دخترم خیلی خیلی زیاد اذیتم میکنه جوری که دیگه خودمو میزنم
نه درست حسابی شیر میخوره نه غذا نیخوره نه خوب نیخوابه همشم آویزونه بهم
قبلا سرشو گرم میکردم شیر میدادم الان با دستاش پس میزنه گریه میکنه شیر خودمم دیگه اصلا نمیخوره
غذا هم همینطور یکم زورش کنم اوق میزنه بالا میاره
خوابشم روزا دوبار نیم ساعت میخوابه شبا هم از ۱۲/۵تا ۳باید روپام باشه وسطاش بیدار میشه گریه میکنه خودشم میزنه اینور اونور هیجوره اروم نمیشه یعنی هرشب برنامه همینه
یه جوری شده میخوام خودمو خلاص کنم راحت شم احساس میکنم دیگه تحمل این همه فشارو ندارم
میدونم بچس ولی منم واقعا بریدم ۹ماهه یه روز خوش نداشتم که بگم اره امروز اذیت نکرده هربار سر یه چیزی اذیتم میکنه
یه مدت درگیر زیاد مک زدنش بودم یه مدت رفلاکس یه مدت شیر نخوردن و این پروسه هنوز ادامه داره
داروهای رفلاکسشم دیگه نمیدم چون عوارض زیاد داره اور هم اصلا نمیکنه
حالا نمیدونم چیکار کنم اصلا تحمل این همه دردو ندارم ارزومه یه بار درست غذا بخوره یه شب همین که خوابید بزارمش تختش تا صبح بخوابه
ببخشید سرتونو درد اوردم دلم خیلی گرفته بخدا همش دستام داره میلرزه از استرس

۲۰ پاسخ

عزیزم شاید بخاطر دندوناش باشه بی قراری هاش رو لثه هاش مسواک انگشتی بزار فریزر خنک شه بکش بچه منم نمیزاره 1 دقیقه از جلو چشمش دور بشم اقتضای سنشونه یجوری بهش حس امنیت بده براش شعر بخون روزا ببر بچرخونش بگردونش تا خسته بشه شبا بهتر خواب بره آخه تو خونه نشین بچتو ببر پارکی خونه اقوامی

به خدا وضعیت هممون همینه.پسرم شیرخودم رومیخوردکه اونم به زور الان سه سه هفته هستش دیگه نمیخوره فقط شبهاخوابیدنی وصبح از خواب بیدارشدنی میخوره،شیرخشک هم براش گرفتم اونم نمیخوره توی خواب بهش میدم کلا تازه یادش افتاده اعتصاب شیرکنه،من حتی دستشویی هم نمیتونم برم ازکنارش می‌خوام پاشم جیغ وگریه که نرم،هرجامیرم باگریه دنبالم میاد،آخرش زورم به اون نمی‌رسه یه سیلی به خودم میزنم

عزیزم دختر منم خوابش اینطوریه الان مثلا خوابیده ولی فقط غلت میزنه و نق میزنه من تو حسرت یه خواب ۳ ۴ ساعته موندم تحمل کن

غذاهاش بیشتر سفت باشه
شیرش ای ار باشه
موز و گورجه اصلا نده
پرتقال(مرکبات نده)

دقیقا همین مدل وهمین مارک

تصویر

همه ی این سختی ها تموم میشه،تو باید مادر قوی باشی،غذا نخورد عیب نداره،چرا عصبی میشی،به وقتش قشنگ غذا خور میشه،واسه هر چیزی راه حلی هست،سعی کن خودت آروم باشی،به بچت آرامش بدی،من بچه ی اولم همینطور بود شدیداً بد غذا و بد قلق،خیییلی حرص خوردم،حتی وقتایی شد به زور قاشق کردم دهنش،الان به اون وقتا نگاه می کنم ،نمیفهمم اون همه حرص خوردن واسه چی بود،الان پسرم ماشاالله دیگ فقط منو نمیخوره😂

شب بیدار میشد تا شیر نمیدادم نمیخوابید(شیرخشک میخوره)
میدونستم گرسنه نیست
و بعضی وقتا خر خر بینی
عفونت ادراری هم چک کن و رفلاکس.ویتامین هم چک کن چون توی شب بیداری تاثیر داره

والا دختر منم همینه خوابش کمه خدا نکنه جایی بریم یا کسی بیاد دیگه این خانم گریهههه همش وصل ب من منم خیلی عصبی میشم روزای اول افسردگی داشتم خودمو حتی میزدم ولی بعدش پشیمون الانم گاهی اعصابم خورد میشه ماهم انسانیم دیگه ولی میگم میگذره همینطوری که ۸ ماه گذشته بزرگ میشه یادم می‌ره

عزیزم این شرایط برای هممون هست اگه تو ماشین آرومه با ماشین ببرش بگردون یا بذار کالسکه بگردین
دیگه چاره ای نیس

با تمام وجودم درکت میکنم من دیگ دارم تموم میشم
بچه ها واقعا باهم فرق میکنن خیلیا بچه هاشون ارومه و اذیت های سطحی دارن عمق فاجعه رو درک نمیکنن من روزی صدبار از دستش ارزوی مرگ میکنم

پسر من شش ماهگی همینجور شد
بردم تا رفلاکسش برگشته.دارو داد و شیرشو ساعتی کردم.خیلیییی بهتر شد
ولی در کل پسرم بد خوابه و تایم خوابش کمه.خودمم همین مدلیم

