هیچوقت اصلا تصور هم نمی‌کردم که روزی به اینجا برسم اصلا تو فکرم تصوراتم نمی‌گنجید که تو سن ۲۵ سالگیم بچه ای بیمار با شرایط و مشکلات خاص داشته باشم بزرگترین درد اینه که قصور پزشکی باعث شده تو بچه بیمار بدنیا بیاری و ندونی ...
فکرشم نمی‌کردم یه روزی به اینجا برسم بچه ام نتونه مثل بچه های سالم دیگه غذا بخوره میوه بخوره همیشه باید غذاهاش رو میکس شده بدم آبکی بدم خیلی چیزها براش ضرر داره از غذا از داروها از عفونت ها
فکرشم نمی‌کردم یه روزی بدبخت ترین زن تنها باشم من با ازدواجم بدبخت شدم نه تنها من پسرخالمم بدبخت شد بچه ی معصومی بدنیا اومد که الان باید راه می‌رفت باهم دستاشو می‌گرفتم می‌رفتیم قدم زنی
فکرشو نمی‌کردم هرروز ساعت ۶ صبح باید بیدار بشم داروی قلبش رو تو آب حل کنم تو خواب ناز بیدار کنم بچه ام رو با سرنگ دارو بریزم دهنش بعد اون به ترتیب ساعت ۱۰ تا ۱۲/۵ ظهر ۳ تا داروی تشنج یه مکمل برای کنترل بیماریش بدم دوباره شب هم همینارو تکرار کنم دارو قلب مکمل داروهای تشنج اصلا این بچه وقت نمیکنه از دارو خوردن ویتامین و دارو یبوست و دارو رفلاکس هم که بماند ....
فکرشو نمی‌کردم یه روزی به اینجا برسم که برم دکتر ژنتیک تازه بگه بچه شما بیماری متابولیکی هم داره من هرروز یه حرف بد درمورد بیماری پسرم بشنوم وباز باحال بد وگریه برگردم خونه ...
من اصلا این روزای نحس و کثافطم رو تصور هم نمی‌کردم چرا یه دکتر با آزمایش ننوشتن های زیاد تر با پیگیری نکردن هاش منو بدبخت کردمنو به اینجا رسوند چرا من الان دنبال کارهای شکایت از همون دکتر باشم ...

تصویر
۲۹ پاسخ

وقتی که کلمات کم میارن و فقط اشک سخن میگه....

چقدرم دلبر و قشنگه این بچه🥺🥺🫂❤️

خدالعنتش کنه چندوقتی هست تاپیکتامو میخونم عزیزم و فقط اشک میریزم و حتی نمیتونم بنویسم چون میدونم هیچ دردی ازت کم نمیشه اما الان انقد حرصم گرفت از اون دکتر بی وجدان که نتونستم ننویسم خدا لعنتش کنه با هرکلمه ای که با بغض مینویسی خودم رو کمتر از ثانیه ای جات میذارم و حتی نمبتونم تصور کنم فقط از خدا برات صبر و تحمل و امیدو آرامش و برای امیر شایان عزیزم که مثل پسر خودم دوسش دارم سلامتی میخوام الهی فداتشم طفل معصوم من کاش این دنیا مهربانانه تر با تو تا میکرد عزیزکم 😓

الهی از ته دلم میخام ی روز صبح ک بیدار شدی ببینی بچت سالم نشسته سر سفره غذا میخوره میخنده💋💋💋

قربونت برم عزیزم خیلیییی سخته اما ایشالله ک پسرت خوب بشه و توام یروز از ته دلت بخندی 🤲

مامان زهرا جان عزیزم خیییلی نارحت شدم یه لحضه نیس بیام گهواره و شمارا چک نکنم خدا شاهده عزیزدلم قربون شایان جانم برم ان شاءالله خدا یع نگاه ب دلتون بکنههه بنظرم اون قیافه و قد و هیکلی ک شایان داره همونطور نمیمونه قول میدم درمان میشه😍🙂

