۳ پاسخ

یکم کم محلی کن مثل همیشه نباش ولی هیچی هک نگو هر جی گفت

هیچی‌ . بحث کنی بدتره. این بحث بیرون رفتن و نرفتن رو باید یه جایی تموم کنین. الانم برگشت هیچی نگو. سرت بنذاز پایین و کم محلی کن.همین.

باهاش صحبت درست و اروم کن بگو میدونم تقصیر من بوده ولی گفتم سریع میرم و میام میخاست بره مسافرت دیگ نشد
خب قبلش بهش میگفتی یا میگفت نرو یا میگف برو
اخرشم نشده بوده واسه عمت میگفتی عکس بفرسه ببینی یا اینکه یه روز دیگ سر فرصت میرفتی

سوال های مرتبط

مامان دختر گلی مامان دختر گلی ۴ سالگی
منم از صبح بیرون بودیم کارامون و کردیم
وقتی رسیدیم خونه برق نبود از راپله اومدیم ک درش قفل شدع بود
من غذا خریده بودیم و هلنا رو اوردم خونه که
من کلید بابک و اوردم اولش در پارکینگ بزنم باهم بریم خونه دیگه برق نبود اومدم بالا گفتم کلید من تو کیفمه تو اونو بردار
دیگه اومد بد حرف میزد و غرغر میکرد و دعوا که همش پازلش ریخته و تو چرا کلید منو برداشتی حرف نزن و ساکت شو این چرت و پرت ها
تا اومدیم خونه گفت حوصله تو ندارم حرف نزن منم گفتم برو بیرون گفت تو برو من اومدم برم بعد برگشت گفت برو جد آباد باباتو میارم جلو چشمش منم اومدم خونه هلش دادم ک ب چ حقی این حرفو میزنی چند بار چنگ زدم گردن ش گفتم منم جد اباد مامانتو میارم جلو چشمش و چند بار تکرار کردم گفت تو گوه خوردی منم گفتم تو خودت گوه میخوری ک اسم خانواده منو میاری حق نداری توهین کنی احترام خانوادت از خانوادم نه کمتره نه بیشتر بعدم بهش گفتم من جاریام نیستم تو سری خور باشم نه از بابام میترسم ن از تو .گفت من تورو نمبخورم تو لات کوچه خلوتی گفتم تو همونم نیستی خلاصه چند بار گفت ول کن نرو رو مخم بعد من باز محکم هلش دادم دستمو پیچوند چند بار اومدم حمله کنم بهش ک هلم داد محکم افتادم رو تخت
دیگه اون چیزی نگفت منم نگفتم الان باید قهر کنم یا معمولی باشم؟

گردنش کلا زخم شده الان موندم بابام بیاد چی بگیم بهش همش استرس بابامو دارم نفهمه میگم گناه داره تو فکر من باشه
مامان فاطمه💓 و تودلی مامان فاطمه💓 و تودلی ۴ سالگی
بچه ها سلام... دارم دیوونه میشم از فکر و خیال...
فاطمه رو که باردار بودم رفتم سونو آنومالی اونجا گفتن یه مشکلی داره کلیه ش ، بعد تولدش پیگیری کن تو بیمارستان اینو گفتم وقتی به دنیا اومد بهم گفتن همینطوره یه هفته بعد ببرش سونو. بردیمش .. سونو رو به دکتر متخصص کلیه اطفال نشون دادیم، گفت برگشت ادرار داره، سفالکسین می‌خورد، 50 روزگیش بود یه هفته بستری شد. به خاطر عفونت،، بعد اون هر ماه می‌بریم آزمایش ادرار باسوند ، چون باید استریل می‌بود..
اون دکتری که تحت نظرش بود یهو جمع کرد رفت کرمانشاه.. ماهم پرونده رو بدیم جای دیگ... همه چی به ظاهر خوب بود هر چند ماه یه بار فاطمه رو می‌بردیم آزمایش ادرار ، ونتیجه بر وفق مراد آقای دکتر...
تقریبا دوهفته پیش دلدرد گرفت بردیم بیمارستان سونو گرفتن گفتن سنگ داره .. یه بار دیگ بردیم سونو بیرون دادیم گف این باید جراحی،بشه مشکلش چیز دیگس.. با کلی مکافات از دکترش وقت گرفتیم و بعد یه هفته نتیجه سونو رو دیده و میگه تنگی حالب کلیه داره ..من همه ی سونوهایی که از نوزادی گرفتی رو بردم و دکتر میگه این مشکلش از نوزادی مشهود بوده و چرا دکتر اول تشخیص نداده و پیگیری نکرده؟ 🥺
چیکار کنم برا بچم .. دکترش دکتر عماد ممتازه ، تو همدان معروفه،، نمیدونم این اشتباه کرده یا اون... دعا کنید کلیه بچم آسیب ندیده باشه.. امروز قراره بریم عکس رنگی بندازیم.. شما دلتون پاکه دعا کنید 😢