۷ پاسخ

ببين ي كاري كن انرژيش تخليه بشه انقدر رفتارش تغيير ميكنه بچه اي كه حوصله اش سر ميره و انرژي داره اذيت ميكنه دختر منم اگه ي روز بيرون نبرم ديونم ميكنه

دختر منم همینه ، هر جا میریم تو هر گروهی انگشت نمای اون جمع هستش از بس شیطونه

تنها نیستی منم هر روز از دست دخترم گریه میکنم خیلی سخته عزیزم درک‌میکنیم ادم حس بدی میگیره چون ادم دلش دنبال ارامش با بچشه اما ارامش نمیزارن این بچه ها

هی دختر منم نمیزاره هیچ کاری برسم عصبی شدم یه سره بهم چسبیده

بازگریه قابل تحمله،دخترمن عصبانی میشه وسیله روپرت میکنه یامیزنه
به خداصدتامشاوربردم هیچکدوم راهکاردرست نمیدن نمی دونم چیکارکنم عاجزشدم

انگار اقتضای سنشونه الان دختر منم اینجوریه .یادمه دختربزرگمم تو این سن که بود به شدت لجباز بود ‌.دخترم اگه گریه کرد دیگه تمااااام پاره باید بشم تا ساکت بشه

پسر من جدیدا خیلی اذیت میکنه به گلدون دارم میره میکشه از ریشه درمیاد خاک گلدونا رو میریزه تو خونه و میخنده و باباش هم میخواد بره بیرون اینقدر اذیت و گریه میکنه که نگو

سوال های مرتبط

مامان باران و بهار مامان باران و بهار ۳ سالگی
بچه ها میشه راهنماییم کنید،من سر باران واسه لباس پوشوندن و دارو دادن اصلا مشکل نداشتم همیشه باهاش حرف میزدم همکاری میکرد ،وقتی نوزاد هم بود مشکلی نداشتم اما سر بهار واقعا از تعجب دارم شاخ در میارم ،به شدت حساسه واسه کوچکترین چیزی که بشه گریه می‌کنه ،دیگه هر بار می‌خوام لباسش رو عوض کنم استرس میگیرم ،دارو هر وقت بهش میدم با بدبختی میدم هر چی بازی میکنم هر چی میخندونم فایده نداره آخر سر انقد جیغ میزنه و گریه میکنه صداش میگیره و به سرفه میفته ،حتی واسه آزمایش هم طرف اصلا آمپول رو بالا نیاورده بود که بزنه فقط دنبال رگ میگشت انقد گریه کرد که سیاه شد ،باران یه صدا میداد و تمام،واکسن که میزنم براش نور علی نوره ،از وقتی که سوزنو میزنن تا یکساعت بعد گریه میکنه و هق هق میزنه ولی باران انقد آروم بود بهداشتیا میگفتن خوشبحالتون چه بچه ی ارومی،تو پنج روزگی که تست خون ازشون میگیرن بهار انقد ترسیده بود اصلا خون در نمی اومد بمیرم براش بیست بار یارو رو زدن به پاهاش،اصلا خیلی خیلی بچه ی حساسیه ،بچه های شمام همینن؟راهکار دارید واسه عوض کردن لباس و دارو دادن؟