😭😭😭😭

انشاالله خدا شفاش بده خوشحال بشی 😭😭😭

😭😭خدایا معجزه کن

الهی بمیرم برای دل پر دردت. هربار مینویسی با حرفات اشک میریزم.فقط،یه مادره ک حال دل یه مادرو میفهمه. کاشکی یه معجزه زندگیتو زیر و رو کنه و یروز چشماتو باز کنی ببینی پسرت سلامتیو بدست بیاره. بخدا از ته دلم گفتم خدایا یکی از ارزوهای منو نده بجاش سلامتی این بچه رو بهش بده دل خانوادشو شادکن. کاش میشد غم هارو با هم تقسیم کرد تا تنهایی انقد غصه نخوری.😔😔

الهی خدا خودش شفای عاجل عنایت کنه به پسرت
با حرفات قلبم به درد میاد منم مادرم و می‌فهمم چی میگی خیلی سخته
خدا خودش بهت آرامش بده

عزیزم دکتر حرف جدیدی نزده که همون بیکاری متابولیک که گفته ،مشکل پسرتون بوده
منظور از متابولیک همون اختلال توی آنزیم ها و... هست
توی عکسی که نوشته هاش رو خوندم متوجه شدم این ژن مغلوب در بدن شما و همسرتون بوده که با ازدواج این ژن به صورت غالب بروز کرده
اتوزم غالب در واقع ایجاد شده
این که میگه آزمایش های بیشتر لازمه بخاطر اینه که ژنتیک خیلی خیلی پیچیده ست
یکی از اقوام نزدیک من از حدود ده سالگی به مرورررر پاهاش رو از دست داد و الان ویلچر نشین شد متاسفانه
همه فکر میکردن فلج اطفال یا ام اس داره اما اون آزمایش نشون داد بیماری نادر ژنتیکی به اسم شارکوت ماری توث داره که پیشرونده هم هست
پدر و مادرش هم نسبت فامیلی دوری باهم دارن ها
کار خداست خودت رو سرزنش نکن ممکنه با ازدواج غریبه هم اینجور چیزا پیش بیاد خودم دیدم سندروم داون حاصل ازدواج غریبه ها رو

واقعا نمیدونم چی بگم عزیزم فقط دلم براتون اتیش شده خدا ب بچت سلامتی بده ب خانوادت ارامش

با هر كلمت اشك ريختم با هر حرفت قلبم شكست الهي سلامتي و شادي مهمون هميشگي خونت بشه ا😭😭😭😭😭

الهی بمیرم برات💔
الهی خدا صدای قلب مارو بشنوه و به گل پسرت سلامتی بده عزیزم❤

ان شاالله روی خوش هم ببینی

الهی بمیرم 😭💔قربون دل شکستت
شب قدر اولین بیماری ک یادم اومد گل پسرت بود انشالله امام رضا شفا بده قلبت نورانی شه 🥲
نمیتونم جای تو باشم ولی چون بچه دختر عمومم اینجوری بود حالتو میفهمم
😭

چرا من بغضی شدم

الهی عزیزم بخدانمیدونم چی بگم 😢
خدایاخودت به داددل این مادربرس کوچولوشوشفابده 🤲🤲😟

عزیزم😔قلبم درد میاد با خوندن این متنا،قلبم درد میاد چون منم یه مادرم و میدونم یه مادر تا چه اندازه بی طاقته برای بچه اش 😔
بمیرم برای دل پر از غصه ات 💔

بمیرم برات هیچی جز این نمیتونم بگم😭

فقط با تاپیکت اشک ریختم و از ته دلم دعا کردم

خیلی ناراحت شدم عزیزم اصلا نمیدونم چی بگم اروم شی خیلی سخته
فقط صبور باش قربونت برم😭😭😭😭

بمیرم برای دلت الهی اشکم دراومد😭😭😭😭😭

الهی ک بزودی زود خوب بشه کوچولوت عزیزم خیلی سخته ماهم بچه مریض داشتیم میدونم چی میگی درکت میکنم

😭. ‌‌

تصویر

💔🖤.

