۱۸ پاسخ

امروز از بالکن بوی گاز میومد اومدم دیدم شیر کباب پز بازه وای 🤧

من تازه پرده نصیب کردم چقدر قشنگ ایستادگی داشت انقدر کشیدش تخت زمین شده

خداروشکر دختره من اصلابه وسیله ی خونه دست نمیزنه تازه مهمونم بیادهمش بهشون گوش زدمیکنه خونه روبهم نریزین دست به این دست به اون نزنین خخخخخ

دقیقاااا تو همه چی یه دستی دارن

نه پسر من خرابکاری نکرده تاحالا

بله پرده آشپزخونه رو که داغون کرده پرده پذیرایی رو با جاش درآورد منم کلا برداشتمش جاش پارچه سفید زدم 🥲

بعضی از بچها اینجورن دیگه ولی خب از اسمشونم معلوم ویگه بچه و درکی ندارن
ولی من اینجور تجربها نداشتم ،چه سر دخترم چه پسرم کلا با اسباب بازیاشون سرگرمن

آره صد برابر بدتر از اینکارارو میکنن ، تمام دستگیره در هارو خراب کردن ، یبار تلویزیون رو انداختن خورد شد یدونه دیگه خریدیم، پرده رو میکشن از بالا دونه دونه کنده میشه
به همه چییییی کار دارن همه چییییی

خونه ما رو ببینی فقط
حتی چوب مبل ها رو هم شکستن
پسر بزرگم با ی قاشق پیچ قفل درو باز کرده تمام اجزاءشو پیاده کرده قشنگ دستگیره ها قفل ، توپی داخلش همه رو باز میکنه می چینه کنار هم
من دیگه از دستشون زدم به بی خیالی

پسرکوچیکه من ازبس به مبلامون بالا میره چندتا کاورهاش را پاره کرده

دخترمن رفت پشت مبل نمیتونست بیادبیرون زدتلویزیون روشکوندبخداکم مونده بودسکته کنم

فدا سرش بذا بازی کنه

پسر من یبار کشید با چوب پرده کنده شد

پسرای من اسباب بازی میریزن ولی وسایل خونه اصلا دست نمیزنن

پسر منم با همه چی کار داره 😂

برای من دختر نه اصلا دست نمیزنه پسربچه فرق داره همیشه شیطون تر میشه

من میزارم عادی بشه. پسر منم به همه چی کار داره تو وقتی میگی اون برعکس همون کار میکنه

بچه‌های منم کوچیک بودن آره اما الان دیکه کاری ندارن

سوال های مرتبط

مامان مهدیس کوچولو مامان مهدیس کوچولو ۴ سالگی
مامان نگار مامان نگار ۴ سالگی
خانما توروخدا بیاین بهم بگید کار درست چیه اونایی ک تاپیکای قبلیمو خوندن مسدونن همون اقاعه دخترشو میفرسته خونمون همش رابطه دخترمو دخترش خیلی خوب شده دختر منم میره پیش اون باباش بهش میگه برو هرچیم من میگم میگه عیب نداره دختر اونم میاد بزار بچه راحت باشه بعد من رفتم دم در ک پسرم ک کوچیکه دور نشه از خونه اخه بدموقعست این مرده ام اومد دونه بهم داد برا پرنده هام هرچی بهش گفتم نه احتیاجی نیس زیر بار نرفت منم ب ناچار گرفتم بعد گف انقد بچه هاتو صدا نزن بزار راحت باشن دوبا ه بعد چند دقیقه بهش گفتم پسرمو لطفا بیارین دوباره شروع کرد ب تعارف ک ولش کن بزار راحت باشن بدون شام خوردن برن ناراحت میشمو از این حرفا منم بهش گفتم نه میخوام ببرمش دستشویی دیدم دوباره خودش رف اوردش ی لقمه کبابم گرفت سمت من گف حتما باید بخوری گفت نه ممنون من شام خوردم یه سره اصرار کرد تا پسرم از دستش گرفت خیلی حس بدی دارم نمیدونم واقعا تو عالم همسایگی اینطوره یا کلا ادم خوبی نیس