واایییی دختررررر مننننننن به خدا تا صبح کف پاهام میسوزه از بس تابش میدمممم به خدا دیگه گفتم نه مهمونی می خوام نه جاییی میام از بس اذیتم میکنههه مث کنه چسبیده بهم بعضی وقتا گریه میکنم از دستش💔💔

ملاتونین هم داروی خوابه گاهیی بده

بهش ولی با استا مینوفن تداخل داره حواست باشه
بهش ملاتونین بده بخوابه یکم خودت استراحت کنی

عزیزم بگردمت درکت میکنم بخدا همه ما همینیم .منم همینطور تا ۴ ماه ک کولیک داشت امونمونو بریده بود یسره راش میبردم شبا تاصب بیدار بود تا ساعت ۲ و۳ شبا راش میبردم تو بغلم تا بخوابه ..بعد از ۴ ماهگی تا ۸ ماهگی رفلاکس داشت .کلا شبا بخاطر رفلاکس نمیخوابید روزاهم ک کلا بالا میاورد ..غذا کمکیووخاسم براش شرو کنم ک رفلاکسش بهتر شه کلا حساسیت میداد ب غذاها همش دل درد بودو صورتو بدنش میریخت بیرونو مدفوعش یسره خلطیو سبز بود ...بعدم ک یکم ازاین حالوهوا دراومد افتاد ب دندونو غذا و شیر نخوردناشو بازم شب بیداریاش😩😩😩تو تنها نیستی ..منم خیلی خودمو میزنم...واقعا دیگ اعصابی برام نمونده

یکی دو شب استامینوفن بده احتمالا جایش درد میکنه

عزیزم این همه فشار عصبی و استرس شما به دختر کوچولوتون هم منتقل میشه اول از اینکه آرامش خودتونو حفظ کنین اون فقط یه دختر کوچولوی ۸ ماهه ست که تو این دنیا غیر از شما کسیو نداره خیلی سخته بچه بد غذا و رفلاکس هم پسر منم باهاش درگیر بود کم کم خوب میشه تا یکسالگی نگران نباش سعی کن براش غذای انگشتی درست کنی بدی خودش بخوره شیر هم نگران نباش شاید داره دندون در میاره اینجوری بد غذا شده بهش زمان بده

میدونم عزیزم سخته دختر منم اینجور بعضی وقتا الانشم خیلی بد خواب میره ولی خیلی زور خود میکنم بهش چیزی نگم چون بعدش خیلی پشیمون میشم بعد هم میگن بچه عصبی و افسرده میشه من دلمو به این خوش میکنم داره میگذره نهایت یکسال دیگه بچه است بعد بزرگ میشه دیگه اینقدر اذیت نمیکنن

سلام، درکت میکنم بخدا دختر منم دقیقا همینطوره کسی ام پیشم نیست بچمو بزارم پیشش یه چند ساعت استراحت کنم

عزیزم واقعا درکت میکنم من دخترم میبینی یبار غذا نمیخوره عصبی میشم ماهم دست خودمون نیس ادمیم دیگه، اما جمله بندیت اشتباهه، اون اذیت نمیکنه اذیت میشهه:)) یکم توجه کن ببین دلدرد نداره، غذا چه مدلیشو دوست داره، با طعم و بافت های مختلف امتحان کن، مثلا خیلی عجیبه اما دختر من طعم شیرین دوست نداره برعکس همه بچه ها، ببین دلدرد دارن گوش درد دارن، دندون درد دارن، باید قلق بچتو پیدا کنی هردوتاتون کمتر اذیت شین اما در کل مادر بودن خیلی سخته🫠

عزیزم درست میشه همه گرفتار همین موضوعاتیم منم پسرم نمیتونم ی دقیقه تنهاش بزارم خیلی بهم وابستس حتی نمیرارع بلند شم آب بخورم...از استرس خو ت کم کن به۸شوهرتم بگو کمکت بده

سوال های مرتبط

مامان کیاشا👩‍👦 مامان کیاشا👩‍👦 ۱۱ ماهگی
عروس عموم با من تو یه بیمارستان و تو یه روز زایمان کرده اون بچش خیلی ریز بود کیاشا خیلی درشت مقایسه ها از اینجا شروع شد من با بدبختی شیر خودمو دادم سینمو نمیگرفت هزارتا فیلم داشت اون طفلک خیلی سعی کرد شیر خودشو بده اما نه شیر داشت نه عصابشو خیلی اذیت شد اخرم بهش شیر خشک داد (من نمیگم شیر خشک بده چون خودم چون پسرم نمیخورد خیلی تلاش کردم که شیر خشکم بخوره)
هر دفعه که هرجا شیر میدادم با حسرت نگاه میکرد بخدا من جلوش هیچی نمیگفتم میرفتم تو اتاق شیر میدادم یا دروغی میگفتم شیرخشکم میخوره که دلش نشکنه
یعنی کیاشا سر این شیر خوردنش پدرر منو در اورده هر روز یه فیلمی داره تقریبا سه ماهه دیگه شیر خودمو تو خواب میخوره زیر سینه هم نمیمونه اصلا ادیروز رفتم دکتر یک عالمه دارو داده که شیرمو کم میکنه 😭شیرم کم شده همینجوری که نمیخوره شیر من خیلی زیاد بود از دیروز همینجوری گریه میکنم میگم چرا پسر من با این همه تلاشم نباید دیگه شیرمو بخوره 😭😭گاهی اوقات میگم‌چشم اونو که پسرم دیگه شیرمو نمیخوره و دیگه هم نمیتونم بدم 😭😭از اونموقع که شیرمو نمیخوره روز به روز داره لاغر تر میشه