تصویر

درد یعنی این 😭

تصویر

من همیشه فکر میکردم بعد ۸ سال که بچه دار شدم دست بچه ام رو میگیرم میریم خونه خالم ( مادر شوهرم ) باهم میگیم می‌خندیم من هر مناسبتی رو با خانواده ی ۳ نفره ام جشن میگیرم میز می‌چینم پسرم تو خونه راه می‌ره بااون پاهای کوچولوش میدوئه بهم کمک می‌کنه برام شیطونی می‌کنه خونه رو کثیف می‌کنه ...😭😭😭
خونه من هرروز تمیزه هرروز همه چیز مرتب سرجاشه کمد پسرم دست نخورده مثل روز اول مونده انکار من اصلا بچه دار نشدم خونه ام مثل قبرستون سوت و کور انکار خاک قبرستون پاشیدن به خونه زندگیم ....
چرا من هرشب تا ۳ صبح بیدارم چرا من هربار به پسرم نگاه میکنم بغضم میگیره هیچکس عمق حرفای الانه منو درک نمیکنه این حرفا دردن فقط نوشته جمله نیستن این حرفای من هرروز منو تیکه تیکه میکنن من هرروز تا یکم گریه نکنم آروم نمیشم من 😭😭😭😭😭
من هیچوقت حرفام تمومی نداره هیچوقت آروم نمیشم هیچوقت به آرامش نمیرسم چون اولین بچه ام بعد ۸ سال بچه دار شدم توهمین اولی زندگیم نابود شد بدبخت شدیم ما ۳ نفر 💔

