سلام خانما خوبین خیلی حالم بده حالم گرفتس تورخدا بیان بگین چ کار کنمپسرم یه دوست داره همسن خودش همسایمونن بعد پسرم همیشه عشق فوتبال همش دوست داره فوتبال بازی کنه .چشم گوشش کلا بستس تااینکه این دوستش میاد باهم بازی میکنن پسره همش میگ بریم تو تختت پسرم میگ بیا فوتبال اون فوتبال دوست نداره یکی دوبار تو تخت شک کردم بهشون نزاشتم برن تواتاق بازی کنن تا پسره میومد میگف بریم تواتاق درهم ببندیم من نمیزاشتم امروز خودم زدم ب خواب ببینم چ میکنن امدن گوشی بردن ازخودشو عکس گرفتن پسرم رمز گوشی بلد نیس فقط دوربین روصفحع هست امد گف مامان گوشی باز کن تو نبین من شک کردم گوشی باز کردم رفتم تو گالری دیدم پسره شلوارش دراورد واینکه پش هم دیدن میگن امپول بازی .خیلی حالم بد شد امروز سه نفر بودن یکی دیگ هم پیشش بود خیلی حالم بده پسرم کلی دعوا کردم اونا انداختم بیرون پسرم کلی گریه ک ب بابام نگو میکشم .من قصدپ این ب باباش بگم ولی ن جلو خودش خیلی حالم بده چ کارکنم زنگ مامان پسره میزنم میگ کمال سنشون داشتن امپول بازی میکردن ولی باباش میگم خودمم دعولش میکنم .

۱۰ پاسخ

نباید دعواش میکردی بهش توضیح میدادی
ک قسمت شخصی بدنت برای چی نشون دادی
میدونی ممکن بدنت آسیب ببینه
کلن باید آرامشت حفظ کنی
بچه ۵ساله ک نمیدونه این اتفاق چیه اونم میگی چشم گوش بسته اس

اره من خیلی مواظبش بودم همیشه اون پسره میگف در ببندیم من اجازع ننیدادم میگفتم ن باید باد کولر براتون بیاد باید تو پذیرایی پیش خودم باشین .ده دقیقه هم نبود تنها بودن .زیاد نیست میومد خونمون باهم دوست بودن خداشکر زود متوجه شدم دیگ نمیزارم بیان

کلا اینجور مواقع هی در رو باز کنید یه سر بزنید...همش مراقب باشین با دعوا چیزی درست نمیشه بیشتر کنجکاو میشه بهتره که با ارامش بهش توضیح بدین

وای خواهر ما نمیدونیم که باید بیشتر توجه کنیم من هم پسرم یه دختر عمه داره کلاس دومه همیشه خونه مادرشوهرم باهم بودنی پسر منو با پسر اونیکی خواهرشوهرم میرفتن اتاق بازی کنن بعدنا که من خواستم به بچم یاد بدم چی زشته و بدون دعوا بهش یه سری چیزارو توضیح میدادم برگشت گفت فلانی مارو میبرد اتاق میگفت من میخوابم بیاید لبمو بوس کنید خصوصیتون رو بچسبونید به پشتم به خوصیمون دست میزد،،،،منم بچمو دعوا نکردم بهش توضیح دادم کهزشته و هرکس چنین کاری کرد بیاد به من بگه با اون دختره بیشعورم قطع ارتباط

بچتوباهیچ احدی جایی نفرست

ای وای چه بد.دختر من دوس داره بره ژیمناستیک ولی اینجا دختر و پسر قاطیه.به خاطر همین داستانا نمیزارم بره .

پیش اومده برام
منم دختر خواهر شوهرم تا نصفه شلوارشو می‌کشید پایین دخترمم یاد گرفته بود
رفتم قشنگ دعواش کردم که چرا به دخترم چیزی یاد داده دوسال بزرگتره از دخترمه میترسم چیکار کنم عصبی میشیم

دخترمنم همسن پسر شماس واقعا از همچین چیزای میترسم از الان بخوان اینجور بازیا کنن ذهنشون درگیر این چیزا بشه وای به حال ایندشون

شاید دوستش تهدیدش کرده با چیزی که بهت نگه

اصلا نزار با اونا هم بازی شه دیگه هم به روی پسرت نیار سعی کن از ذهنش پاک شه بیشتر سرگرمش کن تا یه مدت ...هر‌چی بیشتر به‌روش بیاری کنجکاو تر میشه یه کاری کن باهات مث رفیق شه اگه کسی همچین کاری خواس باهاش کنه بیاد سریع بهت بگه

