نخوردم و شب و روز تو خواب و بیداری تو فکر بودم 😔 که بچم چش شده آخه ، طوری که نذر شیر خشک کردم اگر خوب شد ده عدد شیرخشک بخرم بدم کسایی که نیاز دارن ،،،خلاصه رفتیم پیش دکتر توضیح دادم که رفلاکس خفیفی هم داره سوالاتمو پرسیدم کی می‌تونم بزارم بشینه که آسیب نبینه؟ کی غذای کمکی شروع کنم ؟ ادامه در کپشن 👇🏻