۱۲ پاسخ

عزیزببرشون مهدکودک حداقل نصف روزتومهدباشن توبتونی استراحتی بکنی خواهرشوهرمن دوقلوداره هم سن پسرهای شماهستن چون خیلی اذیت میکنن الان میخواددوماهی ببرشون مهد

ملاتونین دادی؟

جفتشون مریض شدن مال من😭😭

واقعا بهشت زیرپایه تووووویه... ایشالله که پسرات قدرتو بدونن وقتی بزرگ میشین و زن بگیرن

حق داری من یکی دارم همین یکی یک سال نیمه ک زندگی نزاشته برامون

عزیزداری ناشکری میکنی میدونم سختته واقعادوقلوداری خیلی سخته والامن یه دونه دارم کلافه شدم عزیزشربت بهبودخواب سریع اثرنمیزاره بایدحداقل بین30تا40روزبخورن تاخوابشون تنظیم شه والاپسرمن ساعت5صبح بادعوابه زورمحمدقلی بایدخوابش میکردم ولی ازروزی که شربت پدیابست رابهش دادم خوابش تنظیم شد

خدا بهت کمک کنه فقط🤚

ما از پس یکیشون هم نمیتونیم بربیاییم وای چ برسه دوتاااا🥲.

عزیزم خدا قوت حق داری هر چی بگی مادر قهرمان واقعا جای امثال شما که دوقولو دارید توی بهشته
میگم گلم از مادرت کمک بگیر برو خونشون یا بیارش پیش خودت تا بچه هات حداقل ۲ ساله بشن

من اللن ک خابیدم‌ن پا دارم نه کمر نه زانو
داغونم و دست تنها

عزیزم شربت خواب پدیا اسلیپ بگیر بدشون

عزیزم اوضاع هممون همینه
دوقلو داری واقعا توان زیادی میخاد😔کاش خدا کمکمون کنه
خداروشکر و بهش اعتماد کن💔🥲

درس میشه اینجوری نگو می‌دونم دوقلو خیلی خیلی سخته ولی چاره چیه تحمل

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۶ ماهگی
از دست یچم عاصیم
گاهی فکر میکنم بد ترین بچه ای که میشد داشته باشمو خدا داده بهم
غذا نمیخوره
درست نمیخوابه
برا لباس عوض کردن یا پوشک عوض کردن یا حتی شستنش یه قشقرقی به پا میکنه انگار دارم شکنجش میدم
یک دقیقه نه یک ثانیه حتی برا خودش نیست
صبحا چشماش که باز میشه دهنشم باهاش باز میشه
عذاب الهیه انگار برام
دیگه بریدم از دستش
نه داد زدم سرش ، نه کوچکترین بدرفتاری یا حتی کم صبری کردم، نه دعوا کردیم جلوش ، همه زورمو زدم محبت بدم بهش اعتماد به نفس بدم ، نمیفهمم چرا اینجوری شده و روز به روز داره بدتر میشه
هیییییچ بچه ای رو ندیدم به بدقلقی و نقنقو بودن بچه من
پیرم کرده
خسته شدم دیگه بریدم
نمیدونم دیگه چیکارش کنم ، نه خواب دارم نه زندگی دارم ، فقط نفس نفس میزنم از دستش ، شبا بالا میارم از خستگی و بی خوابی ، روزا دائم تهوع دارم دیگه، حتی نمیزاره یه چیزی کوفتم کنم ، اه اه اه
خستم ازش به معنای واقعی خستم
بعد به خاطر همه این حسا از خودم بدم میاد ، منی که تا الان همه تلاشمو کردم مامان خوبی باشم براش ، چون میدونستم بچه از من و آرامشم حالش خوب میشه ، ولی این انگار با همه بچه ها فرق داره ، بدترینه به قرآن ، یه ذره چیز مثبت نداره ادم دلش خوش باشه بگه من دارم تلاش میکنم پاره میشم ، صبوری میکنم ، شادم براش ، ایییین همه بازی جدید براش اختراع میکنم، کلی اسباب‌بازی ، پارک ، خانه بازی هممممه جا
انگار نه انگار
خستم به قران چرا این بچه همچینه اخه اه