۲۰ پاسخ

عزیزم اروم باش یکم ، چندتا نفس عمیق بکش به این فکر کن که اونا بچن نمیفهمن که دارن اذیتت میکنن براشون کارتون بذار غذا و اینارو ول کن بشین بازی کن باهاشون بگو همسرت یه چیزی برای شام بخره

من که بهت گفتم شربت پدیابست بهبودخواب کودکان بگیرولی گوش نکردی پسرمن اصلاخواب نداشت ولی ازروزی که این شربت ودادم سرساعتش خوابش میاداینم بگم این شربت های بهبودخواب یکماه بایدبدی تاتاثیرخودشوبزاره

عزیزم شرایطمون عین همدیگست .منم کمردرد و دست درد دارد شدید گرفتم . چه کنیم که ما باعث بوجود اومدنشونونیم حق داریم خسته بشیم حق داریم غر بزنیم ولی یادت باشه هر رفتاری کنی تو آینده اون بچه اثرداره . برو تو حموم یادسشویی گریه کن ولی بچه رو نزن . ببین اول یه روتین خوب برای بچه بچین . مثلاً بچه های من یکبار در روز میخوابن ظهر ۲تا ۴اینا ... بعدش دیگه نمیزارم بخوابن تا خواب شبشون بهم بریزه و ساعت ۱۰ببعد بخوابن . توام وقتی بچه رو ۸میخوابونی چه انتظاری داری که شبم زود بخوابه؟ یکم منظم کنی چرخه ی خوابشنو راحت میشی. راستی من قطره بی بی سد میدادم ۳ماهشون بود خوابشنو تنظیم میکرد

ببین فقط من درکت میکنم،منم دوقلوهام همینن،چیزی هم نمیخورن بخدا موهام سفید شده. گاهی اسفند دود میکنم اروم میشن ولی باز ادامه میدن

الان همه میان میگن اونا بچن نمیفهمن ولی دوقلویی اعصاب مادرو واقعا ضعیف میکنه مخصوصا اگه نخوابن یا غذا و شیر نخورن منم سر خوابشون مشکل دارم حتی ولشون کردم رفتم بعد پشیمون شدم رفتم برشون داشتم چن روز بردم خونه مادرم بدون کمکی کم میاری نابود میشی .....و من زیر بار مسئولیت له شدم امیدوارم خدا عاقبت بچه هامونو ختم بخیر کنه و شاهد نوه دارشدنمون باشیم

هممون همینیم به خدا. من هرروز دوسه باری از شدت عصبی بودن گریه میکنم 😢

فقط التماس خدا میکنم زود بزرگشون کنم تموم شه چون واقعا خسته م

وای پناه منم یکیه ولی اندازه ده تا بچه انرژیمو گرفته ن خواب داره ن خوراک بیچاره شدم از دستش همش نق میزنه و بغلمه منم مث خودت روانی شدم بااینکه صبرم خیلی بالاست🫠🫠

سیب داری تو خونه.پوست سیبو با یک لیوان اب بزار بجوشه بد ابشو بردار یکم گلابم بریز داخلش بده بخورن راحت میخابن امتحان کن دعا میکنی ب جونم

ببر بیرون بزار بدو کنن خسته بشن ببر پارک اینا پسرن انرژیشون زیاد تو خونه ک انرژی خالی نمیشه من‌پسرمو صبح یکبار میبرم‌بعدلزظهر یکبار میبرم.روزی ک نبرم راحت نمیخابه نق‌میزنه چون انرژیش تخلبه نشده خابش کم میشه و سبک. ب حرف شوهرت کوش نکن مگه برده گرفته ک میگه نرو بیرون بگو پس خود بچه هارو ببر بیرون پارکی جایی

پدیا بست تصلااااا عمل نمیکنه الکی ۲۰۰خورده ای خریدیم بیشتر سرحالش میکنه. یعنی ی شب شوهرم خاست امتحانی بخوره ببینه واقعا ادمو شارژ میکنه یا خاب میاره

