مامانا از تجربه هاتون بگید مهوا شدیدا بهم وابستس خیلی. زیاده ینی حتی ترجیح میده با بچهای دک بازی نکنه کنار من باشه هرجا باشه من باید نزدیکش باشم سریع نبودمو حس میکنه با بچهای دیکه سرگرمم باشه منو ببینه گریه میکنه برم پیشش دوس دارم بره بازی کنه بهم وابسته نباشه چیکار کنم خوب شه ؟
انقد شدیده ک همه میگن شاید تا مدرسه هم ادامه دار شه حتی پیش باباش هم نمیمونه فقط منو قبول داره من واقعا نمیخام تا مدرسه این ماجرا باشه تا کی تموم میشه؟؟

دالی بازی کن باهاش حتی جاهای تاریک برار دنبالت بگرده بعد ک پیدات کنه تو‌بازی میفهمه همه جا هسی و خیالش راحت میشه تا میتونی باهاش دالی بازی

دوقلوهای خواهرمم اینطوری بودن🥲💔
رفتن مدرسه خواهرمو خیلی اذیت کردن

توروخدا یه جوری از سرش بنداز . پسر منم بشدت بابایی ینی جایی باباش باشه هیچ کس رو محل نمیده فقط میگه بابا پیشم باشه ولی اونطوری نیس ک باباش نباشه گریه کنه

ما یه همکلاسی داشتیم مامانش تو حیاط مدرسه میشست بچه از کلاس میومد زنگ تفریح با مامانش مینشست انقدر لوس و ننور بود واااااای چقدر بدمون میومد ازش😐

الان فقط تنها جایی که امنیت داره کنارته بخدا بزرگ میشه میگی چرا همچین فکرایی کردم خودمو عذاب دادم پسرم یه سالگی از همه آدمامیترسید خودیو غریبه فرقی نمی‌کرد جوری گریه میکرد که هیچ کس جامون نمیومد خودمم دائم خونه بودم ولی از دوسالگی خوب شد وهمه جا میموند فقط واسه خواب شب باید بیاد خونه خودمون جایی بدون من وباباش نمیخوابه

پسرمنم همینطوره تقریبا ولی باز باباباشم اوکیه،چون باهاش وقت میگذرونه یکم و میره بیرون..به باباش بگو بیشتر باهاش بازی کنه ببین چطور میشه
خودااا عزیزممم ماشالا خداحفظش کنه🥹😍
عزیزم به مناسبت روز دختر برای سه تااز دخترا ادیت رایگان میزنم دوس داشتی یه سر به تاپیکام بزن متوجه میشی 🌷

پسر اول منم همین بود تا امسال رفت پیش دبستانی
پدر صاحابمو دراورده بود
خیللللی بده خیلی
یکم بزارش روزانه پیش مادرت
یا فرد مورد اعتماد
یا یکی دوسال بعد مهد و امتحان کن اجتماعی بشه

پسر منم بهم وابسته بغل منو باباش فقط میرفت

ولی واسه مدرسه خیلی همکاری کرد

برعکس دوستش که از کوچیکی اجتماعی ولی واسه مدرسه مامانش بزور میفرستادش

این وابستگی زیاد نه تنها خودتو خسته میکنه
بلکه برای خود بچه هم خوب نیست
البته که بچه هامون تو سن اضطراب جدایی هستن که طبیعیه
ولی باید بتونی ساعاتی در روز از خودت دورش کنی.
من از سن کمتر میذاشتمش پیش مامانم
مثلا هفته ای سه جلسه میرم باشگاه
هفته یک جلسه 3 ساعته خودم میرم کلاس.
اکثرا میذارمش پیش مامانم گاهی هم شوهرم

تا حدود ۱۸ماه همینه اضطراب جدایی دارن

واااای دقیقا دختر من

عه دخترم منم از اول همین بود الانم هست ۸ سالشه اول ابتدایی میرفتم مدرسه پیشش، گریه میکرد میگفت دلم برات تنگ میشه

دختر منم همینه اصلا به دقیقه هم پیش باباش نمیمونه بیچارم کرده

دختر من بعل هیچکس نمیرف چون همیشه فقط خودمو خودش تنها بودیم اما الان حدود یک ماهه زیاد میبرمش بیرون پارک شهربازی بازار ک مردم و بچه ها رو ببینه ب باباش گفتم زیاد باهاش بازی کنه قائم موشک باهاش بازی میکنم،نمیگم بهتر شده اما حس میکنم تاثیر میذاره این کارام

وای من خیلی دوس دارم بچه ای که به مادرش میچسبه همش ، درسته سخته نمیذاره هیچکار کنی ولی خیلی شیرینه
فکر نکنم تا زمان مدرسش اینجوری بمونه

من شنیدم این اضطراب جدایی تا دو سه سالگی هم هست تا وقتی بچه بتونه درک کنه ، دختر منم الان همینجوریه ولی از مهوا کوچیکتره

دختر من هم من حتی وقتایی ک باباش خونس میرم دسشویی میاد گریه میکنه هیچ جوره آروم نمیشه..

پسر منم همینه البته بچه میبینه میره بازی فقط منم باید کلا باشم پیش باباشم نمیمونه پیش هیچکس درواقع