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین🙍‍♂️ مامان امیرحسین🙍‍♂️ ۱ سالگی
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
سلام 🌹
کاش میشد اینجا فیلم گذاشت من همه حرفامو فیلم بگیرم بزارم 🥺
اگه بخوام امسالم رو تویه جمله توصیف کنم میگم هرچیزی که انتظارشو نداشتم اتفاق افتاد و قشنگ رفتم تو دلش زندگی کردم 💔داشتم به عکسای قبلا نگاه میکردم چه قدر تواین سن ۲۵ شکسته و بد شدم داغون افتضاح شدم این عکسای پایین از خودم برای روزهایی که هنوز بچه نداشتیم و من دقیقا همون روزها تو دل خوشبختی بودم و نمیدونستم خدا مارو خیلی دوست داشت بچه نمی‌داد میخواست ما بدون بچه زندگی کنیم صلاح مارو قشنگی زندگی مارو تو نداشتن بچه میدونست خدای رحیم ولی ما قدر ندونستیم و پاگذاشتیم رو حکمت و مصلحت خدا گفتیم خدا بده خیلی بده با حکمت خدا جنگیدن الان قشنگ میفهمم که خدا چه قدر مارو دوست داشت وما خودمون رو بدبخت کردیم و....... بگذریم خواهش میکنم خواهرا چندنفر هستن تو بدترین حالم میان یه حرفایی برام مینویسن توروخدا اون چندنفر درک کنین دیشب یه دوستی می‌گفت کاش بررسی می‌کردید شما آزمایش نرفتید خب خواهر عزیز شما تاپیک های منو با دقت چرا نمیخونین مگه من مرض دارم هم ازدواجم فامیلی هم تو خانواده مادری مشکلات ژنتیکی داریم بچه مریض بعد من بیام بدون دکتر ژنتیک رفتن بچه بیارم من مریضم آیا بیام همه اینارو بدونم و بدون دکتر و بدون بررسی بچه مریض بیارم خب من برای همه این مشکل ها قبل بچه دارشدن دقیقا دوسال بعد ازدواجمون رفتیم دکتر ژنتیک حالا این کوتاهی این بررسی نشدن های زیاد از جانب دکتر بوده واین بلا سرمن اومده من الان گناهم چیه اینجا توروخدا درک کنین نزنین یه سری حرفا رو به من ، من هرروزم با گریه با نگاه کردن به بچه مریضم که یه تیکه گوشت فقط می‌خوابه هربار نگاه میکنم بغضم میگیره و اشکام می‌ریزه
مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
میخواستم اسنپ بگیرم دکتر ژنتیک میریم داشتم به لیست سفر های من نگاه میکردم از پارسال فقط دکتر بیمارستان تازه خیلی چندین بار شوهرم خودش برده اسنپ نگرفتم ، از پارسال که مهر امیر شایان رو همون ماه اول که بدنیا اومد می‌بردم دکتر های مختلف تا آبلن که مشهد رفتیم اسنپ گرفتیم برای راه آهن با قطار می‌رفتیم مشهد ، تا ماه آذر که تشنج کرد و از اونجا بود که دکتر رفتن ها بیمارستان رفتن های ما شروع شد از آذر ماه خیلی دیگه اون نگرانی و ترس ما بیشتر وجدی تر شده بود برای دکتر رفتن هامون که تشنج کرده بود مادنبال دلیل بودیم که چیشد یه ماه قبل هر دکتری می‌بردیم برای گربه و بی‌قراری های شدید امیر شایان همشون میگفتن چیزی نیست کولیک داره چطور شد همون بچه سالمی که همه تاییدش میکردن تشنج کرده ، همه اینا با نگاه کردن به این لیست سفر اسنپ اومد و مرور شد و خیلی دلم برای خودم سوخت وبغضم گرفت که چه قدر سرنوشت یه آدم می‌تونه غم انگیز وبد باشه ......
داریم میریم دکتر ژنتیک برای بیماری امیر شایان و سوال هایی هنوز من جوابش رو نگرفتم
مامان زهرا مامان زهرا ۱ سالگی
تجربه من در دوران غذا نخوردن دخترم
حدود سه ماه دخترم هیچی غذا نمیخورد به زور میدادم تف مبکرد، شیر کم میدادم غذا بخوره فایده نداشت بدتر لاغر شد، دوبار دکتر بردم انواع شربت اشتهااور گرفتم هیچی تاثیر نداشت، و در اخر همه دندوناش که در اومد کم کم به اشتها اومد کلا سه ماه در حال دندون در اوردن بود، خیلی این سه ماه غصه خوردم نگرانش بودم همه هم میگفتن چقدر لاغره دخترت، ولی الان ماشاالله خوب میخوره بازم باید دنبالش راه برم نمیشینه ولی خوب میخوره و یه چیزی که خیلی دیدم تاثیر داره اینکه وقتی میبینه من با اشتها اون غذا رو میخورم اونم جذب میشه که بخوره هرچی بهش میدم خودمم باهاش با هیجانو اشتها میخورم که تشویق بشه، من اگه این تجربه رو داشتم وقتی بچه ام بی اشتها بود حالا به خاطر دندون یا جهش رشد سعی میکردم شیرشو بیشتر بدم که ضعیف نشه یهو و اصلا اجبار نمیکردم غذا بخوره و خودمو خودشو اونقدر اذیت نمیکردم، فقط صبر کنید که این دوران بگذره هرچی دوست داره بهش بدید با شیر بیشتر
مامان نفس مامان نفس ۱ سالگی
مادرشوهرمو دوروزه بردن بخاطر قلبش آنژیوگرافی فردا مرخصش میکنن دخترشم امروز میاد چون راه دوره میاد ۱ هفته بمونه و بره خونش منم چون با مادرشوهرم زندگی میکنم همه میگن وظیفه توعه که بهشرسیدگی بکنی منم دوتا بچه دوقلو دارم واقعا سختمه به جز من عروس بزرگشم هست که بیکاره والا همش با گوشی با ایل و طایفش حرف میزنه منم از کار کردن حتی نمیتونم سرمم بالا بگیرم از صبح هیوی نخوردم از بس کار داشتم همین الان نشستم یکم دیگه بچه هام خوابیدن گفتم یکم استراحت کنم از پا افتادم دخترشم که وقتی میاد اینجا هیچ کاری نمیکنه بخدا همش میشینه من باید چایی بیارم نهار درست کنم شام درست کنم بیارم بخورن جمع کنم به بچه هام برسم میگه من اومدم اینحا استراحت نیومدم که کار کنم والا ماهم میریم خونه مادرم حداقل اون طرفی که توش غذا خوردیم رو از سفره برمیداریم یا نه اون طرف مقابل هم گناه داره بخدا نمیکن با دوتا بچه سخته براش
یه شوهر با درک هم میخواد که ادمو درک کنه خونشو از خانپادش جدا کنه که منم مثل اون یکی ها بیام دوروز رسیدگی منم بهش دوباره برگردم خونه خودم خدایا واقعا میبینی منو یا نه چبدر التماس کنم بهت چقدر به پات بیوفتم یه فرجی به حال منو بچه هام کنی ماهم گناه داریم به قران از پا افتادم دیگه خونه مادرمم که نمیتونم برم اینارو چیکار کنم میگن باید تو نگه داری کنی ازش چند روز دیگم عمل باز میکنن قلبشو 😩😩😩😔😔😔😔کلافم بخدا