وای واقعا درکت میکنم
من ک یه دونه دارم واقعا بعضی وقتا گریه میکنم
همین الان تلویزیون رو انداخت خدا بهم رحم کرد طوریش نشد همش میگه برم تو حیاط راه برم یا با کالسکه ش راه بره
یکی از مامانا هم اشاره کرد شاید از بس تو خونه آن کلافه آن اون طفلکی ها
ببرشون بیرون شاید خسته بشن بخوابن
من ک خودم ی روز بیرون نرم دیوونه میشم فرهان هم عادت داره ب پیاده روی عصرانه
بعضی وقتا حتی شده تا در سوپر مارکت
اگه همسرت منطقیه بهش بگو ک چقد تحت فشاری
واقعا قدیما چون خونه ها درندشت بود و در و پیکر نداشت و بچه ها با بچه های دیگ و تو کوچه بزرگ میشدن مادرا اذیت نمیشدن
حالا هی میگن ما چهارتا پنج تا آوردیم طوریمون نبود ما رو درک نمیکنن
همه مون تحت فشاریم
ولی چاره ای جز صبر نداریم
من ک جدیدا همش غسل صبر میکنم ذکر میگم ک عصبانی نشم الانم ک تلویزیون را انداخت شانس آورد مامانم خونمون بود وگرنه انقد عصبانی بود ک میتونستم ی دل سیر بزنمش

اینجور مواقع فقط به این فکر کن که اونا ازقصد اذیتت نمیکنن. نمیفهمن و همه رفتاراشون غریزیه.

قرص ویتامین ب ۶ دوز ۴۰ بگیر
به هرکدوم یک چهارم قرص حل کن بده

دوقلو داشتن خیلی سخته
..ولی نزنشون گناه دارن ...

بیشتر اگ میتونی بیرون ببر
بیرون یکم اروم تر میشن

ناراحت شدم🥺
واقعا بعضی بچه ها ادم خیلی اذیت میکنن
بجه منم‌مثل بچه شماست ولی سعی کن اصلا بهشون دست بلند نکنی
خودت بعدا ناراحت میشی

من واقعا درکت میکنم واقعا سخته من توی یدونش موندم شروع کردم قرص ضد استرس بخورم

عزیزم می‌دونم سخته دست تنها ولی خب اون بچه هم گناهی نداره یکم خودتو کنترل کن.پسر منم خیلی اذیت می‌کنه دوباره باردارم هستم چند روز دیگه این وروجک هم بدنیا میاد فقط از خدا می‌خوام توانشو بهم بده ک‌ ب هر دوشون برسم

عزیزم یکی دو ساعتی از خونه ببرشون بیرون شهربازی بچه ک تو خونه باشه همینجوریه نق میزنه غر میزنه بذار یکم بیرون از خونه باشن شاید تاثیر داشته باشه.پسرن یادختر؟؟

حق داری فقط لطفا یکم خودتو کنترل کن چون اونا بچن همه مثل هم هستیم

سوال های مرتبط

مامان ملورین مامان ملورین ۱۵ ماهگی
سلام اومدم درد و دل کنم
حالم خیلی بده از ی طرف درد دیسک کمرم و دیسک گردنم
از طرفی فشار عصبی هایی تحمل می‌کنم که قابل بازجویی نیستم
از طرفی شیطنت های دخترم
از طرفی شوهرم می‌خواد همیشه خونمون تمیز باشه وقتی تمیز نیست غر میزنه
از طرفی همش نگاه زن های خوش هیکل میکنه و من به شدت چاق شدم و شکم آوردم و رژیم گرفتن برام غول شده
از طرفی رفتار های عجیب دخترم کارم میگیره با غریبه ها سریع دوست میشه و همراهتون میره
قبلا همه چیز رو زود یاد میگرفت اما الان یک دقیقه هم نمیشینه یک جا
قبلا داروهاش رو به راحتی میخورد اما الان با جیغ و داد و واویلا
قبلا غذا میخورد کیف میکردم اما الان دهنشو میبنده که قاشق تو دهنش نکنم
خیلی خسته ام خیلی
دلم می‌خواد به مدت یک هفته بمیرم یا برم مرخصی برا خودم باشم من واقعا دیگه نمیکشم دست تنهایی
قبلا به دخترم یچیزی میگفتم گوش میداد اما الان فقط لجبازی میکنه و منم سرش داد میرنم دیگه طاقتم طاق شده
از طرفی دست تنهام نه مادری نه همراهی نه شوهری