سوال های مرتبط

مامان آقامحمدفرهان🤍 مامان آقامحمدفرهان🤍 ۵ سالگی
سلام .خانما لطفا بخونید و نظرتون بدید بچه های شمام مثل پسر من وابسته ان؟؟؟ینی تنها ی بازار نمیتونم برم حتی .میشینه گریه می‌کنه ک منم بیام
ی مدت میرف مهد بهتر بود هرچند ک اونم چون پسر خالش اونجا بود میرف راحت الآنم باشگاه می‌ره باید خودم ببرمش بیارمش
دیروز مامانم اینا اینجا بودن ب خواهر کوچیکم گفتم تو ببرش باشگاه
من دیگ مهمون دارم نرم
لباس پوشیدن حاضر رفتن پایین جلو در دیدم خواهرم زنگ زد ک فرهان گریه می‌کنه میگه من نمیام هرچی بهش گفتم تو با خاله برو منم نیم ساعت دیگ میام نرف ک نرف منم گفتم ولش کن بیاید بالا
مامانم اینام کلی ناراحت شدن ک کاش ما نمیومد طفلک بچه از کلاسش جا موند
ینی ب حدی عصابم بهم ریخته ک از دیشب با پسرم حرف نمی‌زنم
با همسرمم قهر کردم گفتم یخورده ام تو وقت بزار بچه با توام بیاد بیرون با توام بگرده شاید بهتر شد انقد با من می‌ره میاد فقط منو میبینه
نمیخام مقایسه کنم ولی بچه میشناسم از فرهان کوچیکتر خیلی مستقلن
چن روز پیش با خواهرم اینا رفتیم پارک پسرش از فرهانم کوچیکتره چن ماه میرف برای خودش دوست پیدا میکرد میرف بازی فرهان میگف چرا سامیار دوست پیدا می‌کنه بیاد با من بازی میگفتم توام برو باهاشون دوست شو بازی کن میگف ن نمیخام
امسال باید بره پیش دبستانی میترسم واینسته گریه کنه
مامان رادیـن🧿💙 مامان رادیـن🧿💙 ۵ سالگی
سلام دوستان بنظرتون حق دارم اعصابم خورد باشه یا نعععع😤😏







ما نزدیک 5 ماهی میشه آمدیم خونه جدید بعد دختر همسایه بالایی مون ( همسن رادین هست) بعد دو،سه ماه آمد گفت میشه با رادین بازی کنم یا نهععع بعد رادین گفت نه من نمیخام باهاش بازی کنم حالا چند هفته ای میشه میان باهم بازی میکنن ولی اصلن مراعات نمیکنه دختر همسایه‌ مون از ساعت ۱۲ میاد تا ۲ بعد ساعت ۲بهش میگم برو خونتون دیگه هم همسرم از سرکار میاد هم میخایم غذا بخوریم بحرف نمیکنه باید چند بار بهش بگم مامانش هم اینقدر بیخیال فقط بلده صداش بزنه دلوین نمیکنه بهش بگه دلوین بیا خونه دیگه ساعت ۲ ظهره تو این هفته هر روز داره میاد اول ها که می آمد اینطوری نبود الان پرو شدع دختر همسایه مون
خلاصه بعد کلی که پسرم بهش میگه برو خونتون می‌ره باز بعدازظهر میاد 😩 چند ساعتی هست😤😐 باز همین چند شب میبینم ساعت ۱۰ و نیم میاد با رادین باز می‌کنه تا ساعت ۱۱ موندم ببخشید این مادرش عقل نداره جلو دخترش رو بگیره اصلن به حرف مامانش هم گوش نمی‌ده باید با کتک ببرتش خونه ولی وقتایی باباش هست ( بعدازظهر ها به حرف پدرش گوش میده) حالا میاد اشکالی نداره ولی بهش میگم برو ساعت ۲ بابا رادین میخاد بیاد دیگه گوش نمی‌ده خیلی پروو هست بنظرتون چیکار کنم ؟؟؟؟🫠 مشکلی نداره میاد بازی میکنه ولی نه دیگه ساعت ۲ ظهر نمیره خونشون و ساعت ۱۰ و نیم شب میاد