سلام میخواستم یکم درد دل کنم
من ی دختر ۱۴ساله وی دختر ۱۵ ماهه دارم
پدر شوهر من ۹ماهه اومده خونه ما نمیره خونه خودش میگه پله زیاده پاهام درد میکنه نمیتونم برم بالا همه دروغه که میگن ولان دعا رو بخون میره یا تو کفشش نمک بریز میره کم محلی هم میکنم فایده نداره دیگه خسته شدم دیگه شما ی راه حل بهم نشون بدین

دخترو پسر مجرد داره؟ زن داره؟ والا د خیلی خجالت آوره وگه اینارو داره وو اونجاس اینهمه مدت

ببخشیدا ولی مراقب خودت و دخترا باش پدرشوهرت در عین پررویی هیز هم هست اگر نبود نمیموند ۹ماه خونه ی زن جوون ،جم کن ی هفته برو خونه مادرت ب عنوان مهمونی بلکه بره ،و شوهرت بره ب بقیه بگه من زن جوون دارم درست نیس

یعنی اصلا هیچ راهی نیست دعایی چیزی کاری خودش بگه خسته شدم میخوام برم خونه خودم 🤕

پدر شوهرت خیلی پرروئه دیگه

لباسای لختی و باز بپوش اگه کسی چیزی گف برگرد بگو خونه خودمه راحت نباشم ؟؟؟؟

اومده خونتون بهش خوش میگذره غذا اماده و میخوره میخوابه خب چرا بره ؟؟؟ یکم قیافه بیا و بهش بگو پدر جان شما اینجایید من راحت نیستم بهتره ی خونه برای خودتون بگیرید و برید و... یه جوری از حقت دفاع کن دیگه

هوووف چ حوصله ای من دو روز. کامل نمیتونم تحمل کنم ن ک آدم بدی باشه ولی خب آدم دلش میخواد خودش زندگی شخصی داشته باشه

با همسرت حرف بزن بگو پدرت اینجاس من راحت نیستم تو خونه خودم نمیتونم هرکاری کنم با بچه هام وقت بگذرونم بچه ها راحت نیستن

آره بابا زنده هست شوهرم میگه چی بگم نمیتونم پدرم رو بیرون کنم که

خونه هاتونو جابه جا کنید نمیشع؟

واا مادرشوهرت زنده س؟؟شوهرت چیزی نمیگه؟؟