۹ پاسخ

منم دخترم یدفعه چنان گریه میکنه انگار که کسی زدشه بعد نگاه میکنم چنگ زده به صورت خودش برا همین گریه کرد.شما هم شاید بچت چنگ زد به صورتش یاهرچیزی مقصر اون خانوم نیست

اتفاقه چند روز پیش دخترم نمیخوابید هی تکونش میدادم رو پاهام دیگه خیلی خوابم میومد همسرم از بلند شد گفت بده یکمم من نگه دارم از روپای من میزاشتیم رو پای همسرم که یهو افتاد سرش خورد زمین هردومون خوابالو بودیم انقدر ترسیدم هیچی نشد خداروشکر

این اتفاقا شاید بارها اتفاق بیوفته
ن شما مادر بدی هستبن نه اون خانم مقصر
عمدی هم نبوده هرچیزی ک بوده

عوو انقد ازین اتفاقا می افته ناراحت نشو، منم یه بار داشتم با بچم بازی میکردم حرف میزدم صدامو عوض کردم برای بازی یهو غش کرد از گریه ترسید صدام عوض شد 😅😅

خب اگر بالا نمیاره و هوشیاره خورده باشه هم کاری نشده فقط دردش گرفته

ممکنه اون اتفاق وقتی بغل خودتم باشه بیوفته
خودتو اذیت نکن

حالا که خداروشکر اتفاق بدی نیفتاده ولی خیلی مراقب باش بچه کوچیکه و حساس نباید ضربه بخوره سرش

دیگ چیزی ک شده
بهش فکر نکن شاید بنده خدا مقصر نباشه بچه ورجه وورجه کرده سرش خورده ب کریر .. نمیتونی ۲۴ ساعته خودتو پیش بچت حبس کنی ک
ب هر حال بچه س تا بزرگ سه هزارتا داستان پیش میاد میوفته بلند میشه

اگر به این چیزا انقدر فکر کنی خودت نابود میشی خیلی پیش میا دیگه شده مهم اینه حالش الان خوبه
بیشتر مراقب باش دیگه تجربه شد برات خودتو اذیت نکن

سوال های مرتبط

مامان آریاس مامان آریاس ۴ ماهگی
و پرستار کمکم کرد یکم برم جلو دراز بکشم ولی چشمت روز بد نبینه یهو مفدم داغ شد و بی حس شدم و انگار ک تو دستگاه پرس هستم بحدی حالم بد شد ک دلم میخواست بگم شوهرمو بگید بیاد برم بدنیا نمیارمش و یهو بالا اوردم کنار دهنم پارچه گذاشتن فوری ی امپول زدن تو سرمم از فضای اتاق عمل ی اتاق خالی وست اتاق تخت مریض و ی میز ک روش وسایل عملو چیدن با ی ستل و ی دستگاه برای شنیدن قلب و چراغ بزرگ اتاق انتظاری ک سوندو وصل کردن بیشتر ترس میداد بهم کاشی های سبزش بدترم میکرد 🥲خلاصه بگم ک لباسمو بالا دادن تا گردن و مثل پرده جلوم قرار داد و شروع کردن بدنم بی حس بی حس بود اها اینم بگم قبل از زدن امپول ی چیزی وصل کردن ب ساق پام مث وقتی ک فشار میگیری ی چی میزنن دور بازوت و ... همش از عیدو اینا حرف میزدن یکی دکترم بود یکیم کمک دکترم بود انگار مهمونی اومدن بیخیاااال تا اینک دکترم گفت واااای این مژه هاش ب کی رفته چه بلنده داداش داری بی حس و گیج و منگ توصیفی از حالم بود فقط تونستم بگم باباش رفته و بگم از اون لحظه ک بیرونش اوردم یادم نیس گریه کرد یا ن فک کنم خواب بود بعد اوردن گذاشتن کنار صورتم داغ بود و نفسش داغ😍🥲 ی نی نی کوچولوی داغ و کبود ک رو صورتش دوتا انگار پی زرد رنگ بود ک با دست پاکش کرد دکتره (ی لحظه ترسیدم ک نکنه زائده خودشه)🤣 بعدش بردنش و ی پسر اومده بود اونجا و دکترم رفتم کمکیش شروع کرد ب بخیه زدن و اموزش دادن اون پسر